فحاشی به سبک اهل فرهنگ و ادب
فحاشی به سبک اهل فرهنگ و ادب
نویسنده: سمیه رستمی
در کتاب احوالات مریدان لاکچریه فی خانقاه غیر انتفاعیه باب سخن و مهارتهای کلامی آمده است: روزی مریدان دسته به دسته با نظم و ترتیب برجای بنشسته.
چشم و گوش فرانهاده که پیر چه گوید و پیر در بحر تفکر و سکوت غرقه همی.
که ناگاه گفت: ای فرزند دشنام و ناسزا، فحش فضحیت، دری وری و لیچار و حرف چارواداری همگی به اتفاق یکی باشند و خود را گولْمال ننمایید، همه فحش غیر فرهنگی هستند و دور از شأن آنکه رخت علم بر تن دارد. چرت بعضی مریدان از فریاد او پاره پوره گشته و بعضی زهره بترکید.
فحاشی به سبک اهل فرهنگ و ادب
یکی از مریدان که با پارتی به خانقاه اندر شده بود گفت: ای پیر! گاهی ادب حکم میکند به فحش دادن! پیر آه محکم از نهاد بلکه حتی گزارهاش هم برخاست که: مرا خواندن یاسین در گوش چهارپایان خوشتر تا گفتن حکمت نزد بعض شمایان. مرید دیگری گفت: در نزد اهل فتوت و جوانمردی یکی را باید دو تا پاسخ گفت، نه هیچ، که شرط انصاف و عدالت این باشد.
پیر از جای بِجَست و گفت: کلاس را کنسل میکنم و به تربیت چهارپایان همت میگمارم که مرا امیدی به این جمع نیست.
کمی پا به پا شد بلکه مریدان اصرار به ماندن کنند. مریدان همه سر در گوشی و بیخبر از حال وی.
بچه درسخوان کلاس گفت؛ ای پیر! قبل رفتن در باب فحش فرهنگی ما را نصیحت و پندی ده که کلام بیفحش چون املت بی گوجه باشد.
پیر چون این بشنید گفت: حال که التماس میکنید میمانم و برجای تالاپی نشست و گفت: چه نیکو پرسشی بود.
از عقل اندک خود بهره بردی یا از جایی خواندی؟ مرید گفت: حالا! و از جواب امتناع کرد.
پیر ضایع گشت اما به سبب شوق علمآموزی به روی خویش نیاورد که مریدان جوانند و خام و از قدیم گفته باشند آنچه پیر در خشت خام بیند جوان در اینستاگرام نبیند.
پیر نگاهی عمیق به مریدان کرد و گفت: فحش فرهنگی لازمه ادبیات عصر کنونی است و یک جور مهارت کلامی است.
آن را که در طریقت کسب معرفت است از واجبات باشد. مبادا روزی ساحت علم و ادب فروگذارد و فحش غیر فرهنگی از خود در بدهد.
پس فراگیری ساخت فحش فرهنگی به تناسب احوالات و شرایط زمانه واجب است.
مریدی چاپلوس گفت: ای پیـــر! پیر گفت: خموش! مرا حافظه اندک است. میان کلام من نپر چون غوک.
زمان و مکان از یاد برم و فحش غیر فرهنگی حواله دهم تو را. مریدان چشم گرد کردند و گفتند: غوووک؟! و پنداشتند که کار از دست بشد و پیر فحش غیر فرهنگی بداد.
پیر گفت: ای بابا! اعصاب بر آدمی باقی نمیگذارید. غوک همان وزغ است بیسوادها!همان قورباغه خودمان. پس مریدان به آسودگی نفس کشیدند و اولین فحش فرهنگی را فراگرفتند.
پیر دستی به ریش خویش کشید و گفت: پس بدان ای فرزند! فحش باید مناسب سن بوده و رعایت سایز شود.
اگرچه سن یک عدد است اما رعایت آن حکم ادب است.
پس بالای پنجاه شصت را از شاهنامه بهره برده و بگویید: ای پلشت زشت کردار! ای دیو سرشت بیمقدار! خدا را! خدا را! به رعایت حال ضعیفان و بیماران به هنگام فحش گفتن.
پس آنان را فحش ویتامینه بدهید. از میوهجات چون شفتالو و زردآلو و صیفی جات چون خیار چنبر و خربزه و دستمبو و سبزیجات چون کرفس و کلم و شنبلیله.
فحش فرهنگی باید نقطه زن باشد و صاحب فحش بداند از کدام نواحی مورد اصابت قرار همیگرفته و همچنین باید تولید داخل باشد.
مبادا فحش خارجی بر لب آرید که تهاجم فرهنگی است.
مریدی گفت: ای پیر!میشود با فحش جذب توریست کنیم. مگر نه آنکه از قدیم گفتهاند: فحش را بینداز صاحبش آن را مییابد.
فحش خارجی بدهیم تا خارجیها برای برداشتن فحششان بیایند.
حال کردید فکر اقتصادی را؟! پیر در وی نگاهی انداخت حاوی انواع و اقسام فحشهای آب نکشیده و گفت: مگر در خارجه قحطی فحش است که برای یک مشت فحش ناقابل به این دیار سفر کنند. مرید بسی خز شد.
پیر ادامه داد: فحش باید که بیس علمی و تخصصی داشته باشد.
مریدی پنهانی از بغل دستی خویش پرسید: بیس را معنی چه باشد؟ مرید بغل دستی گفت: تو چگونه بدین خانقاه درآمدی که معنی بیس نمیدانی؟
بیس را معنی پایه و بنیان است. افتاد؟! پیر پچپچ ایشان بشنید و گفت: این سرو صدا از کدام پدر محترقه بود و مریدان را چشمها گردالی گشت که پیر این دفعه دیگر فحش غیر فرهنگی ناجور بداد.
پیر گفت :هرگز مباد که کرسی تدریس و تعلیم به فحش غیر فرهنگی آلوده کنم. پدری که دچار احتراق درونی شده باشد را پدر محترقه گویند و این نوعی فحش سازی بر پایه علم لغت و صرف و نحو است.
مریدان همه در شگفت شدند از علم و بلاغت پیر چندان که یقهها چاک دادند و از خانقاه بیرون دویدند و پیر برای جمله ایشان غیبت همی رد کرد.
پایان
برای مطالعه سایر مطالب اینجا کلیک کنید.