بدمستی مست عشق

بدمستی مست عشق

نویسنده: علی بهاری

شنیده‌اید می‌گویند کوه موش زایید؟ حکایت مست عشق حسن فتحی است. بعد از چند سال انتظار و تبلیغ، آخرین فیلم حسن فتحی روی پرده سینماها رفت.

پنجشنبه شب، ساعت ۲۳:۵۹ دقیقه که دقیقا می‌شود یک دقیقه قبل از جمعه ۷ اردیبهشت (این بخش را فقط عالیجناب کریستوفر نولان و استاد جواد خیابانی، دو فیلسوف زمان می‌توانند تبیین کنند) برای دیدن فیلم به یکی از سینماهای قم رفتیم.

هیچ وقت سینما را این قدر شلوغ ندیده بودم. سالن کیپ تا کیپ پر از جمعیت بود. طوری که برای خرید آب معدنی به اندازه دو بار دریافت کالابرگ صف ایستادم.

البته بعید می‌دانم آن جمعیت به عشق عرفان مولوی و اندیشه شمس تبریزی آمده بودند. انگیزه اصلی، نظاره رخساره فتانه جناب هانده ارچل، بازیگر و مدل ترکیه‌ای بر پرده جادویی سینما بود. شاید به این تصور که چون در ترکیه فیلم‌برداری شده پس حتما بله. غافل از آن که نه خیر، اردوغان و رفقا حواسشان به همه چیز هست!

بگذارید همین اول کاری خیالتان را راحت کنم. اگر رمان ملت عشق الیف شافاک را خوانده‌اید فیلم چیزی برای عرضه ندارد جز شخصیت اسکندر که به نظر از اضافات جناب فتحی برای افزودن نمک عشقی و اکشن به فیلم است.

فیلم مدام از خاطره‌ای به خاطره‌ای می‌پرد و از زبان آدم‌ها چیزهای مختلفی را روایت می‌کند. تقریبا موسیقی متن ندارد و دنبال کردنش خسته‌کننده است. چیزی به نام تعلیق و میخکوب کردن مخاطب وجود ندارد. طوری که می‌توانید در میانه فیلم برای خرید چیپس، شارژ لیوان پفیلا و تجدید وضو از سالن خارج شوید. (طبیعتا فیلم درباره مولوی را باید با وضو دید!)

بازی پارسا پیروزفر بسیار تصنعی و زننده است و اصلا تناسبی با شخصیت پرسوز و گداز مولوی ندارد. وقتی شعر می‌خواند انگار کسی که تازه فارسی یاد گرفته دارد با شعرخوانی، زبانش را تقویت می‌کند.

شهاب حسینی، کراش المومنات و الکافرات، شخصیت شمس تبریزی را بهتر درآورده و کمی طنازی که چاشنی جدایی‌ناپذیر بازیگری اوست به آن افزوده. هر چند به نظرم اگر کمی پیرمردانه‌تر و آهسته‌تر بازی می‌کرد باورپذیرتر می‌شد.

استفاده از بازیگران ترکیه‌ای و صداگذاری روی دیالوگ‌هایشان در کنار استفاده از صدای اصلی بازیگران ایرانی، کار را دچار دوگانگی کرده و توی ذوق مخاطب می‌زند. مثل این می‌ماند که در یک تئاتر دو بازیگره، مریم شیرزاد و ماهور الوند هم‌بازی باشند.

تحول با سرعت ۴G

گذر مولوی از شخصیت فقیهانه به عارفانه اصلا پرداخت نشده و درنیامده است. تنها یک سکانس از آماده شدن مولوی برای رفتن به جلسه درس حوزه، ابراز بی‌میلی او برای ادامه این دروس، مواجهه شمس تبریزی با او در راه بازگشت از درس، مطرح کردن پرسشی عرفانی و آغاز تحول.

همین کل پرداخت ماجراست! داداش تحول عرفانی است، پیتزا پپرونی که نیست بگذاری داخل توستر و نیم ساعت بعد کش‌لقمه تحویل بگیری.

پایان

برای مطالعه نقد و بررسی سایر فیلم‌های کمدی اینجا کلیک کنید.

لینک کوتاه مطلب : http://dtnz.ir/?p=321102
نظر بدون فحش شما چیست؟

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.