فیلم برادران لیلا؛ حاشیه‌هایی که کم کم سکانس در آوردند و فیلم شدند

فیلم برادران لیلا؛ حاشیه‌هایی که کم کم سکانس در آوردند و فیلم شدند

نویسنده: ابراهیم کاظمی‌مقدم

حتی اگر این فیلم سعید روستایی را ندیده باشید قطعا یکی دوتا از حاشیه‌های آن شما را درگیر کرده است. مثل فیلم‌های آقای مدیری که پشت صحنه‌هایش خنده دارتر بود.

فیلم‌های آقای روستایی هم حاشیه‌هایش جذاب‌تر است. حاشیه‌هایی که از قبل از ساخت فیلم شروع شد و هنوز تمام نشده. مرتضی پاشایی هنوز آهنگ دارد برای بیرون دادن و این فیلم هم ده سال دیگر حاشیه خواهد داشت.

فقط امیدوارم حاشیه بعدی را ساسی مانکن نزند! یا اگر زد روی رقص رباتیک فرهاد اصلانی اسکی نرود که اوضاع دبیرستان‌های کشور همینطوری خراب هست.

حاشیه‌های زیاد هم ماجرا دارد. الکی که نیست. سی میلیون نفر این فیلم را دیده اند. یعنی به عبارتی از هر سه نفر ایرانی، باید یک و خورده‌ای نفر این فیلم را دیده باشند. منبعش کجاست؟ ما که نمی‌دانیم، جناب روستایی گفتند، ما هم گفتیم چشم سعید آقا!

برویم سراغ خود فیلم برادران لیلا. چون ظاهرا ول‌کُن حاشیه‌ها روی این فیلم اتصالی کرده. اما ول کن ما که اتصالی نکرده.

وضعیت شغلی و اقتصادی برادران لیلا آدم را یاد برادران سمیه در «ابد و یک روز» می‌انداخت. البته کنار وضعیت مالی برادران لیلا، برادران سمیه برای خودشان گرگ وال استریتی بودند.

احتمالا فیلم برداری فیلم بعدی آقای روستایی در روستایی حاشیه‌ای در سمومالی و با موضوع برادران آدم‌خوار شُهره خانم خواهد بود.

اگر قصد کارگردان برای نشان دادن کارخانه تعطیل شده نبود؛ فیلم بدون سکانس‌های کارخانه هم همان فیلم بود. چه ایرادی داشت اگر فیلم با تصویر اسماعیل جورابلو و ضایع شدن‌هایش در مراسم سالگرد بزرگ خاندان شروع می‌شد؟ اصلا بهتر نمی‌شد؟ عین فیلم هندی هم دو ساعت و نیم وقت ما را نمی‌گرفت!

حالا این نماد‌ها و نشان دادن فقر در ایران که همه می‌دانند جایزه‌آور است و به قول اکبر عبدی فیلم‌های جشنواره‌ای بودنش را کنار بگذاریم فیلم ایرادات ساختاری هم دارد.

چون ما برعکس ابد و یک روز که سمیه را داشتیم اینجا سمیه نداریم. یک لیلا داریم، یک اسماعیل داریم، چند تا داداش داریم که نمیدانیم کدام فیلم را جلو خواهد برد.

البته بیایید زود قضاوت نکنیم. شاید آقای روستایی قصد ورود به عرصه سریال را داشتند بعد دیدند آن قدرها هم حوصله طول دادنش را ندارند…

این هم از اشکالات یکی بودن نویسنده و کارگردان است. البته خیلی‌ها هستند اینطوری موفق هم هستند. منتها آقای روستایی یک کمکی بگیرند به نظرم بهتر باشد!

خاطرم هست در کودکی این مشکل را با آقای مدیری داشتم. خودش کارگردانی می‌کرد. تهیه کنندگی می‌کرد. خوانندگی می‌کرد. بازیگری هم می‌کرد، آن هم نه هر نقشی، بازیگر اول. باقی دست اندرکاران را هم دستش بند بوده. وگرنه خودش انجام می‌داد.

مشکل دیگر هم با آقای مدیری که حالا حرفش به میان آمده این بود که کلا چند نفر رفیق بودند. نشسته بودند دور هم فیلم بسازند. یعنی همان بازیگر با همان تیپ شخصیتی در برره به دوربین زل می‌زد. در قهوه تلخ هم زل می‌زد. در باغ مظفر هم زل می‌زد. خیلی تغییر کرد بعدها پیشرفت کرد و در حین زل زدن میگفت: «بایا کن»!

