پول نویسنده را قبل از خشک شدن جوهر قلمش بدهید
پول نویسنده را قبل از خشک شدن جوهر قلمش باید داد
نویسنده: علیرضا عبدی
سالها پیش یک پویش (همون کمپین. گفتن بگید پویش، ما هم میگیم پویش، اصلاً شما بگید کمپین.) راه افتاده بود مبتنی بر اینکه «هنرمندان هم مخارجی دارند، انتظار کار مفت نداشته باشیم.» هرچند که فامیل ایرانیجماعت اگر خون آریایی در رگانش جاری بود، حتما روش استفاده از هنرمند مُفتَکی را پیدا کرده بود.
نویسندگانِ ناخوشبخت (!) هم از این قاعده مستثنی نبودند و نیستند. از نوشتنیهای کوچک کاری تا طرح یک شعار تبلیغاتی یک برند و یا نوشتن طرح و نقشهی یک تیزر تبلیغاتی و…
مشمول هنر و سواد سالهای کاریِ یک نویسنده میشود که در قرن ۲۱ میلادی، هنوز عدهای دنبال استعمال و استعمار مفتکی هستند.
هرچند شغلهایی که وسیلهای به کار نمیگذارد و فقط مزدِ دست و سواد را میخواهد همین است. مشتری، عقلش به چشمش است و میخواهد ببیند که چه وسیلهای در کجا بهکار گرفته شده تا پولی بدهد!
مثال قبلی به کنار. مطلب دیگر، انتشار متن یک نویسنده در هرجایی بدون اسم پدیدآورندهی آن متن است.
استندآپ کمدینی که در برنامهی خندوانه (مدیونید اگه فکر کنید منظورم رضا نظریه) به صراحت و واو به واو از توییترهای دیگران را اجرا میکند و تا مراحل بالایی میرسد، در صورتی که از نویسندهی آن توییتها اصلا اسم و رسمی نیست.
کمدین دیگری (مطمئن باشید حسن ریوندی رو میگم!) لالوی جوکهای دهه شصتی و تقلید صدای مرغ و بوقلمون، شوخیهای دیگران را واو به واو درون آستین ملت هل میدهد.
و مردمی که فردا روز اصلا کپیرایت (Copy Right) را درک نمیکنند و هر نوشتهای را بدون نام نویسنده، از هرجایی برمیدارند و درون استوری، وضعیت واتساپ و… میگذارند. دلیلش هم معلوم است.
چون از بزرگان (که چه عرض کنم، فقط سلبریتیهای خود بزرگپندار) ندیدهاند و یا دقیقاً برعکس آن را دیدهاند و نویسندهای که نشسته است و به پنجره نگاه میکند تا روزی قلمش، سوادش و هنرش او را بالا بکشد.
نوشتن سخت است. خلق کردن سخت است. باور ندارید؟ در عظمت خدا و کارهای او بنگرید. امید است که هدایت شوید. پول نویسنده را بدهید.
پایان
سایر طنزهای ارسالی را اینجا بخوانید.