طنز، نيازي جدي در روزهاي سخت

 

شهرام شکيبا از آن چهره‌هايي است که تصميم گرفته سراغ تجربه‌هاي مختلفي در کارهاي هنري برود؛ گاهي روي صفحه تلويزيون در جايگاه مجري ديده مي‌شود، زماني سراغ روزنامه‌نگاري مي‌رود، گاهي نامش را به‌عنوان نويسنده روي جلد کتاب مي‌خوانيم، گاهي صدايش را از راديو مي‌شنويم و بعضي‌وقت‌ها هم به‌عنوان منتقد شناخته مي‌شود.

شايد تصويرش به‌عنوان مجري، شناخته‌شده‌تر باشد، اما خودش مي‌گويد چيزي که هرگز باعث پشيماني‌اش نشده، نوشتن است. شکيبا معتقد است در روزگار سخت، رفتن سراغ ادبيات عاشقانه مي‌تواند حالمان را خوب کند و البته طنز هم در اين شرايط، نيازي جدي است. با شهرام شکيبا از نوشتن و خواندن در روزهاي خانه‌نشيني و نقش ادبيات در زندگي ما در چنين روزهايي حرف زده‌ايم.

 

به‌نظر شما ادبيات مي‌تواند در روزگار سخت، ناجي و روحيه‌بخش آدم‌ها باشد؟

 

يکي از ويژگي‌هاي ادبيات که نه فقط در ايران بلکه در ادبيات همه کشورها نهفته است، اين است که آثار فراواني وجود دارند که اميدبخش هستند. در ادبيات ما هم آثاري از اين دست زياد است. در ادبيات هر کشوري، اميد موضوعي مهم است. اميد، موضوعي جهاني است. در ادبيات ما، کتاب حجيمي وجود دارد به‌نام «فرج بعد از شدت»، قاضي ابوعلي محسن ‌بن ابوعلي تنوخي اين کتاب را نوشته و در جوامع‌الحکايات عوفي هم بخش‌هايي از آن آمده است. موضوع آن، اتفاقات خوشي است که بعد از اتفاقات تلخ افتاده است. اين اثر ترجمه است، اما کتاب‌هاي فراوان ديگري هم در اين زمينه وجود دارد. بين آثار منظوم هم، شاعران بزرگ ما بسيار از اميد و اميدواري گفته‌اند. البته من نگاه مصرفي به ادبيات ندارم و اينکه در يک دوره زماني مشخص براساس اتفاقاتي که افتاده، در ادبيات بگرديم و اثري را پيدا کنيم، چندان مورد قبولم نيست.

 

فکر مي‌کنيد ردپاي اين روزها در ادبيات به چه شکل به‌جا خواهد ماند؟

 

گمان مي‌کنم مشخصا اتفاقات روزگار ما و اين بيماري همه‌گير، در ادبيات ما تأثير خواهد گذاشت. آثاري را خواهيم ديد که به اين موضوع اشاره کنند. به ‌نظرم اين اشاره‌ها بيشتر در حيطه داستان، فيلمنامه و نمايشنامه ديده خواهند شد. اما در شعر، فکر نمي‌کنم اثر ويژه‌اي خلق شود. شعرهايي که با اين مضامين گفته‌شده اغلب رنگي از طنز دارند و مخصوص همين روزگار هستند، به همين دليل کارکرد به‌روز دارند و شايد ماندگاري چنداني نداشته باشند؛ مثل همه شعرهايي که براساس اخبار و اتفاقات روزانه گفته مي‌شوند و بعد از کهنه شدن خبر، آن شعرها هم جايگاه اوليه خود را نخواهند داشت. اما ممکن است اثرات ثانويه‌اي در ادبيات ما بگذارد؛ يعني نگاه شاعران ما را به زندگي، مرگ و دلبستگي‌ها تغيير دهد. اين اثري است که در همه حيطه‌هاي ادبي باقي خواهد ماند؛ اگر شاعر و نويسنده، ذات موضوع را درک کرده باشد.

