با هجو و پیشینه آن آشنا شوید
نویسنده: الهه ایزدی
«هجو کردن» یعنی عیب کسی را برشمردن. به عبارت دیگر وقتی هدف ادبیات و بهویژه شعر، دفاع از اغراض خصوصی و مغلوب و سرکوب کردن کسانی باشد که مورد خشم شاعر قرار گرفتهاند، آن را هجو مینامند.
اگر در توصیف کسی، چیزی بگویند که در آن از او تمجید کنند، اسمش مدح است و اگر او را تحقیر یا تهدید کنند، اسمش «هجو» یا «هجا» است.
برشمردن عیوب، میتواند در جهت اصلاح «فرد» یا «جامعه» مفید باشد ولی به شرطی که مغرضانه و از سر بخل و دشمنی نباشد.
یعنی آن فرد یا جامعه را نقد کنند، با این تفاوت که در نقد، به محاسن و معایب هر دو توجه میشود ولی در «هجا»، فقط معایب گفته میشود.
هجا، اگر با هدف رفع معایب جامعه به کار گرفته شود، سازنده است. اما اگر از این هدف دور شود، زشت و ناپسند است و متاسفانه در ادبیات ایران، بیشتر در خدمت اهداف شخصی بوده است.
عیبجویی و عیبگویی از افراد باعث کینه و دشمنی است و اساس جامعه را متزلزل میکند، بنابراین نهی از آن، جایی مخصوص در ادبیات منظوم و منثور ایران باز کرده است. عنصر المعالی در قابوسنامه، فرزند خود را از آن برحذر داشته و غزالی در کیمیای سعادت، آن را حرام دانسته است.
اگر کسی به خاطر منافع شخصی معایب افراد را ذکر کند، ناپسند است. اگر انسان عیبی جسمی داشته باشد، آن عیب که موجب آزار او هم هست، اصلاحش از اختیار او بیرون است و اگر آن عیب، غیرجسمی و مرتبط با رفتار و اخلاق او باشد، از تذکر دیگران خوشش نمیآید و آن را تحمل نمیکند و ناراحت میشود و ممکن است باعث کدورت یا دعوا بشود.
هجای خصوصی، در نظم جامعه اختلال ایجاد میکند و باعث انتقامهای کوچک و بزرگ میشود.
هجو خصوصی، درخور مقام رفیع شاعران نیست؛ ولی این حقیقت را هم نباید نادیده گرفت که این نوع از «هجا» بازتاب روحیات افراد شکستخورده و ناکام است. شکستخوردگان و تحقیرشدگان، کامیافتگان و افراد موفق را کمتر تحمل میکنند.
اگر در جامعه آهی نباشد، شعر و سرودی هم نیست. سرودههای عاشقانه، محصول شور و هیجان جوانی است و شاعری که در عشق شکست خورده است، نمیتواند در اثری که خلق میکند، فردی راضی و خوشبین باشد و به عوامل شکست خود میتازد.
شدت و میزان و کیفیت این حمله به تربیت شاعر و اخلاق و سیرت و تأثیرپذیری او بستگی دارد. اگر از تربیتی متعالی برخوردار باشد و خالی از سرخوردگیهای اجتماعی باشد، لحن کلام او ملایم است و اگر سرشار از عقده باشد، به اطرافیان خود بهشدت میتازد. بنابراین در پیدایش هجا باید در جستجوی نارضایتیها بود.
نصیحتکننده حتی اگر دلسوز باشد، محبوب نیست اما ذکر معایب اخلاقی فرد یا جامعه، وقتی یک وظیفه اجتماعی تلقی شود، متفاوت است و مقوله دیگری است.
گاهی شاعران با معذرتخواهی از هجوشونده، به دعوا یا جنگ پایان میدادهاند، ولی گاهی شاعرانی بودهاند که با تحمل انواع شکنجه و مصیبت باز هم هجو را رها نمیکردهاند.
از دیرباز تا مشروطیت در ایران، ادبیات به عنوان یک وسیله تفنن در خدمت امیران و پادشاهان و عوامل حکومت بود و شاعران حتی اگر به فساد روزگار خود آگاهی داشتند یا از حکومت ناراضی بودند، به دلیل نظام اجتماعی نمیتوانستند از ارباب قدرت روز انتقاد کنند و طبیعی است که اگر رنجی داشتند یا دردی را احساس میکردند، بهصورت دشنام درمیآمده.
گاهی هم هجا محصول ذلت و بدبختی شاعر است که خود را در برابر شخص هجوشونده، حقیر و کوچک میبیند و گاهی هم به خاطر بخل و حسادت است.
فروید، هجو را «لطیفه تهاجمی» نامیده است، زیرا برای حمله به کار میرود و بیحیا است و پردهدری میکند. او این نوع ادبیات را «زمختی» نامیده است.
در هجو و هزل شاعران ایران، بیشتر عوامل خصوصی، به ویژه کینه و غرض و خودبینی در درجه اول اهمیت قرار داشته و جایی برای به تصویر کشیدن مسائل کلی و حقیقی باقی نگذاشته است.
با اینهمه «هجا» در گذشته یکی از فنون «شاعری» شمرده شده. پس برخی «هجا» را از لوازم شاعری و برخی هم آن را «بازتاب رنجش» دانستهاند.
این رنجش، زبان شاعر را در راه دفاع از «خویش» به کار میگیرد و ما چه در پی محکوم کردنش باشیم و چه نباشیم، او به این روش عقدهگشایی میکند، چون راه دیگری برای ابراز آن ندارد.
البته برخی نیز با این که سوز و درماندگی نداشتهاند، فقط به قصد «تفنن» و «تفریح» با آبروی افراد بازی کردهاند!
هجو در گذشته گاهی بیانگر معایبی بوده که در فرد وجود نداشته؛ بلکه به دلیل خشم شاعر بوده است. گاهی هجویهسرایی شکل دیگری پیدا میکند و آن، نسبت دادن این هجویهها به دروغ به شاعران است.
مثلا شاعری به دلیل رنجشی که از شاعر دیگر داشته، هجای زشتی درباره فردی یا شهری سروده است.
بنابراین در صحت انتساب بسیاری از این هجویهها باید شک کرد. مثلا «هجای بلخ» باعث مجازات سخت انوری شد و گفته شده که سراینده آن «فتوحی» شاعر بوده و همینطور «هجای اصفهان» که گفتهاند «مجیر بیلقانی» سروده است و به خاقانی نسبت داده و این قصیده، جمال الدین عبد الرزاق را وادار به هجویه نوشتن کرده است. این نسبتهای دروغ، گاهی برای متهم تنبیههای سخت در پی داشته است.
خواننده یا شنونده، همه این «هجانامهها» را یکسان تلقی نمیکند. مثلا عبید را ستایش میکند چون از درد روزگار خود میگوید ولی در دیوان انوری و سوزنی و یغمای جندقی با شاعرانی روبهرو میشویم که ننگ و نام را رها کرده و حتی به زن و فرزند خود نیز رحم نکردهاند.
با اینحال، هجا از بذلهگویی ایرانیان بهره برد و درسهای اخلاقی و اندرز و انتقاد و اخطار داد و تا پایان قرن هجدهم جزو موضوعهای مطلوب بود.
پایان
برای مطالعه سایر مقالات اینجا کلیک کنید.