شاید برای شما هم اتفاق بیفتد
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد
نویسنده: محمدحسین دهقانی ابیانه
آدمی در مواجهه با محیط بیرون و اتفاقات یکهویی که برایش ممکن است بیافتد و استرس زیر شدن توسط ماشینی کفخواب که رانندهاش با بیس آهنگ، حنجره را به لرزه درمیآورد، ممکن است کمی دلش آرامش بخواهد و وقتی به خانهاش رسید، نفس عمیقی بکشد.
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد؛ فرض کنید که شما آن آدم هستید؛ خب چه میکنید؟ اول نفسی بهراحتی میکشید، بعد لباسهایتان را عوض میکنید. حال نوبت شرب چای است، بهبه!
خب دیگر، تلویزیون را روشن میکنید، شبکه به شبکه میگردید و حتی شبکه ورزش هم پخش زنده کرلینگ ندارد! چه اتفاقی افتاده است؟
تمام روز را برای مشاهده این رقابت جذاب کنار گذاشتهاید و آنوقت در حال پخش چیز دیگری است، حاشاوکلا!
بانگ اذان به صدا درمیآید؛ وضو میگیرید که از خلق دمی راحت شوید و مناجات خالق را پیشه کنید.
تلویزیون، میان برنامه حرکات جذاب پارکور را پخش میکند و شما حین خواندن حمد و سوره، محو تماشای خلقت خدا در تلویزیون میشوید.
سلام نماز را که میگویید، میان برنامه تمام شده و به پخش آن دیگری میپردازد.
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد
کلافه و سردرگم، گوشی را برمیدارید و به پلتفرم پخش آنلاین فیلم میروید. اشتراک یکماههای میخرید چون همکارتان سر کار بهتان گفته که فلان سریال در فلان پلتفرم آنلاین جذاب است. دکمه پرداخت هزینه را که میزنید، دستودلتان میلرزد.
خدا خدا میبیند که ارزشش را داشته باشد و همان فلان سریال را پیدا میکنید. خلاصه داستان را نگاه میکنید، اممم، واقعاً توضیح جامع و مفصلی داده است: آروین با سیامک تصادف میکند و خواهر سیاوش…
بهراستی سیاوش کیست؟ با این حجم از توصیف داستان، دقیقاً داستان چیست؟ جنایی یا عشقی است؟ دیگر بیشتر از این صبر نمیکنید و دکمه پخش قسمت نخست را میزنید؛ چرا صفحه کدر شده است؟ آیا کیفیت تصویر آنقدر بالا است که نمایشگر گوشی، توان نشان دادن آن را ندارد؟
با سیم رابط، گوشی را به تلویزیون متصل میکنید و منتظر پخش فیلم میمانید. مجدداً کدر است.
شاید فیلم با کدورت آغاز میشود و کارگردان خواسته بهصورت غیرمستقیم به ما نشان بدهد که کدورت چیز خوبی نیست. کمی از فیلم میگذرد، متوجه میشوید که کدورتی نیست و فقط دود بوده است. دود چه چیزی؟ شاید کارگردان عمداً چیزی را سوزانده تا حال و هوای فیلم را سوزان نشان بدهد.
دقت میکنید؛ بیشتر دقت میکنید و متوجه میشوید که دود وسیلهای معتاد کننده به نام سیگار است.
کارگردان خواسته تا حجم شش بازیگرانش را به رخ مجموعه قبلی بکشد، ازقضا، کارگردان سریال قبلی نیز خودش بوده و رکورد خودش در میزان دود کردن آن وسیله معتاد کننده که سیگار نام دارد، زده است. سرفهتان میگیرد.
خدا را شکر میکنید که سر صحنه نیستید وگرنه سرطانی چیزی روی شاخش بود!
به داستان فیلم دقت میکنید، دهپانزده نفر هستند که سیگار دود میکنند و فیلم ترکی بازی میکنند.
در لباس بازیگران نیز صرفهجویی شده و جایش را افکت صحنه گرفته است؛ دود!
همکارتان را لعنت میفرستید و کتابی را باز میکنید:
اگر کسی دمپاییهایش را جفت نکند، بیشعور است! اگر به او گفتید و قبول نکرد، دو برابر بیشعور است! اگر کسی به شما گفت بیشعور، بیشعور است و اگر شما قبول نکردید، او بیشعور است!
کتاب را میبندید و بیشعورهای زندگیتان را که از جلوی آینه رد میشوند، میشمارید تا خوابتان برود.
صبح فردا شده است، البته امروز، فرداست و فردا، فردای فردای دیروز بوده است. مجدداً سر کار میروید و …
پایان
برای مطالعه سایر مطالب اینجا کلیک کنید.