با طنز در دوره مشروطه آشنا شوید

با طنز در دوره مشروطه آشنا شوید

نویسنده: مهدی صالحی

دوره مشروطه را می‌توان یکی از نقاط عطف طنز در ادبیات فارسی دانست که با انتشار آثار طنزپردازانی همچون دهخدا، عارف قزوینی و ایرج میرزا در نشریات و روزنامه‌های آن دوران تحولی شگرف در ادبیات طنز به وجود آمد.

تا قبل از مشروطه طنز بیشتر در دو حالت نظم و نمایشنامه وجود داشت و در این ایام بود که ضلع سوم آن نثر که پیش‌تر محجور مانده بود مورد توجه بیشتری قرار گرفت.

در این دوران اشعار شاعران طنزپرداز به‌صورت ترانه در بین مردم رواج فراوان داشت به نحوی که ادوار بروان برخی از این اشعار را در کتابی با نام «شعر و مطبوعات جدید ایران» جمع‌آوری و به زبان انگلیسی ترجمه و منتشر کرده بود، همچنین در جلد دوم کتاب «از صبا تا نیما» آرین پور بخشی از کتاب خود را به نقد و بررسی طنز در این زمان اختصاص داده است.

یکی از پرسش‌های اساسی در مورد طنز مشروطه، به علل پیدایش و گسترش طنز در این دوره مربوط می‌شود.

مسلماً گسترش طنز در چنین سطح گسترده‌ای نمی‌تواند محصول ذوق و قریحه فردی دانست. گستردگی طنز در دوره‌ای که مهم‌ترین تحولات اجتماعی و سیاسی ایران در آن شکل‌گرفته است، لزوم توجه و استفاده از طنز برای پیشبرد اهداف خود در مسائل اجتماعی-سیاسی را یادآور می‌شود.

در آستانه انقلاب مشروطه تحولات سیاسی اجتماعی موجب انتقال شعر از دربار به میان مردم شد و این تحول شگرفی بود که برای اولین بار اتفاق می‌افتاد.

در این شرایط گویندگان خود را موظف به رعایت زبان مخصوص مردم نموده، زبان سابق خود را کنار گذاشته وارد حوزه تازه‌ای شدند.

در این راستا طنز و هجو نیز رشد روزافزون داشته و با وارد شدن واژه‌ها، مثل‌ها و گفتارهای روزمره که تاکنون جایی در شعر نداشت با زبان طنز به شعر و نثر افزوده شد.

به‌ویژه که روشنفکران ایرانی به‌خوبی آگاهی داشتند شعر یکی از مهم‌ترین عوامل مؤثر در بیداری ملت‌هاست و ساده‌ترین و شناخته‌شده‌ترین وسیله‌ای است که می‌شود با آن روح قهرمانی و حماسی و اندیشه‌های آزادی‌خواهانه و وطن‌پرستانه را در ملت بی‌خبر و خواب‌آلود ایران دمید.

به همین دلیل در کنار اشعار و نثرهای پخته و ادیبانه خواص، نوعی شعر و نثر ساده و عوام فهم به وجود آمد که چاشنی از هزل، هجو و طنز داشت یعنی حقایق و مسائل مهم اجتماعی را برای اینکه همه مردم بفهمند لباس مزاح و شوخی و هزل می‌پوشانیدند یا در قلب آهنگ‌های شناخته‌شده در بعضی سروده‌ها و نوحه‌ها و تصنیف‌ها و لالایی‌ها می‌ریختند تا به شیرینی و سهولت قبول عام یابد.

طنزهای مطبوعاتی را اغلب در قالب مستزاد که مستزاد «مجلس چهارم» در رابطه با وقایع سیاسی مجلس چهارم مشروطیت که توسط میرزاده عشقی سروده شده‌ است از مستزادهای بسیار معروف است و مسمط که ملک‌الشعرای بهار در این قالب اشعار فراوانی دارد و مثنوی‌های کوتاه و قطعه می‌سرودند . البته از قالب غزل و قصیده نیز بهره می‌بردند .

در این قالب‌ها از اوزان ساده و کوتاه و ضربی استفاده می‌شد که مردم عادی در این قالب‌ها آشنایی داشتند و به‌راحتی آن‌ها را حفظ و ترویج می‌نمودند.

خصوصاً که زبان این طنزها اغلب ساده و نزدیک به لهجه محاوره بود که از اصطلاحات و ضرب‌المثل‌ها و کنایه‌ها و تمثیل‌های متداول مایه و چاشنی داشت و در آن‌ها ذوق و سلیقه و تمهیدها و آرزوهای مردم انعکاس می‌یافت.

و نه‌تنها حوادث و اتفاقات و جریان‌های سیاسی و اجتماعی روز را بازگو می‌کرد بلکه با کنایه و اشاره‌ها ضعف‌های موجود را به رخ مسئولان و اولیای امور می‌کشید و آنان را با طنز و لعن مورد ریشخند قرار می‌داد.

در شعر مشروطه هم با طنز خنده‌آور روبرو هستیم و هم طنز جدی و گاه ترکیبی از طنز و جد.

از گلایه‌های سطحی و خنده‌آور زندگی جز در مواردی چند از سید اشرف در باب سمنو و فسنجان و موارد دیگر خبری نیست و به‌جای آن جوهره اعتراض به وضعیت ناهنجار رفتارها و کردارهای اجتماعی سیاسی ارزش طنز شعر مشروطه را چند برابر نموده است.

در زیر دو نمونه از شعر مستزاد و مسمط جهت آشنایی با این قالب آورده شده است.

مطلع مستزاد میرزاده عشقی در مورد مجلس چهارم:

«این مجلس چارم به خدا ننگِ بشر بود
دیدی چه خبر بود؟!

هر کار که کردند، ضرر رویِ ضرر بود
دیدی چه خبر بود؟!

این مجلسِ چارم، خودمانیم، ثمر داشت؟
والله ضرر داشت

صد شکر که عمرش چو زمانه به گذر بود
دیدی چه خبر بود؟!»

مسمط مسدس زیر از ملک‌الشعرا بهار که تضمینی بر غزل سعدی است.

سعدیا چون تو کجا نادره گفتاری هست
یا چو شیرین سخنت نخل شکرباری هست

یا چو بستان و گلستان تو گلزاری هست
هیچم ار نیست، تمنای توأم باری هست

«مشنو ای‌دوست که غیراز تو مرا یاری هست
یا شب و روز به جز فکر توأم کاری هست»

لطف گفتار تو شد دام ره مرغ هوس
به هوس بال زد وگشت گرفتار قفس

پای‌بند تو ندارد سر دمسازی کس
موسی این‌جا بنهد رخت به امید قبس

«به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس
که به هر حلقه زلف تو گرفتاری هست»

پایان

برای مطالعه سایر مقالات اینجا کلیک کنید.

لینک کوتاه مطلب : http://dtnz.ir/?p=318571
نظر بدون فحش شما چیست؟

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.