نقیضه چیست و رفقایش کداماند؟
نویسنده: سمیه رستمی
نقیضه همانطور که از اسمش پیداست در خانواده تقلید ادبی چشم به جهان گشود. وی خواهر ناتنی نظیره بوده؛ اما نسبت به او سرتقتر است.
مثلاً نظیره هنگام تقلید هیچ به خودش زحمت نمیدهد که تناسب موضوع و سبک را رعایت کند.
هرچه میخواهد دلِ تنگش، میریزد روی دایره؛ اما نقیضه جان میکند تا تناسب و سازگاری بین موضوع و سبک را رعایت کند.
اصلاً وسواس دارد و به سه روش مختلف تقلید میکند. انگار که دارد عمل قلب باز انجام میدهد.
یا صوری یا درونمایهای یا لفظی که بیشتر با صوری حال میکند و وارد عمل میشود. یعنی یک حرفی را به سبک سیاق دیگران افاضات میکند که نشان بدهد ما هم بله!
مثال اینکه قالب لغتنامه را برمیدارد، معانی جدید برای کلمه پیدا میکند. جوری که روح مرحوم دهخدا برود روح مرحوم فردوسی را در آغوش بگیرد و بگوید: «بسی رنج بردی بر این پارسی؟! نه، خدایی! بر این پارسی؟!» و فردوسی همانطورکه آب بینیاش را با سرشانه لباس دهخدا پاک میکند، لب برچیند و فحش خاردار غیرفرهنگی خارجی بپراکند که حتی نشود به جایش بوق پخش کرد.
اما برای نقیضه مهم این است که اصل غافلگیری را رعایت کند. آن هم شده با تناقض. ولی چارچنگولی حواسش هست که تناسب موضوع و سبک را رعایت کند و مثل نظیره خارج نزند.
البته نقیضه آنقدر زبل هست که بداند بهتنهایی کاری از دستش برنمیآید و لازم است چندتا فن شوخیسازی هم صدا بزند، بیایند وردستش، توی کار تا دو زار خنده کاسب شود.
از بین رفقا، بزرگوار خدمت «نقیضه تضمین» ارادت خاص دارد. اصلاً جانش برای این فسقلی بانمک درمیرود.
نقیضه تضمین یک نسبتی ریزی هم با خود نقیضه دارد. آچار فرانسهاش محسوب میشود. یک بیت شعر ناب که شاعر فادر مادِرش درآمده تا آن را بسراید یا ضربالمثلی که بهتنهایی، مسئلهآموز صد مدرس شده است یا یک جمله حکمتآموز که صد جور صاحاب دارد را پیدا میکنند؛ قسمت اولش را میگذارند بماند، باقیاش را میاندازند دور.
اینکه چقدر دور باشد دلخواه است. ولی انرژی، صرف بازنویسی قسمت دوم بشود بهتر است. مخصوصاً که باید ریتمش با اصل کار هماهنگ باشد.
به قول اساتید یک آشنازدایی دبش از کار در بیایید. بعضیها به این کار میگویند «کاریکلماتور» که هنوز فحش متناسب برایشان اختراع نشده پس سکوت بهترین پاسخ است.
نقیضه روی «توصیفهای بانمک» هم کراش دارد. توصیفهای بانمک از آن کاربلدهای روزگار است.
یعنی وقتی محتوا چغر و بد بدن باشد، فقط این فن میتواند خنده بگیرد. بزرگوار دو تا نوچه دارد که داداچ دوقلو هستند. «واژهآرایی» و «واجآرایی».
اولی تبحرش استفاده از کلماتی است که یک ربط کوچک در عین بیربطی صفت و موصوف پیدا میکند، جوری که مخاطب از این کشف، احساس کریستف کلمب را با تکتک سیتوپلاسمهایش درک میکند.
دومی میگردد کلماتی که دارای حروف خنده بگیر هستند؛ مثل «پ، ش، ژ، چ، گ، غ، ق، خ، ز اینا» را میجورد برای نقیضه که یک گوشه نمک کار را گرفته باشد.
مثلاً وقتی قرار باشد یک حیوان درنده پیشنهاد بدهد، نمیگوید: ببر، میگوید پلنگ. خلاصه که آرایهها یاری کنید تا نقیضه مخاطبداری کند.
البته که نقیضه به شوخی عملی هم علاقه خاصی دارد، مخصوصاً در متون داستانهای کهن.
اصلاً وقتی میرود سراغ اینجور متون، کیفش کوک است و کبکش در دستگاه راست پنجگاه میخواند.
چون دستش خیلی باز است؛ اما خوب عدالت را در مورد سایر قالبهای نوشتاری رعایت میکند و به اخلاق در اسکیکردن از قالبهای نوشتاری پایبند است.
پایان
برای مطالعه سایر مطالب اینجا کلیک کنید.