داستان برادران لیلا هم اینطوری است که بیاید چند تا بازیگری که همیشه داریم و توی فیلم‌های قبلی‌مان هم با اندکی گریم متفاوت بودند، بریزیم توی خانه کنار لیلا. نقششان چی باشد؟ خب به خاطر مشکلات سانسور و این حرف‌ها داداشی باشند! باز برای این که سانسورمان نکنند آن یکی که خودش را زنانه درست می‌کند هم قبلا زن داشته باشد.

 البته از حق نگذریم بازی‌های فیلم برادران لیلا خوب است. مخصوصا بازی سعید پورصمیمی از دست کارگردان دور مانده و خوب در آمده. علاوه بر این فیلم هم آدم را پای تلویزیون (توی ایران که روی پرده نرفت) نگه می‌دارد. منتها با داستانی که یک مقدار قیچی قیچی شده.

نه این که حالا ما هرچه فیلم میبینیم هیچکاک و در حد رستگاری در شائوشنک باشد. اما خب با این تیم خبره انتظار ما بیشتر است. انگار آقای گلریز را بیاوری پشت دوربین برایت املت درست کند. املت غذای خوبی است. منتها من قبلا از این آشپز غذا‌های بهتری دیدم. الآن انتطار دارم اگر دفعه قبل پله دوم بود برود پله سوم. نه این که نردبان را دستش بگیرد بیاید جلوی دوربین…

مثلا مشکلی که هست این است که اصلا معلوم نیست این‌ها چرا برادران لیلا هستند؟ چه چیزی این‌ها را با آن شخصیت‌های کاریکاتوری دور هم آورده؟

یعنی اگر در کشور دیگری فیلم را دوبله کنند. مثل اوشین و سوباسا که خودمان دوبله کردیم. بعد بگویند این‌ها دوست‌های اجتماعی و جاست فرند‌های لیلا هستند مشکلی پیش می‌آید؟ نه جان من پیش می‌آید؟

اوج داستان هم مربوط است به چهل تا سکه اسماعیل و دستشویی که آرزوی لیلا مغازه کردنش است. دستشویی که واکنش مخاطب به آن مثل واکنش اسماعیل جورابلو است وقتی آن را دید. مخاطب با خودش می‌گوید حالا تهش که چی؟ اصلا این دستشویی هم مال تو و برادرانت شد! که چی؟ کارگردان عزیز می‌خواسته لیلا و خانواده محترم را تحقیر کند، آمال و آرزویش را در این دستشویی قرار داده!

اینطوری است که در بخش مراسم عروسی که اسماعیل عین آسانسور بالا می‌رود و بعد عین پوره سیبزمینی پخش زمین می‌شود ما تصورمان از نقطه مقابل همان دستشویی است. نه یک مغازه دربالا شهر!

خلاصه ما اینجا سمیه نداریم که همراهش باشیم. لیلا خاکستری است. برادرانش هم خاکستری‌تر. چه می‌شود کرد. احتمالا این‌ها هم تأثیرات دیدن گات است!

مشکل اصلی فیلم رها کردن مخاطب است. کارگردان هر جا دوست داشت یکهو ول می‌کند. حالا علیرضا دوست مونثش که الآن ازدواج کرده را دید. چه شد؟ این‌ها سکه‌ها و مغازه را با هم به باد فنا دادند و فهمیدیم مشکل اقتصاد را، بعدش که شد؟ جناب روستایی! اصغر فرهادی درونتان گل کرده؟ قشنگ که مخاطب همراهش شد ول می‌کند. لااقل مثل گات طرف را بکش خیالمان راحت شود. یکهو که نمی‌شود شخصیت ترسوی علیرضا برود شیشه بشکند. یک جایی متحولش کن بعد!

بس است دیگر خیلی کشش ندهیم. دو روز دیگر خانم علیدوستی همین را برمی‌دارد و می‌گوید من در ایران هر ثانیه دارم مبارزه می‌کنم.

پایان

برای مطالعه نقد و بررسی سایر فیلم‌های کمدی اینجا کلیک کنید.

لینک کوتاه مطلب : http://dtnz.ir/?p=317917
2 نظرات
  1. محمد می گوید

    کاش تو هم تو یه خانواده هفت هشت نفره بودی مشکلات و با چشم خودت می‌دیدی بعد می‌فهمیدی چقدر فیلم واقعیه

  2. ن می گوید

    واقعا فیلم زیبایی بود مخصوصا سیلی به پدره
    لیلا برای خودش نزد خودش داشت ننه بابا رو تحمل میکرد بخاطر برادراش زد وقتی میفهمی عامل بدبختی بچه ای پدر مادرشه چکار میشه کرد من توی واقعیت این افراد دیدم همه افسرده
    علیرضا توی فیلم که معقول تره مهربون تره بخاطر اینه که فرار میکنه دور از پدر مادر یه راه فراره یه راه مبارزه برای درست شدنه واقعا عالی بود

نظر بدون فحش شما چیست؟

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.