 

اگر قرار باشد براي بهبود حال روحي به سراغ ادبيات برويم، به‌نظر شما کدام دسته از آثار بيشتر توصيه مي‌شود؟

 

مدتي است به اين موضوع فکر مي‌کنم که خودم در اين زمينه بتوانم کاري انجام دهم. به تلويزيون که اميدي نيست، دوست داشتم دست‌کم در فضاي مجازي، به ادبيات عاشقانه بپردازم. مهم‌ترين بخش ادبيات ما همين است. اصلا غزل، از مغازله مي‌آيد که ريشه در ادبيات عاشقانه دارد. به‌نظر من در اين روزها، آنچه مي‌تواند انسان‌ها را به هم نزديک کند و تذکري جدي باشد، ادبيات عاشقانه است. درباره ادبيات تعليمي که بحث بخشش و کمک به يکديگر در آن فراوان ديده مي‌شود، حرفي نمي‌زنم. معمولا در اين روزگار نمي‌توان چندان به ادبيات تعليمي پرداخت و انسان امروزي از اين نوع ادبيات چندان لذت نمي‌برد. به‌نظرم ادبيات عاشقانه، گم‌کرده روزگار ماست، چراکه در رسانه به آن پرداخته نمي‌شود. منظورم عشق از نوع سخيف و چندضلعي و عجيبي که در سريال‌ها و فيلم‌ها مي‌بينيم نيست، شريف‌ترين نوع عاشقي در ادبيات ما ديده مي‌شود؛ عشقي که مي‌تواند براي روح انسان هم تعالي باشد. ادبيات عاشقانه مي‌تواند در اين روزگار کمک‌کننده باشد.

 

اين روزها خودتان چه کتاب‌هايي مي‌خوانيد و براي حفظ آرامش و بهبود حال روحي، سراغ چه کارهايي مي‌رويد؟

 

يکي از دلايلي که مردم ما کمتر کتاب مي‌خوانند، همين توصيه‌هاي ماست که الان اين نوع کتاب را بخوانيد. مثل دستورالعمل‌ها و بخشنامه‌هاي اداري مي‌ماند و مردم آن را نخواهند پسنديد. اما به‌طور کلي به‌نظرم الان زمان خوبي براي آشتي کردن با ادبيات است. اگر بنا بر خانه نشستن باشد، زمان مناسبي است که مردم با کتاب آشتي کنند و با ادبيات آشنا شوند. ادبيات چيزي است که در رسانه ملي ما ديده نمي‌شود و تنها در راديو گاهي هست. وقت خوبي براي خواندن هر نوع کتابي است، هرچه که دوست داريم. فقط بايد ياد بگيريم و عادت کنيم که کتاب بخوانيم. دستورالعملي وجود ندارد که بگويد در اين زمان اين کتاب را بخوانيد يا ديگران کتاب معرفي و توصيه کنند. اگر اين توصيه‌ها اثر داشت بايد تيراژ آثار معرفي‌شده، لااقل از ????نسخه به ????نسخه مي‌رسيد که در عمل نرسيده است. پس اين نوع نگاه غلط است. تنها زمان خوبي براي آشتي‌کردن مردم با کتاب است. هر کتابي که بخوانند از نخواندنش بهتر است.

 

چرا مدتي است از نوشتن فاصله‌گرفته‌ايد؟

 

من از نوشتن فاصله نگرفته‌ام. گمان دوستان بر اين است که اگر من که کار نوشتن انجام مي‌دادم، الان در تلويزيون مشغول هستم، تبديل به فردي سطحي شده‌ام که در تلويزيون حرف‌هايي مي‌زند و مي‌رود. بايد بدانيم که خلوت و جلوت آدم‌ها با هم فرق مي‌کند. نوشتن، خلوت و کار دل من است و تلويزيون، جلوت است و کار گل. اين دو با هم خيلي متفاوت هستند. طبيعتا هر آنچه گفتني است را نمي‌توانم در تلويزيون بگويم. من نوشته‌هاي خودم را دارم و به وقتش هم منتشر خواهند شد. نوشتن را دوست دارم و فکر مي‌کنم زندگي کردنم به نوشتن است؛ هرچند براي زنده ماندن فعلا کاري که بلدم، کار کردن در تلويزيون است. پيش‌تر هم گفته بودم که به محض اينکه به اندازه راه‌انداختن يک ساندويچ‌فروشي پول داشته باشم، قطعا سراغ آن کار خواهم رفت؛ البته آن موقع هم همچنان يک ساندويچ‌فروش نويسنده خواهم بود.

