تروریست های کت و شلواری
نویسنده: بنیامین کلاچاهی ثابت
سر کلاس درس علوم با بچههای مقطع راهنمایی بودم که خیلی اتفاقی صحبت از مرگ شد. یکی از بچهها گفت: «من اولین بار وقتی بابام مُرد فهمیدم مرگ چیه. تا قبل از اون نمیدونستم آدما میمیرند.»
توضیح مفهوم مرگ، جنگ، جراحت و… برای کودکان، کاری پیچیده و زمانبر است؛ در غزه اما فرصتی برای توضیح این مفاهیم نیست.
بچهها از زخمهای روی تنشان معنی جراحت را میفهمند؛ جنگ را از صدای مهیبِ بمبارانها میشناسند و این جسم بیجان همبازیهای غرق خونِشان است که آنها را با مفهوم مرگ آشنا میکند.
این روزها خانوادهای در غزه نمانده بود که زیر بمباران، شهید و جانباز نداده باشد. بمبارانِ بیمارستانی که مجروحین و کودکان در آن پناه گرفته بودند اما دردناکترین تصاویر جنگ را خلق کرد.
آن شب، همه آن چه که این سالها بر سر غزه آمده بود یکبار دیگر روی دور تند اجرا شد. چند دقیقهای تا ساعت بیست و چهارِ بیست و پنجم مهر ماه ۱۴۰۲ مانده و شبکه افق اخبار مربوط به این بمباران وحشیانه و وضعیت بیمارستان در غزه را پوشش داده است.
مردی در میان جنازهها ایستاده و رو به دوربین صحبت میکند. زیر پای او دو جوان روی زمین نشستهاند که یک نوزاد و یک کودک بیجان را در آغوش دارند. چهره خونی و جراحات عمیق بدن آنها در تصویر نمایان میشود.
تصویر کات میخورد و به داخل استودیو برمیگردد. صدای تلویزیون زیاد بوده اما کلمهای از حرفهای مردِ میان جنازهها را نشنیدهام؛ حتی نفهمیدم صحبتهایش به عربی پخش میشده یا ترجمه فارسی داشته.
البته که برای فهمیدن یک سری چیزها نیازی به شنیدن کلمات یا آشنایی با زبان گوینده نیست که اگر مشکل اینها بود میشد با تکرار رساتر کلمات یا آموزش زبان، آن چیزها را به همه فهماند.
تروریست های کت و شلواری
عداوتها، کینههای دلهای سیاه و نان حرام، قاتلین درک انسانی و شرافت هستند و متاسفانه اصرار به احیای این دو هم کار عبثی به نظر میرسد.
بعید میدانم مجریان، کارشناسان و ادمینهای شبکههای فارسیزبان خارج از کشور آنقدر به حلال کردن نانشان اعتقاد داشته باشند که جهت مخابره اخبار درست، شبانه به غزه رفته باشند اما برخیشان به شکل جالبی بلافاصله به این جمعبندی قاطعانه رسیدهاند که این بمباران کار ارتش رژیم صهیونیستی نبوده!
البته که کمی پایینتر از مطالب آنها، خبر اخراج شش خبرنگار بیبیسی به جهت لایک کردنِ توییتهایی همدلانه با فلسطین در کنارِ خبر کنارگذاشته شدن بازیکن تیم ماینز بخاطر یک استوری با محتوایی مشابه قرار گرفته تا قابهای خوش آب و رنگ نتوانند انگیزه یک رسانه از این نگاه مغرضانه را پنهان کنند؛ همانطور که کراوات نمیتواند باطن تروریستهای کت و شلواری در پشت تریبونها را بیاراید.
ظاهراً آقای بایدن که چند روز پیش گفته بود: «هرگز فکر نمیکردم کشته شدن کودکان را ببینم.» هماکنون در راه سفر به خاورمیانه است.
بد نیست اگر هواپیمایش از نزدیکی غزه رد شد، نگاهی هم به پایین بیاندازد. شاید آن دوست خیالیاش به او بگوید که «اعزام ناو جنگی برای برقراری صلح» فقط میتواند سرتیتر یک متن طنز باشد.
همانطور که خبر سه رأی صبح امروزِ آمریکا، فرانسه و انگلیس به وتوی قطعنامه توقف جنگ در غزه با توجه به یدک کشیدن عنوانِ «شورای امنیت سازمان ملل» برای آن جلسه، چیزی جز کمدی سیاه به نظر نمیرسد؛ جلسه استعدادیابی که سه کارشناس خبره و قدیمی تولید چنین اخباری در آن، به اجرای رژیم صهیونیستی رأی مثبت دادهاند.
تکرار طوطیوارِ ادعای استفاده حماس از مردم غزه به عنوان سپرانسانی، بدون توجه به این نکته که اساساً معنی و مفهوم کلمه سپر چیزی جز یک عامل محافظ و بازدارنده است؟! را هم باید از همین دست اخبار کمدی سیاه دانست؛ چرا که کِی جانِ مردم غزه و فلسطینیان و یا کُلِ مسلمانان خاورمیانه برای بمباران و نسلکشی بازدارندگی داشته که کاربرد سپر پیدا کرده باشد.
شاید هم روسای کشورهای تولیدکننده سلاح و دارندگان بیشتر ذخایر مهمات و بمبهای ممنوعه هنوز فرق سیبل و سپر را نمیدانند.
در این بین اما بیشتر از همه، خوشخیالی بعضی از ما دردناک و خندهدار است؛ این که هنوز از کشوری که بنیان آن بر نسلکشی ساکنان یک قاره توسط مهاجرین بنا نهاده شده، توقع موضع قاطع درباره نسلکشی مهاجرین همپیالهاش در قارهای دیگر داریم.
حالا همه کودکان در غزه با مفهوم مرگ آشنا هستند؛ بسیاری از آنها طعم آن را چشیدهاند و شاید امروز مانند آن کودک سه ساله سوری رفتهاند تا «همه چیز را برای خدا تعریف کنند.»
درباره طوفان الاقصی در دفتر طنز بیشتر بخوانید
پایان
خیلی خوب بود 🥲