بازی مافیای تاریخ با گردانندگی دکتر مصدق
نویسنده: منا محمدنژاد
بخشی از بازی مافیای تاریخ:
لطفعلیخان فریاد زد: من شهرم، شهرِ صد هم هستم، تو با اون اَکتِ تابلو نمیتونی یکی از اَبلیتیدارهای شهر (توانایی ویژه در میان شهروندان برای مقابله با مافیا) رو با رأیگیری بندازی بیرون. اصلا چرا به این محمدعلیمیرزا (از این به بعد شاه) گیر نمیدی که داره چراغ خاموش همة ما رو میده بیرون.
مصدق (گاد): نوبت آقای امیرکبیره.
امیرکبیر: کسی چالش نمیخواد؟
آقامحمدخان: من! ببین لطفعلی، نمیخواد دقدلی دست پیش رو سرِ محمدعلیِ ما دربیاری. همه تا حالا به اجماع رسیدن که تو مافیایی، اونم یه مافیای خطرناک. اصلا منو با این آقا بیارید توی رأیگیری تا ببینیم کی مافیاست. البته…
در اینجا گاد (مصدق) تذکر میدهد که زمان چالش کم است. امیرکبیر میایستد و ادامه میدهد: من با لطفعلیخان کاملا موافقم و تارگتم (فرد مشکوک به مافیا) محمدعلی میرزاست و شما آقای آقامحمدخان که از ایشان دفاع میفرمایید. این دفاع چه معنی داره؟ مگر اینکه شب با ایشان چشم باز کرده باشید که اینقدر مطمئن حرف میزنید.
شاه عباس میخواهد صحبت کند ولی آقامحمدخان چالش را میرباید: ببین نزن زیر نقشی که مال تو نیست. شاید هم تو با لطفعلیخان چشم باز کردی.
گاد (مصدق) تذکر میدهد که آقامحمدخان قبلا از نوبت چالش خود استفاده کرده است. شاه عباس ادامه میدهد: تارگت من امیرکبیر و آقامحمدخانه، به نظرم شما دو بزرگوار در یک ساید (طرف، مافیا یا شهر) هستید و دارید یارفروشی میکنید.
رأیگیری آغاز میشود. آقامحمدخان با اکثریت آرا از بازی بیرون میرود. مصدق اعلام میکند شب میشود. روز میشود و امیرکبیر که در شب کشته شده (شات شده) از بازی بیرون میرود. نوبت به عطار نیشابوری میرسد.
عطار میسراید: چو خفاشی بمانده چشم بسته/ در این کاشانة رنگین نشسته. بنده به آن چشمها و نگاه چنگیزی تیمورخان مشکوک هستم و به نظرم باید استعلام میگرفتیم چون هنوز مافیا در شهر داریم.
محمدعلی میرزا چالشش را به تیمور میدهد و تیمور میگوید: به نظر من، ترکان خاتون میتواند مافیا باشد و رضاخان.
ناگهان رضاخان قاطی میکند که با تذکر گاد سکوت میکند. محمدعلیمیرزا میگوید: دوستان دیدید که با بیرون رفتن آقامحمدخان هم اتفاقی نیفتاد و احتمالا ایشان شهر بودند. پس به نظرم روی این لطفعلی خان اجماع کنید، حتما مافیاست چون خیلی روی آقامحمدخان اصرار داشت.
نوبت به رضاخان میرسد و با صدایی بسیار رسا میگوید: پدر سوخته تو معلوم هست از کجای تاریخ پریدی وسط بساط ما! همین را کم داشتیم که یک عدد بیگانه لنگ بیاید بازی ما را خراب کند. لطفا حرفهای امشب با مسئولیت بنده ایشان را شات کند. روی من بگیری، رویت را میگیرم!!!
ترکان خاتون چالشش را میدهد به عطار و عطار میگوید: ناگه به دست قدرت بنموده یک اشارت/ این یک اشارت تو چندین اثر نموده. دیدید گفتم تیمورخان بسیار مشکوک و مافیاست. ترکان خاتون با لحنی حقبهجانب میگوید: تارگت من هم صد، آقای تیمورخان لنگ است و شما آقای عطار به نظرم بسیار مشکوک هستید یا مافیایی یا نوستراداموس.
رأیگیری آغاز میشود و تیمور با اکثریت آرا از بازی خارج میشود. با اعلام مصدق (گاد) بازی را مافیا برده است و محمدعلی میرزا، عطار و شاه عباس این دست از بازی مافیا را برنده شدهاند.
فروغ کتاب بازی مافیا به شیوه تاریخی را میبندد و چراغ را خاموش میکند تا فردا در کافه نادری به مصاف شاملو، هدایت، سیمین و شاید جلال برود.
پایان
برای مطالعه سایر مطالب اینجا کلیک کنید.