نون خ ۵؛ اِمسال بهار دسته‌جمعی رفته بودن سیاحت!

نون خ ۵؛ اِمسال بهار دسته‌جمعی رفته بودند سیاحت!

نویسنده: بنیامین کلاچاهی ثابت

با نزدیک شدن به ماه امتحانات نهایی و تقارن آن با پخش پنجمین فصل از سریالِ «نون خ» بر آن شدیم تا به جهت ایجاد آمادگی در دانش‌آموزان و دانشجویان، این سریالِ پُرمخاطب را در قالب یک آزمون چهارگزینه‌ای مفهومی بررسی کنیم:

سوال یک: کدام فصل از سریال «نون خ» را بیشتر دوست داشتید و چرا؟

الف- فصل یک: داستانِ منسجم همراه با معرفی اقوام ایرانی، طنز موقعیتِ قوی با چاشنی کنایه‌های اقتصادی.

ب- فصل دو: افزایش ارزش بِرَندِ «نون خ» در بستر فضای بِکر روستا و فرصت طنّازی برای استعدادهای بومی.

ج- فصل سه: پیدا کردنِ سوژه منطقی برای ادامه سریال و استفاده از خرده داستان‌های بامزه در کنار روایت اصلی.

د- فصل چهار و پنج: امکان رسیدگی به کارهای عقب افتاده خانه با شروع هر قسمت، عدم وجود داستانی که نگران از دست دادنش باشیم و جا دادن چند لطیفه در دهان بازیگران که برای ساخت سریال طنز کافی می‌باشد!

سوال دو: از نون خ ۴ چه به یاد دارید؟

الف- گراز به روستا حمله کرد و گاوِ سلمان را کشت تا دو آبادی با هم فوتبال بازی کنند و گلخانه خراب شود!

ب- گراز به سلمان حمله کرد تا دو آبادی با گاوِ سلمان فوتبال بازی کنند و رئالِ مادرید قهرمان شود.

ج- گراز به نویسنده سریال حمله کرد و او مجبور شد فیلمنامه را سوار بر گاوِ سلمان بنویسد.

د- ایکاش گراز به ما حمله کرده بود اما ما را یادِ این فصل نمی‌انداختی!

سوال سه: درون‌مایه نون خ ۵ بالأخره درباره چه موضوعی است؟

الف- درباره نمایشگاه صنایع دستی و پدیده قاچاق حیواناتِ ایرانی به کشورهای حاشیه خلیج فارس.

ب- درباره برخی جاذبه‌های گردشگری کمتر دیده شده و بازنمایی فرهنگ مهمان‌نوازی در جنوب ایران.

ج- درباره اهمیت داروی بیماران سرطانی و سختی کار و معاش کولبران با چاشنی دیالوگ‌های وایرال شونده.

د- درباره گنجاندن هر موضوع (بخشنامه‌شده) بی‌ربطی که سوژه خوبی برای جلسه تقدیر از عوامل سازنده شود.

سوال چهار: اگر بخواهیم عکسی از این فصلِ سریال را به اشتراک بگذاریم، متن پیشنهادی شما برای آن چیست؟

الف- چو تخته پاره بر موج، رها، رها، رها، من.

ب- خود گویی و خود خندی، عجب مرد هنرمندی.

ج- بهت قول میدم سخت نیست، (ده فصل دیگه،) لااقل برای تو.

د- اِمسال بهار دسته جمعی رفته بودند سیاحت.

سوال پنج: به نظر شما در زمان نگارش فیلمنامه چه چیزهایی بیشتر در ذهن نویسنده بوده است؟

الف- منطق روایی؟ غلط بودنِ منطقِ تغییر ناگهانی کار کشاورزان یک روستا به حوزه صنایع دستی و غلط‌تر بودنِ منطقِ سفر یک مینی‌بوس آدم برای غرفه نمایشگاه که نهایتاً به دو فروشنده نیاز دارد؟! کی تعیین میکنه درست و غلط چیه. من زندگی میکنم این فیلمنامه رو. حتی به غلط!

ب- فانتزی شدن؟ کودکانه بودنِ شخصیت‌پردازیِ پلیس مخفی و کارتونی شدنِ تیپِ قاچاقچی‌ها؟ همین مونده برای شخصیت‌پردازی درست تو یه فیلمنامه با قاچاقچی جماعت رفت و آمد کنم!

ج- تقلید از ایده‌های سریال پایتخت؟ شباهتِ ایده حفاظت از پرنده ایرانی با ایده حفاظت از یوزپلنگ ایرانی؟ شباعت ایده سفر جاده‌ای به جنوب با مینی‌بوس به ایده سفر جاده‌ای به جنوب با کامیون؟ شباهتِ ایده گرفتار شدن اتفاقی بین قاچاقچی‌ها به ایده گرفتار شدن اتفاقی بین داعشی‌ها؟ به نظرم که هیچکدوم شبیه نیست.

د- ناهار چی داریم؟! چک تسویه‌حساب رو کی میدن؟!

در پایان لازم به ذکر است اگرچه کیفیت فصل پنجم سریال «نون خ» از فصل چهارم آن به مراتب بالاتر رفته اما عدم وجودِ خط داستانی محوری برای دومین فصل متوالی، ضعف بزرگی برای سریالی با ظرفیت‌های داستانی فراوان محسوب می‌شود.

برای مثال شاید حتی معطوف کردن قصه به داستان ساده‌ای چون ماهِ عسلِ سلمان و شیرین می‌توانست تبدیل به یک سریال خیابان خلوت‌کن شود که در بطن داستانِ خود نقدهای اقتصادی و اجتماعی به هزینه‌های سرسام‌آور ازدواج و برخی رسوم دست و پا گیر داشته باشد.

پایان

برای مطالعه نقد و بررسی سایر فیلم‌های کمدی اینجا کلیک کنید.

لینک کوتاه مطلب : http://dtnz.ir/?p=321092
نظر بدون فحش شما چیست؟

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.