 

شما تجربه‌ فعاليت در شاخه‌هاي فرهنگي مختلفي را داريد، چرا سراغ نوشتن رفتيد؟

 

به‌نظر من کسي سراغ نوشتن نمي‌رود، نوشتن است که سراغ آدم مي‌آيد؛ يعني حرف‌هايي داري که ناگزير سراغ نوشتن آنها مي‌روي و شايد با شکل ديگري نتواني آنها را بگويي. فکر نمي‌کنم کسي نوشتن را انتخاب کرده باشد، نوشتن آدم‌ها را انتخاب مي‌کند. کساني اين انتخاب را مي‌پذيرند وکساني از آن فرار مي‌کنند. من سال‌ها روزنامه‌نگاري کردم، حدود ?سال طنز روزانه نوشتم و در دولت دهم، از اين کار فاصله گرفتم. در اين حدود ?سال، فراوان دوست داشتم که بنويسم. سوژه‌هاي زيادي براي نوشتن داشتم که فرياد مردم هم بود، اما جايي براي آنها پيدا نکردم. دنبال جاي نشان‌دار و وابسته به جناح خاصي نبودم، رسانه‌اي ميانه‌رو مي‌خواستم که پيدا نکردم، به همين دليل مجبور شدم در خانه بنشينم. به فضاي مجازي هم چندان اعتقادي ندارم و مخاطبانش را مخاطباني نمي‌بينم که نوع طنز من به‌دردشان بخورد.

 

به‌عنوان نويسنده‌اي که تجربه فعاليت‌هاي طنز داريد، فکر مي‌کنيد طنز در روزهاي سخت چه کارکردي مي‌تواند در اجتماع داشته باشد؟

 

طنز در روزهاي سخت، نيازي جدي است؛ در روزهايي که مردم سؤال‌هاي فراواني برايشان ايجاد مي‌شود و شايد پاسخي براي اين سؤال‌ها نگيرند. طنزپردازان معمولا کساني هستند که زودتر از مردم سؤال‌ها را مطرح مي‌کنند، چراکه شاخک‌هاي حساس‌تري دارند. فکر مي‌کنم خيلي مهم است که در اين روزگار طنز نوشته شود، مخصوصا طنز مطبوعاتي. اما حيف، نگاه جناحي باعث مي‌شود طنزنويسان به‌نوعي به اسارت گرفته شوند. در اين شرايط طنزنويس نمي‌تواند حرفي بزند که خارج از چارچوب جناحي مشخص باشد، آنها هميشه در حال حذف بخشي از حرف‌هايشان هستند. اين آفت بزرگي است اما همين هم در روزگار شدت و گرفتاري، به‌ هرحال مورد نياز است.

 

براساس تجربه شما جامعه ملتهب و شهروندان نگران، تاب مواجهه با طنز را دارند؟

 

بستگي به زاويه نگاه طنزپرداز دارد. وقتي که اتفاق تلخي افتاده شرايط خاص است؛ مثلا درباره کرونا، ما هم‌ميهنانمان را از دست داده‌ايم. طبيعتا وقتي موضوع مرگ و زندگي مطرح است، بايد خيلي با دقت با آن شوخي شود. اگر ما مرگ را ساده بگيريم و سوگواري آدم‌ها را دستمايه شوخي قرار دهيم، جامعه برنمي‌تابد. طنزنويس بايد اين دقت را داشته باشد. مي‌شود درباره همه موضوعات نوشت، اما زاويه ديدمان مهم است؛ اينکه چطور بنويسيم که حساسيت‌برانگيز نباشد. قبلا هم نمونه‌هاي اين موضوع را ديده‌ايم، گاهي طنزنويس يا کاريکاتوريست، از سر دشمني اثري خلق نکرده، اما جامعه‌اي که دچار سوءتفاهم فراواني با نهادهاي بالادستي است، اعتراضش را به اين شکل نشان مي‌دهد. مثلا ناگهان مي‌بينيم قومي به‌دليل اتفاقاتي که در طول تاريخ افتاده و باعث شده آنها خودشان را کم‌برخوردار بدانند، وقتي طنزنويسي، چيزي مي‌نويسد و سهوقلمي هم دارد، همه خشم فروخورده خود را بر سر طنزنويس و رسانه خالي مي‌کنند. چاره‌اي هم نيست، اين مشکلات جوامعي است که سؤال‌هاي سرگردان در آن زياد است. علت ازدياد سؤال‌هاي بي‌پاسخ هم تا حد بسيار زيادي نوع عملکرد رسانه ملي ماست. در اين رسانه موضوعاتي به شکل تابو ديده مي‌شود، در حالي که اين موضوعات وجود دارند و مردم با آنها زندگي مي‌کنند. اگر به اين موضوعات با زباني لطيف پرداخته نشود و مردم پاسخي نگيرند، شرايط هميشه ملتهب خواهد بود. هميشه خطري احساس مي‌شود و اسب زين‌شده‌اي است که يا از داخل هي مي‌شود و يا از بيرون شلاق مي‌خورد.

