چگونه فیلسوف بزرگی شوید؟
نویسنده: بنیامین نوری
برای آنکه فیلسوف بزرگی شوید، متن زیر را بخوانید:
۱- از ظاهر شروع کنید. اگر خانم هستید، از پوشیدن لباسهای عجیب غافل نشوید؛ مثلاً یک مانتو بپوشید که نصفش با دکمه بسته میشود و نصف دیگرش با زیپ. شال را هم دست کم نگیرید. میتوانید شالی بر سر کنید که طرح رویش کلهی امیرکبیر باشد روی هیکل آرنولد، آن هم درحالیکه دارد دوغ آبعلی مینوشد.
اگر آقا هستید، به سبیل و موهایتان دست نزنید. بگذارید تا جایی که جا دارند بلند شوند. در امر بلندی سبیل و موهایتان کوتاهی نکنید. مو و سبیل برای یک فیلسف از نان شب واجبتر است. در خصوص ریش باید بگویم ریش و قیچی دست خودتان است، میتوانید بگذارید بلند شود یا میتوانید آنها را با تیغ بزنید.
۲- برای شروع یک بحث فلسفی در جمع دوستان یا آشنایان، کافیست یک سؤال فلسفی بیندازید وسط. سؤال فلسفی از کجایتان دربیاورید؟
خیلی راحت است، یکی از اتفاقهای آن روزتان را بهخاطر بیاورید، بعد یک عدد «چرا» بگذارید اولش. برای مثال اگر ناهارتان شور بوده، بپرسید: «چرا قرمهسبزی امروز مادرم شور بود؟» حالا باید تا میتوانید از این سؤال، سؤالهای دیگر با موضوعات دیگر دربیاورید.
مثلاً بپرسید: «چطور قرمهسبزی مادرم شور بود، مگر شور یک دستگاه موسیقی نیست؟ اگر اینطور باشد مادر من موزیسین است؟ یا موزیسین، مادر من است؟» یادتان باشد فیلسوف واقعی میتواند از قرمهسبزی شور مادرش به سؤال زیر برسد:
«چرا در رمان آرزوهای بر باد رفته نوشتهی انوره دو بالزاک، مرد خوشپوش بدون نگاه کردن لوسین، رو به او کرد و سخن را از سر گرفت؟»
۳- دقت کردید وقتی از خواب بیدار میشوید، کمی گیج و منگ تشریف دارید و مدتی طول میکشد تا ویندوزتان بالا بیاید. برای فیلسوف بودن، نباید ویندوزتان بالا بیاید، به قولی دیگر بکوشید گیج و منگ بمانید و سؤالاتی نظیر سؤالات زیر مطرح کنید:
۱. من واقعاً کیستم؟
۲. اینجا واقعاً کجاست؟
۳.امشب شبِ سهشنبه است، فردا شب هم سهشنبه است، این سه سه شب، آن سه سه شب، هر سه سه شب، چند شنبه است؟
۴- یک مکتب فلسفی اختصاصی بسازید. برای این امر، شما چیز خاصی نیاز ندارید به جز یک اسم. فرمول نامگذاری یک مکتب:
یک چیزی که خیلی خیلی آن را دوست دارید یا خیلی خیلی از آن متنفرید را با ایسم ترکیب کنید.
مثال: فلافلیسم، باجناقیسم و…
۵- تاریخ فلسفه و اندیشهی فیلسوفان دیگر؟ همینکه چهار گزینگویه یا جمله قصار از سقراط و ارسطو بلد باشید، کافیست. اگر از شما سؤالی پرسیدند که بلد نبودید (مثل این سؤال: نظرتان دربارهی فلسفهی هگل چیست؟) فقط بگویید: «من اصلاً او را قبول ندارم.
حاضرم سرویسهای بهداشتی پارک کناری را بشورم ولی دراینباره صحبت نکنم، چون فایدهاش بیشتر است.» (نکته: حتماً قبلش پرسوجو کنید و ببینید پارک کناری سرویس بهداشتی دارد یا خیر. یک فیلسوف نباید حرفهایش از اعتبار تهی باشند.)
۶- در آخر جا دارد خودم هم یک حرف فلسفی بزنم. این را بدانید که یک فیلسوف در هر زمانی که باشد، یا در هر مکانی که باشد، دو راه بیشتر ندارد: ۱. راه اول ۲. راه دوم. اما این دو راه چیستند؟ راه اول این است که فیلسوف باشد و راه دوم این است که فیلسوف نباشد.
اگر راه اول را انتخاب کند، فیلسوف میشود و اگر راه دوم را انتخاب کند، باز هم فیلسوف میشود. چرا؟ چرایش را خودم هم نمیدانم!
پایان
برای مطالعه سایر مطالب اینجا کلیک کنید.