کتاب از پشت میز عدلیه خاطرات طنز یک قاضی دادگستری
نویسنده: نگار فیض آبادی
اسم دادگاه که میآید یاد راهپلههایش میفتیم و خودمان را تصور میکنیم که کفش آهنین پوشیدیم. آخرسر هم میرسیم به یک قاضی خشن، سالخورده و عبوس که با آن گوشتکوبش طوری روی میز میکوبد که چهار ستون بدنمان به لرزه درمیآید!
حالا اگر کسی پیدا بشود که ماجراهای تلخ دادگاه را طوری برایمان تعریف کند که خندهمان بگیرد باید کلاهمان را بالا بیندازیم. اگر به شما بگویم راوی، خود قاضی است چطور؟
خاطرات طنز امین تویسرکانی، قاضی جوان دادگستری را میتوانید در کتاب از پشت میز عدلیه بخوانید. او قبلاً در جشنوارههای طنز مکتوب برگزیده شده است. این قاضی، بهصورت زیرپوستی و روپوستی! تیکههای خندهداری میندازد که تمام تصورتان از قاضیها به هم میریزد. درواقع هم میخندید و هم برداشت متفاوتی از دستگاه قضایی پیدا میکنید. قاضی بودنِ نویسنده، به کتاب اعتبار میدهد چون میدانیم قرار است تجربههای دستاول را بخوانیم.
قاضیِ طنزپرداز، سراغ پروندههای معمولی رفته است که تمام شدهاند و رفتهاند پی کارشان و یک آب هم رویش! او در قالب سه سؤال متهم چیست؟ اتهام چیست؟ انگیزه متهم چیست؟ علت نوشتن این کتاب را توضیح داده است و حتا آخرین دفاعش را هم گفته تا به کسی برنخورد! البته قرار هم نیست به کسی بربخورد چون با موضوعات روزمره و کف خیابانی سروکار داریم نه پروندههای ملی و امنیتی.
چرا این کتاب، خواندنی است؟
قاضی طنزپرداز چون جهانبینی طنز دارد ماجراهای تلخ و سنگین دادگاه را طوری روایت میکند که میتوانیم همزمان بخندیم، به نقدش فکر کنیم و حتا برای تغییر رفتارمان برنامهای بچینیم.
مثلاً در یکی از داستانها میخوانیم مردی به همراه بچه سه چهارسالهاش وارد اتاق قاضی میشود. شاکی بهخاطر اهانت از رئیس ادارهای شکایت کرده است. رئیس هم که رفتار تند و خشنی داشته، بچه را از اتاق بیرون میکند اما پسربچه از ترس ادرار میکند! اینجا هم قاضی از بچهها خوشش نمیآید و باید حسابی حواسش را جمع کند.
واقعاً چرا عادت کردهایم بچهها را همهجا با خودمان ببریم؟ در داستان «دریاچه نمک» متوجه میشویم یک پدر با رفتار اشتباهش، چطور میتواند به فرزندش آسیب بزند. همین تلنگر کوچک که البته خندهدار هم هست ما را به فکر فرومیبرد.
از طرف دیگر، نویسنده با خاطرهنگاریهایش نشان میدهد درست است که قضاوت باید همراه با انصاف باشد اما قاضیها مقدس نیستند. آنها هم اشتباه میکنند، گاهی هیجان بر منطقشان سوار میشود و…
تویسرکانی، در قالب خاطرههای طنزش از سیستم قضایی، اصطلاحات رایجی مثل «محکمهپسند»، و حتا از توهم خودعادلپنداری! قاضیها هم غیرمستقیم انتقاد میکند. او راه دوری نمیرود و از خودش شروع میکند. شوخی با خود، جزو تکنیکهایی است که کمک میکند مخاطب با ما همراه شود.
وقتی قاضی، از فانتزیها و افکار پنهانش میگوید، با خود واقعیاش ارتباط برقرار میکنیم و همین کمک میکند تا فضای طنز خلق شود. چون چهره قاضی با فکرهایش تناقض دارد باعث خنده میشود.
تکههایی از کتاب از پشت میز عدلیه
- وقتی داشت با غرور روانة زندان میشد گفت: «ولی هیچ دلیلی در پرونده علیه من وجود نداشت.» اینجا بود که پاسخ دادم «عزیزم تو خودت دلیلی. جا داشت سرتا پات رو پانچ میکردم، ضمیمة اوراق پرونده میشدی.»
- حدود سه چهاردقیقهای که برایم خواند، به اندازه یکی دو سال گذشت. مگر تمام میشد این هدیة دراز. وقتی که مولودیخوانی خود را با آخرین اوج و با زیرترین نُت ممکن به پایان رساند، با عشوهای دکلمهدار، شبیه گویندة برنامة موسیقی گلها گفت «تقدیم به تو.» واقعاً مانده بودم چه بگویم؛ تشکر کنم؟ بگویم ناز نفست؟ یا بگویم مرد حسابی آخر دادسرا جای مولودیخوانی است با این انکرالاصواتت؟
از پشت میز عدلیه به ۴۶ خاطره طنز قضایی پرداخته است. کتاب برای اولینبار پاییز ۹۷ در نشر چشمه چاپ شده است و حالا میتوانید چاپ هشتم آن را با قیمت ۴۰ هزار تومان بخرید. (شاید فردا گران شود. از ما گفتن بود.)
اگر مدام از دیگران میپرسید «چی بخونم که حال و هوام عوض بشه» پیشنهاد میکنیم سراغ از پشت میز عدلیه بروید. کتابی که میتوانید تمام ۱۱۵ صفحهاش را در یک نشست بخوانید. آنقدر در خاطرهها غرق میشوید که لازم نیست قاضی روی میز بکوبد و بگوید «نظم جلسه را رعایت کنید»!
پایان
برای مطالعه نقد سایر کتابها اینجا کلیک کنید.