درک یا مدرک؟ مسئله این است

درک یا مدرک؟ مسئله این است

نویسنده: محمدحسین دهقانی ابیانه

بحث ربط داشتن مدرک با درک و شعور، یکی از بحث‌هایی است که موافقان و مخالفان بسیاری دارد و موافقین و مخالفین، با آوردن مثال‌ها و نقض‌های آن‌ها، سعی بر به کرسی نشاندن حرف خود دارند.

در این زمان اما به این موضوع مباحثه‌خیز نمی‌پردازیم و به موضوع نسبتاً دست‌نخورده همه‌چیز‌دانی برخی دانشجویان اندک ترم می‌پردازیم. این موضوع در دانشجویان پزشکی، شیوع بیشتری دارد و ریشه آن را در دهه‌ی ۸۰ شمسی می‌توان جستجو کرد.

با داغ شدن تنور رقابت در کنکور علوم تجربی در دهه ۸۰ شمسی، این تنور بسیار داغ شد و سیل عظیمی از دانش‌آموزان خواهان دکتر شدن، پا در عرصه رقابت دکتر شدن گذاشتند.

این تنور داغ شده، متاسفانه باعث سوختن بسیار زیاد افراد -از نظر تعداد و نه درجه سوختگی- شد و اندک افرادی که توانایی عبور از این تنور را داشتند، چشمشان را نازک کرده و قیافه برای رفقا و گاهی خانواده و فامیل می‌گرفتند.

داوطلبانی که توانایی عبور از این تنور را داشتند، به طور عمده، توانایی تهیه شیر مرغ -در صورت ویار داشتن- تا جان آدمیزاد -نه به صورت مستقیم- را داشتند؛ البته این توانایی مربوط به خانواده خرپول آن‌ها بوده و خود آن‌ها جزو آن خانواده محسوب می‌شوند. (اون فرد < خانواده اون فرد)

خرپولی خانواده این افراد به طور عمده باعث اعتماد به نفس این افراد شده و احساس همه چیز دانی، نسبت مستقیم با اعتماد به نفس دارد. گفتنی است این اعتماد به نفس از نوع کاذب بوده و صبح صادق، قدرت کاذب شکست…

با هجوم فضای مجازی به زندگی‌ مردم و گسترش شبکه‌های مجازی، تشدید این اعتماد به نفس کاذب (به اختصار، اعتماد به سقف) بیشتر شده و نمود خارجی آن در صفحه‌های شخصی این افراد، موجبات خنده و شادی دیگر افراد را فراهم کرد. برای مثال، تغییر آی‌دی به dr.felani یا اضافه کردن نام رشته تحصیلی در بیوگرافی صفحه شخصی دیده شده است.

نقش خانواده و فامیل وی در خودچیزی‌پنداری آن‌ها، بی‌بدیل بوده و با گفتن کلماتی نظیر دکتر، دکترجان و … به نزدیک شدن آن‌ها به سقف، کمک بسزایی کرده است.

درک یا مدرک؟

اما مشکلی این اتفاق چیست؟ بررسی‌های میدانی و فرامیدانی (خیابان‌های منتهی به میدان) نشان می‌دهد که در خانواده و مهمانی‌های فامیلی، تجویز پزشک متخصصی که فلان دارو را در نسخه نوشته است را زیر سوال برده و با لبخند یک طرفه، علم ترم یک یا نهایتاً دو خود را به رخ مخاطبین می‌کشد؛ نکته قابل توجه، معدل وی است که ناپلئونی‌وار از مشروطی گریخته است. در جمع هم‌سنّ و سالان نیز رفتار آن‌ها به گونه‌ای است که سوراخ شدن لایه اوزون در آن ناحیه، غیرقابل رد است.

این اعتماد به سقف، در گذر زمان و افزایش ترم‌های حصور در دانشگاه، کاهش چشمگیری پیدا می‌کند و گاهی به مرز «من نمیدونم بِخّدا، دکترش چی گفته، همون رو انجام بدید» می‌رسد.

البته که نباید از ادامه این روند در مواجهه با مراجعه‌کننده به آن‌ها در طی سال‌های خدمت‌رسانی چشم‌پوشی کرد؛ این روند، با تغییری اعجاب‌انگیز، به رفتارهایی با مضمون «چرا مریض شدی؟ مگه من نوکرتم/کُلفَتِتَم؟» تبدیل می‌شود و متاسفانه درمانی برای آن پیدا نشده است.

اما چرا این اتفاق افتاد؟ برخی کارشناسان، معتقد هستند که ریشه آن در لوکس و لاکچری (لاکسوری، لاکاسوری، لوکسوری، لوکسُری و …) برخی رشته‌های علوم پزشکی است و برخی دیگر از کارشناسان، رفتارهای خارج از عرف خانواده و فامیل این افراد در باد کردن آن‌ها با لفظ‌هایی نظیر دکتر، دکترجون، پروفسور، نخبه (؟!؟) و … را عامل رفتارهای ضدهنجار این تعداد معدود ولی قابل توجه، می‌دانند.

علت‌های دیگری نیز از سوی دیگر کارشناسان، بیان می‌شود که به آن‌ها اهمیت نمی‌دهیم؛ این اهمیت ندادن به علت مهم نبودن آن‌ها نیست و فقط و فقط به علت کم حوصله بودن نویسنده است و همینی که هست! از فردا همین هم نیست!!

امیدواریم با تغییر برخی روند‌ها، این حجم از اعتماد به سقف، سرکوب شده و بیش از این، اطرافیان را با اظهار نظرهای ناشتا، آزرده نکنند.

پ.ن: هرگونه اعتراض دانشجویان این رشته/رشته‌ها، صحه گذاشتن بر مطالب نوشته شده است.

پایان

برای مطالعه سایر مطالب اینجا کلیک کنید.

لینک کوتاه مطلب : http://dtnz.ir/?p=317992
نظر بدون فحش شما چیست؟

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.