 

کدام آثار ادبي بودند که بيش از يک‌بار سراغ آنها رفتيد؟

 

فراوان اين اتفاق برايم افتاده است. ديوان شاعران، چيزي نيست که يک‌بار بخوانيم، هميشه مي‌توان دوباره به آنها مراجعه کرد. بارها و بارها سراغ ديوان شاعران رفته‌ام و سعدي و حافظ برايم حضور دائمي دارند. بعضي آثار هم بوده‌اند که چندين و چندبار آنها را خوانده‌ام. شايد برايتان جالب باشد که بدانيد مثلا يکي از آثاري که بسيار از خواندنش لذت مي‌برم و وقت‌هايي که مي‌خواهم اوقات خوشي داشته باشم انتخابش مي‌کنم، کتاب «اميرارسلان نامدار» است. از بي‌منطقي‌هاي کتاب بسيار مي‌خندم و لذت مي‌برم. هرکس آثاري از اين دست را براي خود انتخاب مي‌کند، شايد ديگري اميرارسلان را بخواند و اصلا لذت نبرد. بعضي کتاب‌ها براي بعضي‌ها خيلي عزيز هستند. من هنوز هم گاهي دوست دارم کتاب «شازده کوچولو» را بخوانم و دوباره در ذهنم تکرارش کنم. معمولا آثاري که مرا کمي به فکر وادار مي‌کنند و آثاري که مرا فارغ از عالم مي‌سازند و مي‌خندانند، آثاري هستند که چندين‌باره سراغشان مي‌روم.

 

از کدام‌يک از کارهايي که تا به حال سراغ آنها رفته‌ايد پشيمان شده‌ايد؟

 

بيت مشهوري از سعدي وجود دارد که مي‌‌گويد: «هرچه گفتيم جز حکايت دوست / در همه عمر از آن پشيمانيم». اگر بخواهم واقعيت را بگويم، کارهاي فراواني بوده که شايد اگر انجام نمي‌دادم بهتر بود. بيشتر اين کارها هم مربوط به نوشتن نيستند، هرچه که نوشتم را دوست دارم و برايم عزيز است. بعضي کارهايي که در تلويزيون داشتم، براي خودم دوست‌داشتني نبوده و هنوز هم نيست. اين موضوع طبيعي است. ما گمان مي‌کنيم مجري تلويزيون، نظرات خودش را اعلام مي‌کند، در حالي که اينطور نيست. مثل يک راننده تاکسي، اشخاص مختلفي را به مقصد مي‌رساند. بگذريم از چندين مجري‌اي که در جايگاهي قرار داده شده‌اند که مي‌توانند با يک برنامه در سال، همه زندگي‌شان را بچرخانند؛ شايد زندگي ده‌ها خانواده را هم بتوان با آن پول چرخاند. ولي ما که گنجشک‌روزي هستيم و گاهي دستمزدمان، يک‌درصد دستمزد مجرياني از اين دست است، خيلي کارها را هم ممکن است براي گذران زندگي انجام دهيم، در حالي که به آنها علاقه نداريم. کارهايي که از آنها پشيمانم مربوط به تلويزيون است. در راديو هم هر تجربه‌اي بوده، دوستش داشته‌ام و پشيمان نشده‌ام.

 

قله هدف شما کجاست؟ با رسيدن به چه جايگاهي از خودتان احساس رضايت خواهيد داشت؟

 

خيلي اهل هدف‌گذاري نيستم. وقتي قله‌اي تعريف مي‌کنيم ? حالت اتفاق مي‌افتد؛ يا به آن نمي‌رسيم و احساس شکست خوردن مي‌کنيم يا به آن مي‌رسيم و مي‌بينيم اهداف چندان بلندي هم نبوده‌اند. مثلا در کار کسي مثل من، چه در نوشتن و چه در اجرا، چه قله‌اي مي‌تواند وجود داشته باشد؟ بنابراين نرسيدن به هدف، سرخوردگي و شکست دارد و رسيدن به آن، هدف را معمولي مي‌کند و افسردگي مي‌آورد. خيلي از ما دوست داريم اتومبيلي خاص داشته باشيم، بعد که آن را مي‌خريم مي‌بينيم آن هم شبيه بقيه است حالا کمي بهتر، اما گرفتاري‌هاي خودش را دارد و چند وقت بعد، مدل بالاتري از آن وارد مي‌شود. فکر مي‌کنم چنين هدف‌هايي در زندگي، چندان شريف نيستند. هدف بايد اين باشد که قشنگ زندگي کنيم، همين. به‌نظرم هدف اين دنيا درست زندگي کردن است تا نتيجه آن را در عالم ديگر هم ببينيم.

