حکیم نما

حکیم نما

نویسنده: علی بهاری

چند وقت پیش واسه یه مشکلی رفته بودم پیش حکیم. تا دهنم رو باز کردم که خمیازه بکشم حکیم گفت: «غلبه صفرا، پایه سودا»

گفتم: «باهاش جمله بسازم؟»

گفت: «نه وضعیت مزاجیت رو میگم.»

پرسیدم: «یعنی صفرایی‌ام یا سودایی؟ نفهمیدم.»

گفت: «مزاج جبلی‌ سوداست. ولی صفرا زده بالا»

گفتم: «جبلی‌ها رو می‌شناسم. پیمانشون رئیس صدا و سیماست.»

گفت: «مزخرف نگو. دارم درباره مزاجت حرف می‌زنم. اگه می‌خواهی معاینه‌ات کنم به سوال‌هام دقیق جواب بده.»

گفتم: «در خدمتم»

گفت: «صبح‌ها که از خواب بلند میشی، دستشویی میری؟»

گفتم: «آره»

گفت: «همین دیگه. صفرات بالاست.»

گفتم: «چه ربطی داره؟ همه مردم کره زمین وقتی از خواب بلند میشن دستشویی میرن.»

گفت: «برنامه صهیونیسم جهانی ه. می‌خوان همه صفراها الکی بره بالا. با چه هدفی؟»

گفتم: «تصرف کامل نوار غزه؟»

گفت: «نه افزایش آمار سرطان و فروش داروهای تقلبی ولی کور خوندند. ما سنتی‌ها با قدرت در صحنه‌ایم. یه دارو بهت میدم باید هر روز یه استکان مصرف کنی»

گفتم: «خوراکی یا مالشی؟»

گفت: «هیچ کدوم. شیافی.»

گفتم: «مرد حسابی مگه خط لوله گازه. خجالت بکش.»

گفت: «عوضش ارزون درمان میشی.»

گفتم: «چه فایده؟ بعدش باید هر چی درمیارم خرج جراحی انسداد کنم.»

گفت: «این قدر رو حرف من حرف نزن. من فارغ التحصیل دانشکده بوعلی سینای همدانی‌ام.»

گفتم: «منم دبیرستان صدرای شیرازی درس خوندم. چه ربطی داره؟»

گفت: «من این حرفها رو نمی‌دونم. راهش همینه. ضمنا باید هر روز داروی امام کاظم هم مصرف کنی.»

گفتم: «شما به چه حقی اسم شخصیت‌های مقدس رو می‌ذارید روی داروهاتون؟ داروی امام کاظم، قرص امام رضا، سُرُم سلمان فارسی. لابد پس فردا هم میگید شیاف ابوسفیان.»

گفت: «شر و ور نگو. راستی واسه سنگ کلیه‌ات چی مصرف می‌کنی؟»

گفتم: «دلستر کلاسیک.»

گفت: «اصلا به درد نمی‌خوره. ما اینجا یه محصول داریم: عرق سگی سنتی. دستورش رو از بوعلی گرفتم. ردخور نداره.»

گفتم: «مطمئنی؟ به نظرم کار زکریای رازی بود.»

گفت: «نه زکریا الکل می‌زد. ملت واسه سنگ کلیه می‌خوردند آب مروارید می‌گرفتن. گذاشتیمش کنار.»

گفتم: «از نظر شرعی مشکلی نداره؟» گفت: «خیالت راحت. ضررهایی داره ولی منافعش از ضررش بیشتره.»

گفتم: «والا من برعکس شنیده بودم. فکر کنم گولت زدند حکیم.»

گفت: «شر و ور نگو. تو کار طبابت هم دخالت نکن. تو اصلا می‌دونستی من حکیم بین المللی هستم. پوتین رو هر ماه من حجامت می‌کنم، بادکش فصلی کیم جونگ اون رو من انجام میدم، نخست وزیر هندوستان، مودی رو من هر سال فصد می‌کنم.»

