اتوپیا، سر نبش، در آبی
اتوپیا، سر نبش، در آبی
نویسنده: سمیه رستمی
اگر سر شما تا منتهیالیه جناق سینه در گوشی فرونرفته باشد، میتوانید افرادی را در اطراف و حتی اکنافتان مشاهده کنید؛ طوری سرشان در گوشی فرورفته معلوم نیست اول سروکله داشتهاند یا گوشی هوشمند؟
اصلاً شاعر باید در وصف ایشان بگوید:
دل و دین و عقل و هوشش همه را به باد داده
ز کدام صفحه؛ مجازی به این خراب داده!
ولی خوب شاعر کارهای مهمتری دارد تا سرایش شعر برای ساکنین مجازی. یعنی اینها جوری چارچنگولی به گوشیشان چسبیدهاند انگار کلید آرمانشهر یا همان اتوپیا فلاسفه یونان باستان را به دست آوردهاند.
البته که با یک حساب سرانگشتی و بدون چرتکه هم میشود فهمید، ساختن یک صفحه در مجازی مقرونبهصرفهتر از ساخت اتوپیایی است که ملاط و مصالحش اندیشه و خرد است و نیاز مبرم به فرسایش سلولهای خاکستری مغز دارد.
برای ساخت صفحهای در مجازی فقط یک سری سؤال میپرسند که حتی برای پاسخگویی به آنها هم لحظهای تأمل لازم نیست. تندتند، اوکی و نکست میزنند جواز ساخت میگیرند.
اگر کسی بخواهد خیلی مته به خشخاش بگذارد بهاندازه نمک غذا، فکر هم خرج صفحهشان بکنند که وقتی خودشان صفحه را باز میکنند بگویند فتبارک الله احسن المجازی. یک ضربالمثل باستانی در دنیای مجازی دراینرابطه که نه ولی میگوید: «هر چه سَمَّش بیش، سینش بیشتر.»
اما در همین رابطه انگلیسیها ضربالمثلی دارند که میگوید: «بور فور وال, اوری لایو بنال!» که ترجمهاش تلفیقی میشود از ضربالمثلهای چهاردیواری اختیاری و هرچه میخواهد دلتنگت بگو در زبان فارسی.
البته بنال همان فعل امر نالیدن است که در انگلیسی معادل نداشته همینطوری توی ضربالمثل کار گذاشتهاند. حالا که بحث ضربالمثلهای مجازی است تا یادمان نرفته بگوییم: «شرح اکسپلور خبر میدهد از سر درون» و «تا شخص صفحه مجاز نداشته باشد آرت و باگش نهفته باشد».
پس لازم است که هر انسانی حداقل یک صفحه مجازی داشته باشد.
بعضی از صاحبان صفحات مجازی اینقدر قضیه را جدی گرفتهاند که صبح تا شب و یا شب تا صبح، متناسب به بسته اینترنتی که دارند مشغول رسیدگی و رتقوفتق امورات صفحه میشوند.
جوری که جومونگ و گروه دامول و حتی جناب پرنده سه پا اینطوری پایهگذاری امپراطوری گوگوریو را گردن نگرفته باشند.
اینها بهخاطر چند کا دنبالکننده، چنان خوشخوشانشان شده که اگر در بیداری به جناب شتر یک پرس پنبهدانه فرد اعلا بدهند خر ذوق که نه ولی بهشدت شتر ذوق بشود.
گاهی همینها فرمان حمله به صفحات مجازی رقیب را صادر میکنند. دنبالکننده محترم میرود صفحه را گزارش میکند تا صفحه منظور سقوط کند. البته که صفحه رقیب با دوتا نکست و اوکی دوباره به میدان برمیگردد.
اما دلبرانی در دنیای مجازی شرف حضور دارند که صفحهشان اسم و رسمی ندارد و حتی پست و استوری به اشتراک نمیگذارند و انگار بهر تماشا به مجازی آمدهاند. مات و متحیر گاوگیجه گرفتهاند با خودشان میگویند: «زکجا آمدهام آمدنم بهر چه بود؟» از ایشان جالبترآنهایی که این صفحات را دنبال میکنند و از سکوت حاکم بر صفحه لذت میبرند.
سکوتی پر از فریاد لابد در دنیای واقعی سکوت پیدا نکردهاند، پناه آوردهاند مجازی. یعنی اینها قرار باشد در واقعیت اتوپیا بسازند جایی شبیه قبرستان تحویل میدهند.
البته عدهای از این صفحات بیاسمورسم برای رصدکردن کسانی که صفحه اصلیشان را مسدودشان کردهاند یا اینها مسدودشان کردهاند استفاده میکنند. یکجور سیس مأمور سازمانهای خفن اطلاعاتی را دارند. هفت شهر عشق را عطار گشت اینها هنوز اندر خم یک صفحهاند.
و از همه جذابتر آنهایی که در مجازی برای نزدیکی به خداوند شعبه زدهاند و جوری محتوا تولید میکنند که انگار دوره کارآموزی رفتهاند پیش حضرت جبرائیل، مستقیم از عرش پیام میآورند.
هیچ بعید نیست آن دنیا بهخاطر اعمال صالحشان، جایگاه این صفحات بهشت جاودان باشد و از نهر عسل و باغ و میوه و سایر مخلفات پخش زنده بگذارند برای صاحبشان.
البته بعضی از اینها که کین جلوه در پست و استور میکنند وقتی با ناشناس، دایرکت میروند فلان چت میکنند یا سر از صفحات مثبت ۸۳ سال و دو ماه چهارده روز درمیآورند.
یعنی شیطان هیچرقم اعمال مجازی اینها را گردن نمیگیرد، پیغام پیغامپسغام «لاکردار حالا یه کمم شبیه صفحه اصلی باش شاید خوشت اومد!» و جای شکرش باقی است اینها هیچوقت نمیتوانند در واقعیت اتوپیا تأسیس کنند، چون سرشان توی مجازی حسابی شلوغ است وگرنه دیستوپیا در برابر اتوپیای اینها معبد شایولین بود.
پایان
برای مطالعه سایر مطالب اینجا کلیک کنید.