دفتر یادداشت هیچی، آفتابه لگن هفت دست!

دفتر یادداشت هیچی، آفتابه لگن هفت دست!

نویسنده: بنیامین کلاچاهی ثابت

گزارشگرهای فوتبال جمله معروفی دارند که در صورت از دست دادن یک موقعیت عالی توسط مهاجم از آن استفاده می‌کنند: «گُل نکردن این توپ سخت‌تر از گل کردنش بود!». سریال دفتر یادداشت هم تقریباً اینطور موقعیت غامضی ایجاد کرده است.

گروهی از بازیگران خوب به پیشتازی رضا عطاران که به سبب نمک ذاتی خودش و خاطراتِ خوشایندِ جمعی ما از آثار او، می‌توان اسمش را در ردیف گزینه‌های محبوب‌ترین چهره طنز در سینمای ایران دانست در سریالی با فیلمنامه غیر دمِ دستی دور هم جمع شده‌اند.

همچنین تک تکِ عوامل تهیه و تولید سریال، کار خود را در سطح استانداردهای روز دنیا جدی گرفته‌اند؛ از گروه تبلیغات که کارش را مدت‌ها پیش از شروع سریال در فضای مجازی شروع کرده بود و در نهایت پُل هوایی‌ها و پمپ بنزین‌های سطح کشور را به تصرف در آورد تا گروه دکور و صحنه و فیلمبرداری و کارگردانی که نتیجه کار آن‌ها ما را با قاب‌هایی سینمایی و پرزحمت مواجه می‌کند.

همه این کار تیمی سطح بالا اما به مانند رساندن توپ به محوطه جریمه عمل کرده که بیشتر دفعات تبدیل به گُل نمی‌شود. آن هم فقط به یک علت: نمی‌خندیم!

حداقل من و حداقل تا اینجای داستان، طوری به دفتر یادداشت نمی‌خندم که قبل از نوشتن این متن به سکوی پخش کننده سریال رجوع کردم تا از وجود کلمه «کمدی» در جلوی ژانر سریال اطمینان حاصل کنم.

برای فهمیدن این نکته که معمولاً خلق شخصیت‌های عجیب و عادت‌های رفتاری اغراق آمیز می‌تواند تا چه حد در سریال‌های کمدی موفق عمل کند نیازی نیست که حتماً دنبال کننده سریال‌های خارجی باشید تا از شخصیت‌هایی مانند «شلدون کوپر» در سریال «بیگ‌بنگ تئوری» و یکی از عادات رفتاری‌اش مثال بزنیم.

حتی مخاطب سریال‌های ایرانی بارها و بارها بامزگی ویژگی‌های به ظاهر اعصاب خورد کن شخصیت‌ها را درک کرده و با اشتباه گرفتن مطب‌ها توسط «خانم شیرزاد» در سریال «ساختمان پزشکان» یا عاشق شدن‌های مکرر «حبیب» سریال «لیسانسه‌ها» خندیده.

کما اینکه شخصیت «ناصر» و عادات چِرکش با بازیگری خود «رضا عطاران» در سریال «ترش و شیرین» نمونه‌ای از خنده‌دار بودن شخصیت‌های عجیب است.

در این سریال اما ما به اعتیاد زن همسایه به نوشابه نمی‌خندیم. شاید کمی به عادتِ عجیب دختر او در خندیدن‌های بیجا بخندیم اما بددهنی و لات‌بازی بی‌دلیل نامزدِ دختر هم اصلاً خنده‌دار نشده.

همانطور که حتی رابطه یک پیرمرد جلف با همسر جوانش و یا معتاد بودنِ زنِ نگهبان قبرستان که هر دو از کلیشه‌های امتحان پس داده آثار کمدی هستند هم خنده‌دار در نیامده و همانطور که سایر شخصیت‌های عجیبِ داستان چندان ما را نمی‌خندانند.

تنها خود رضا عطاران است که زورِ کسی به نمکِ ذاتی او در تغییرات میمیک چهره و لحن گفتن دیالوگ‌ها نرسیده و هنوز می‌تواند بامزه باشد. به نظر فقط مخاطبی به اکثر شوخی‌های این سریال خیلی می‌خندد که هر بار مراجعه به «سرویس بهداشتی» برایش خنده‌دار باشد و احتمالاً با جایگزین کردن کلمه «دشّویی» به جای آن بیشتر بخندد و یحتمل اگر به شوخی آنجا را «اتاق تفکر» یا «سالن مطالعه» بنامیم، از خنده غش کند.

سه قسمت از این سریال پخش شده و شخصیت‌ها چندین بار بی-دلیل (و طبیعتاً به قصد خنده گرفتن) خودشان را خیس کرده‌اند. شاید دلیل این تکرّر خیس کردن و استفاده مکرر کلمات ناخوشایند حول این موضوع در دیالوگ‌ همه شخصیت‌ها این باشد که دستشویی و کلمات مرتبط به آن به حدی برای سازندگان اثر خنده‌دار است که اگر از آن‌ها خواسته شود یک لطیفه تعریف کنند حتماً یک سرش به همین موضوع می‌رسد.

چرا که بعید است خود نویسنده در حین نگارش متن دائماً تحت فشار دستشویی بوده باشد و از ترس خارج شدن داستان از ذهنش یک توکِ پا تا آنجا نرفته باشد و حالا حاصل این تصمیم، ناخودآگاه توی متن پیدا شده باشد.

هر چه که باشد نقش دستشویی و مشتقات آن تا اینجا (قسمت سوم) بیشتر از آن دفتر یادداشتی بوده که باید سریال را پیش ببرد و تیتر پیشنهادی «آفتابه لگن هفت دست، دفتر یادداشت هیچی» انتقادی به استفاده پررنگ از این سبک شوخی است.

البته که این سریال هنوز در قسمت‌های ابتدایی بوده و امکان دارد با افتادن روی غلتک از دستشویی دور شود و لازم به ذکر است با همه این توضیحات سریال حداقل از لحاظ کارگردانی و سرسری نگرفتن تولید، از بخش قابل توجهی از آثار کمدی نمایش خانگی جلوتر است.

این سریال را می‌توانید در فیلم نت تماشا کنید

پایان

برای مطالعه نقد و بررسی سایر فیلم‌های کمدی اینجا کلیک کنید.

لینک کوتاه مطلب : http://dtnz.ir/?p=319763
نظر بدون فحش شما چیست؟

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.