گفتم: «شنیدم بایدن رو هم شما ختنه کردی؟»

گفت: «نه اون کار استادم حکیم پاک‌اندیش بزرگه. خوبم ختنه کرده»

گفتم: «آره، آثارش تو رفتارهاش هم مشخصه».

پرسید: «راستی تو بلغمت هم خیلی زده بالا. وقتی میری حموم زیر دوش، سرت خیس میشه؟»

گفتم: «آره.»

گفت: «همین دیگه. بلغم داری.»

گفتم: «بابا چه ربطی داره؟ آب خیس‌کننده است. یعنی هر جا آب باشه خیسی هست.»

گفت: «نه من آدم می‌شناسم میره تو استخر خشک‌خشک درمیاد. می دونی کیا؟»

گفتم: «مرتاض‌های هندی این آپشن رو دارن.»

گفت: «نه احمق. اونهایی که صفرا و بلغمشون رو با داروهای ما کنترل می‌کنند این جوری اند. حالا هم نگران نباش. عرق نعناع دارم. ناب ناب. برو سر کوچه، فروشگاه «عرق داریوش».

گفتم: «من افق کوروش رو ترجیح میدم و راضی‌ام.»

گفت: «پشیمون میشی‌ها! نعناعش رو از تایلند میاره.»

گفتم: «نسترن تایلندی اگه داشتی مشتری‌ام.»

گفت: «عرق خار شتر دارم بی‌نظیر.»

گفتم: «ما گوشت خود شتر می‌گیریم کیلو نهصد تومن جواب نمیده، عرق خواهرش چرا باید کار کنه؟»

گفت: «دیگه داری به مبانی طب سنتی توهین می‌کنی؟ خار مریم‌‌ دارم عالیه. یعنی از خود مریم بهتره. می‌خواهی؟»

گفتم: «با این لحنی که شما میگی من ترجیح میدم بومادران ببرم»

گفت: «بگذریم. چه پرنده‌ای مصرف می‌کنی؟»

گفتم: «تغذیه‌ای مرغ، تفریحی کفتر.»

گفت: «کفتر واسه تفریح؟؟ آهان … قضیه کفتر بسکتبالیست و زیرزمین خونه. از کودکی با این ماجرا آشنایی دارم»

گفتم: «چرت نگو. این حرف‌هام به ما نمی‌چسبه. ما کفترهامون بالای پشت بومه. خواستید یه بار تشریف بیارید. کفترهای ما سنتورنوازند»

گفت: «دیگه داری حرف مفت می‌زنی. مرغ‌های مصرفی‌ات کجایی‌اند؟»

گفت: «از سمت پدری مال بروجردند، مادری اطراف ملایر. این چه سوالیه می‌کنی؟»

گفت: «شر و ور نگو. مرغ‌هاتون کجایی‌اند؟» گفتم: «من نمی‌دونم. قمی قدقد می‌کنند.»

گفت: «فقط مرغ شمال مصرف کن. گیلان، بندر انزلی. مرغ‌هاش گرمند.»

گفتم: «فومنی‌ها ولرمند؟»

گفت: «خیلی شر و ور میگی! پاشو برو بیرون تو لیاقت استفاده از طب سنتی رو نداری.»

خلاصه اومدم بیرون و رفتم آزمایش دادم. اون حکیم هم چند ماه بعد به جرم تجویز بیش از حد روغن بنفشه افتاد زندان. تو حبس هم دست‌بردار نبود.

به آب معدنی، اِسانس نعناع می‌زد به اسم عرق نعناع قالب می‌کرد به بچه‌های بند.

همین باعث شد دو سال اضافه بخوره. خلاصه به هر کسی اعتماد نکنید. مراقب نعمت سلامتی هم باشید.

پایان

برای مطالعه سایر مطالب اینجا کلیک کنید.

لینک کوتاه مطلب : http://dtnz.ir/?p=320765
نظر بدون فحش شما چیست؟

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.