بقیه‌ش

علی بهاری

حکیم نما

چند وقت پیش واسه یه مشکلی رفته بودم پیش حکیم. تا دهنم رو باز کردم که خمیازه بکشم حکیم گفت: «غلبه صفرا، پایه سودا»…

نانوایی قبل افطار

سر ساعت پنج عصر نانوایی بودم. گرما امانم را بریده بود. زن و مرد کیپ تا کیپ ایستاده بودند به امید سنگک کنجدی دم…

اعتراض دانشجویی

دانشجوها با صندلی می‌کوبیدند تو شیشه‌ها. تو پنج دقیقه کف سلف، پر شیشه‌خرده شد. بچه‌های حراست هم نبودند.

هنر عشق ورزی

دکتر گفته: «اگه داروهات رو به موقع مصرف کنی، کم‌کم می‌تونی غیر از مایعات چیزهای دیگه هم بخوری.». عشق‌ورزی یه هنره.…