ماجرای انتخاب نام مستعار مارک تواین
ماجرای انتخاب نام مستعار مارک تواین
نویسنده: ابراهیم کاظمی مقدم
ساموئل لنگهورن کلمنز، طنزپرداز معروف قرن١٩ آمریکا، بیشتر با نام مستعار مارک تواین شناخته میشود.
انتخاب این نام مستعار ماجرای جالب و عبرتآموزی برای تمام نویسندگان عرصه طنز دارد. ماجرایی که ناخواسته موجب عذاب وجدان ساموئل شد و باعث شد تا پایان عمر با نام مستعار مارک تواین بنویسد.
از آنجایی که بشر نمیتواند در عمر کوتاه خود تمام مسائل را تجربه کند، استفاده از تجربیات اینچنینی میتواند بسیار مفید باشد.
این ماجرا را خود ساموئل در کتاب «زندگی بر روی میسیسیپی» نوشته است. خود این کتاب هم با نام مارک تواین به عنوان نویسنده، در سال١٨٨٣ چاپ شده است.
این کتاب به نوعی خاطرات ساموئل برای زمانی است که بر روی یک کشتی بخار، در رودخانه میسیسیپی کار میکرد. یک سفرنامه طنز که سالهای پس از جنگ داخلی آمریکا را روایت میکند. او در زمان نوشتن این کتاب ٢١سال داشته. هرچند داخل کتاب سن کمتری را بیان میکند.
در بخشی از این کتاب در باره انتخاب میخوانیم:
«ناخدا ایزایه سلرز مردی خوب و بلند فکر بود و هم در رودخانه و هم در خشکی محبوبیت و احترام داشت. خیلی قد بلند و خوش هیکل و زیبا بود و آنطور که من به یاد میآورم، در پیری هم مثل موی سرخپوستان موهایی سیاه داشت، چشم و دست او نیرومند و استوار، و اعصاب و حس قضاوت او محکم و روشن بود، و میان جمعیت رانندگان کشتی، چه پیران و چه جوانان، هیچ چیز از هیچکس کم نداشت….
این آقای پیر، ذوق و استعداد ادبی نداشت، اما طی یادداشتهای کوتاهی اطلاعات ساده علمی درباره رودخانه میداد و زیر آنها را «مارک تواین» امضا میکرد و به پیکایون، نشریه نیواورلینز برای چاپ و انتشار میداد.
این مطالب درباره میزان آب و وضع رودخانه بود و دقیق و گرانبها بود… اتفاق اینطور افتاد که یکی از این نوشتهها مضمون نخستین مقاله من در روزنامهنگاری قرار گرفت. من آن را به نحو وسیع و دامنهداری مسخره کردم و مطالب ذوقی خود را تا حدود هشتصد یا هزار کلمه کش دادم و به آن چسباندم.
در آن وقت یک راننده تازهکار بودم. مقاله خود را به بعضی رانندگان نشان دادم و آنها آن را گرفته و با شوق به روزنامه ترودلتا، نشریه نیواورلینز برای چاپ بردند. جای افسوس زیاد بود، زیرا آن مقاله به هیچکس خدمت ارزندهای نکرد، ولی قلب آن مرد را سخت به درد آورد. در مقاله چرند من بدخواهی وجود نداشت، ولی به ریش ناخدا خندیده بود… .
ناخدا سلرز این افتخار را به من داد که از آن روز به بعد از من عمیقاً بدش میآمد. وقتی میگویم این افتخار را داد، لغات خالی از معنی به کار نمیبرم. در اندیشه مردی به بزرگی ناخدا سلرز قرار داشتن، افتخاری بسیار واقعی بود و من به اندازه کافی شعور داشتم که از آن قدردانی کنم و به آن ببالم… .
دیگر تا مدتی که زنده بود هرگز چیزی چاپ نکرد و هرگز امضای «مارک تواین» را در پای چیزی نگذاشت. زمانی که خبر مرگ او به وسیلهٔ تلگراف رسید، من در ساحل اقیانوس کبیر بودم.
روزنامه نویس جدیدِ تازهنفسی بودم و به یک نام مستعار احتیاج داشتم. بدین جهت، نام مستعاری را که آن دریانورد قدیمی به دور انداخته بود ضبط کردم و بهترین کوشش خود را به کار بردم تا آن را در دست خود چنان نگه دارم که در دست او بوده؛ یعنی امضا و نشانه و مظهر و حکم اینکه آنچه با آن همراه است حقیقت محض است و میتوان روی راست بودن آن شرطبندی کرد. از فروتنی من دور است که بگویم چقدر در این راه موفق شدهام.»
زندگی بر روی میسی سیپی،ترجمه ابوالقاسم حالت، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم: ۱۳۹۶
پایان
برای مطالعه معرفی سایر طنزپردازان ایران و جهان اینجا کلیک کنید.