سریال سیاه چاله و کشف نور در عمق آن
کشف نور در عمق سریال سیاه چاله
نویسنده: بنیامین کلاچاهی ثابت
احتمالاً برای شما هم پیش آمده که با کلّی انرژی و ایده، عملیات مرتب کردن و بازآرایی اتاق را شروع کنید و تازه بعد از این که همه لوازم ریز و درشت را کفِ اتاق پخش و پلا کردید، بفهمید مرتب کردن آنها از آنچه تصور میکردید وقتگیرتر است.
در این مواقع آدم حتی به فروش زیر قیمتِ خانه با همان وضعیت هم فکر میکند. سرآخر هم مجبور میشود که هر چیزی را توی کمد یا کشویی بچپاند تا بلکه کار یکجوری جمع شود.
اما یکهو فردا متوجه میشوید که مثلاً هندزفری را گم کردهاید و پسفردا میفهمید تقلبهایی که برای امتحان نوشته بودید را اشتباهی دور انداختهاید یا پسون فردا جورابتان را توی یخچال پیدا میکنید.
این مقدمه به این معنی نیست که «سیاه چاله» سریال خیلی بدی است؛ بلکه تحلیلی است درباره چرایی نترکاندن سریالی که لوله نفت در آن میترکد. (برای اینکه اسپویل نکرده باشم، شاید هم نترکد.)
به نظر ایده اصلی سریال یعنی عبور نفت از زیر خانه خانوادهای با بدهی صد میلیاردی به عنوان ایدهای کارنشده برای یک سریالِ طنز میتوانست بسیار بیشتر دیده شود.
مخصوصاً که گروه تولید از همان تیتراژ خلاقانه آغازین تا آهنگ کم نظیرِ تیتراژ پایانی نشان میدهند ساخت این ایده (که مابازاء بیرونی هم داشته) را سرسری نگرفتهاند و انتخاب گروه بازیگرانِ قدرتمند، ما را از این بابت مطمئن میکند.
ما در کنار یک حسن پورشیرازی سرحالتر از همیشه، ژاله صامتی استاندارد، مجید نوروزی جذاب و الناز حبیبی همیشه بامزه در نقش دختر خانواده را داریم و مابقی بازیگران هم از پس نقش خود برآمدهاند اما… .
البته این اما از آن اماهایی نیست که بعد از ابراز علاقه میآید و کل تعریفهای قبل از خود را بیمعنی میکند اما (این یکی اما هم از آنها نیست.)
تنها مشکلِ اثرِ جدید کارگردانِ فیلم خوبِ «شادروان» این است که چندتا هندوانه را با یک لنز برداشته؛ از تعداد زیاد بازیگران اصلی مجموعه تا تعدد خورده داستانهایی که قرار است به هم پیوند بخورند که در یک سریال نمایش خانگی با پخش هفتگی چنین امکانی به زحمت فراهم میشود، حکم همان اتاق شلوغ اول متن را پیدا کرده است.
اینکه سریال سیاه چاله میخواهد از موضوع اختلاس و فرار به کانادا تا غارت منابع ملی تا القاب سلطان سکه و امثالهم و حتی تا پرونده سازی مافیای اقتصادی را به نمایش بگذارد و در کنار اینها به نقد فشار بیانصاف و هیجانزده افکار عمومی در شبکههای اجتماعی هم بپردازد و در عین حال طنز هم باشد و همچنین با تأکید روی روابط انسانی شخصیتها جنبه خانوادگی اثر را هم حفظ کند، من را یادِ انتخاب واحدهای پارتیزانی دوران دانشجویی میاندازد که پنج امتحان نهایی را برای بازه زمانی ۲۴ساعت برمیداشتم.
بهترین نتیجه ممکن در چنین اوضاعی پاس کردن آن امتحانات پیاپی با نمره ده بود که البته سریال از پس آن برمیآید اما (این هم از آن اماها نیست.) این ذهن خلاق و بازیگوش نویسندههای سریال است که برای هر خرده روایت پنهانی هم کلی «ایده میده ثانیه به ثانیه» تا سریال هماهنگ با اسمش با کمیّت زمان بازی کند.
سیاه چاله اصطلاحاٌ بخشی در فضا-زمان است که با گرانش بسیار زیاد همه چیز حتی نور عبوری از افق رویداد خود را به درون میبلعد و زمان از دیدِ ناظرین بیرونی در آن کندتر میگذرد.
زمان در سریال هم به همین سادگی در هم پیچیده است! یعنی تعدد ایدهها برای نمایش یک اتفاق فرعی از طرفی باعث عبور سریع از آن ایدهها شده که بامزگی و ارجاعات آنها را در خود میبلعد و از یک طرف دیگر، همین تعدد ایدهها باعث شده خود آن اتفاقات فرعی خیلی ادامه پیدا کنند. (برای مثال حمله با سنگ به خانه سلطانِ نفت و شعارنویسی روی دیوارِ آن و… .)
با این همه اما (این یکی از آن اماهاست که بعد از کلی ایراد گرفتن میآید تا در واقع ابراز علاقه کند.) قابل تحسینترین موضوع درباره سریال این است که خلاف آنچه در یکی دوسال گذشته مُد شده، سریال برای دیده شدن روی دوش خواننده و فوتبالیست و حواشی فضای مجازی سوار نمیشود و دست روی «سینه موبیل»! خودش گذاشته و بلند شده.
همین هم باعث شده که در بین تیپسازیهای امتحان پس دادهای مانند نقش دامادِ آب زیرکاه خانواده (با بازی مهران احمدی) و رابطه خندهدار او با همسرش (با بازی شهره سلطانی) تیپهای جدید و بامزهای در جریان داستان خلق شود که نقش«بندری» با بازی خوبِ «سعید نعمتی» برای یک مأمور ساده لوح و یا از همه بهتر نقش درخشانِ وکیلِ عجیب و به دردنخور و بیحوصله با بازی متفاوتِ «عباس جمشیدی فر» از جمله آنهاست.
سریال هنوز در حال پخش است و وابسته به نوع ادامه داستان و پایان بندی آن میتواند در هر دو دسته خوب و بد قرار بگیرد. تماشای آن بین تولیداتی که در حال پخش است، توصیه میشود.
این فیلم را میتوانید از فیلم نت تماشا کنید.
پایان
برای مطالعه نقد و بررسی سایر فیلمهای کمدی اینجا کلیک کنید.