 

شهرام شکيبا در پاسخ به اين سؤال که «چه چيزي شما را خوشحال مي‌کند؟»، کمي فکر مي‌کند و مي‌گويد:

 

«راستش را بخواهيد نمي‌دانم چه اتفاقي در نگاه و نگرش من افتاده است. شايد روزگاري خيلي چيزهاي شخصي مرا خوشحال مي‌کرد، اما الان اين موضوعات چندان خوشحالم نمي‌کند. الان چيزي که مرا واقعا خوشحال مي‌کند، عدالت است. اميدوارم عدالت در کشورمان برقرار شود، نه فقط در کشور ما، بلکه در همه جهان. صلح و آرامش هم مرا خوشحال مي‌کند؛ البته نه الزاما براي خودم. شايد من زندگي نسبتا آرامي داشته باشم، اما فراتر از اين نگاه مي‌کنم و مي‌گويم ‌اي کاش همه مردم کشورم در آرامش، صلح و رفاه باشند! اين جز با عدالت شدني نيست. گاهي فراموش مي‌کنيم و اگر دلخواسته‌اي داريم، فقط مختص مردم و کشور خودمان است، در حالي که در اين نوع نگاه خودخواهي ديده مي‌شود.‌ اي کاش همه بشريت خوبي ببينند! شايد فکر کنيد شعار مي‌دهم اما نه، شايد اقتضاي سن و سال من است يا دور بودنم از بعضي رفتارهاي اجتماعي. من مدت‌هاست حتي کمتر از خانه بيرون مي‌روم و اگر در تلويزيون ديده مي‌شوم، چند دقيقه قبل از خانه بيرون رفته‌ام و چند دقيقه بعد هم به خانه برمي‌گردم. از اين نوع نگاهم راضي هستم.

 

 

 

کتاب هاي شهرام شکيبا

صفحه آخر ?

انتشارات نيستان

 

آنچه در اين کتاب خواهيد خواند مجموعه طنزهاي شکيبا در روزنامه خبر است. نوشته‌ها تاريخ دارد و در متن نيز اشارات صريحي به اخبار مربوطه شده، پس توضيح چنداني نياز ندارد. شکيبا در مقدمه گفته: اين کتاب را تقديم مي‌کنم به همه کساني که سوژه‌هاي طنزهاي من بوده‌اند و با سعه‌صدر پذيرفتند و حتي يک مورد تذکر يا شکايت از ايشان دريافت نکردم.

 

 

دو تخم‌مرغ در مه

انتشارات نيستان

مجموعه «دو تخم‌مرغ در مه» شامل طنزنوشته‌هاي سينمايي شکيبا و در قالب شوخي با سينماگران مطرح کشور است. شوخي با برخي از سينماگران مطرح ايران مانند مسعود کيميايي، تهمينه ميلاني، عباس کيارستمي و ابراهيم حاتمي‌کيا در اين مجموعه ديده مي‌شود. اين کتاب داراي يک سوژه کلي با عنوان خريد تخم‌مرغ از بقالي است.

 

شعر طنز امروز ايران

انتشارات ني

 

در اين مجموعه، اشعاري طنزآميز از شاعران معاصر ايران، همراه با معرفي کوتاه هر شاعر گردآمده است. عمران صلاحي، سيد حسن حسيني، و جلال رفيع از جمله شاعراني هستند که نمونه‌اي از اشعار طنز آنان به چاپ رسيده است .

 

شهرام شکيبا در نقش مجري

 

شهرام شکيبا علاوه بر نويسندگي و شاعري، به عنوان يک مجري تلويزيوني هم شناخته مي‌شود. او در برنامه‌هاي زيادي مجري بوده که از جمله آنها مي‌توان به « اثر انگشت»، «قند پهلو (داور) »، «خوبي از خودتونه»، «چه خبر از جزيره؟»، «من و صبا يهويي (راديو صبا)»، «شبکه ما» و «مسابقه ثانيه‌ها» اشاره کرد.   نيلوفر ذوالفقاري – همشهري

لینک کوتاه مطلب : http://dtnz.ir/?p=313350
نظر بدون فحش شما چیست؟

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.