جیب های خالی و عشوه های دلاری
جیب های خالی و عشوه های دلاری
نویسنده: منا محمدنژاد
حضرت پدر -ارواحنا فدا- که در ایام ماضیه از گیسوداران و سبیلفرداران و عزیزکردة دلاکان و سرتراشان بود و اکنون به یُمن سیاستهای اقتصادی و عشوههای گاه و بیگاه مادام دولار، پرهایش ریخته و الکش آویخته، دیگر نیازی به دقت استاد سلمانی ندارد و سرش را میدهد تا سرسری بتراشند، داشت آخرین اخبار را به رسم همیشگی دنبال میکرد و با سبیل تنک خود بازی میفرمود که گوینده با لحنِ دیدی گفتم، از پایین کشیدن دلار، خودرو و موبایل گفت و خانواده را در بهتی عمیق فرو برد.
جیب های خالی و عشوه های دلاری
حضرت عظیمالشأن ابوی که خود را در تنگنای وعدههای خرید عنقریب گوشی و تعویض النگوی والده میدید، از پولتیکهای اپوزیسیونی خودش بهره برد و با لحنی که بوی نوزادی با مزاج بهمریخته را میداد، گفت: «معلوم نیست دوباره کجا گند زدن که دارن از این خبرا میدن به خورد ملت!»
سپس نگاهی به پوکرفیس پوکیدة بنده انداخت که داشتم برای مسائل شیمی ۲ وسط پیشانی گویندة اخبار دنبال راهحل میگشتم و دستور آوردن یک لیوان آب ولرم داد.
نگاه خالی لیوان به شیر آب خیره ماند که مصطفی، از وسط قلمرو رویاهای دستنخورده هر یک از ما، مستراح، فریاد زد که یا اهل بیت! آب قطعه!!! و حاجآقای سابقا سبیلوف هم فریاد زد: «یافتم… یافتم… میخواستن حواسمون رو از قطعی آب پرت کنن.»
و والده که در بیان فرضیات عالمانه هرگز از ابوی عقب نمانده بود، ابتکار عمل را به دست گرفت و گفت: «حتما سد سوراخ شده وگرنه امسال که کلی بارون اومد چرا باید آب قطع بشه؟!»
وسط اجرای اپرای مصطفی و جملات پینگپنگی والدین، داشتم به باگهای داستان پتروس و سوراخ شدن سد فکر میکردم و تلاش شکستخوردهای داشتم از ساختن تصویر اینکه مثلا کجای سد کرج باید سوراخ شده باشد که من بتوانم با انگشت آن را پر کنم.
با یک حساب سرانگشتی در شرف رسیدن به نتیجه بودم که احتمالا پتروس یا مرد عنکبوتی بود یا لاکپشت نینجا یا سوپرمن یا هم، رستم لفت د گروپ و پسگردنی ابوی، بنده را به عالم واقعیت آورد تا به کمک برکههای آبگیر سماور و پارچ، مصطفی از حبس نجات داده شود.
پایان
برای مطالعه سایر مطالب اینجا کلیک کنید.