زندگي، آثار و سبک ايرجميرزا
زندگي ايرج ميرزا
« ايرج پسر غلامحسين ميرزا صدرالشعرا، پسر ملک ايرج ميرزا انصاف، پسر فتحعلي شاه قاجار، در اوايل رمضان ۱۲۹۱ه.ق (۱۲۵۴ ه.ش) در تبريز به دنيا آمد. پدر و جد او هر دو شعراي متوسطي بودند و ايرج طبع شعر را از آنها به ارث برد، ليکن در اين فن بر آنها و صد شاعر زمان خود برتري يافت.
وي فارسي و عربي و فرانسه را در تبريز آموخت و از خدمت استادان به نامي چون آقا محمد تقي عارف اصفهاني و ميرزا نصرالله بهار شيرواني استفاده کرد. منطق و معاني و بيان را در حوزه درس آشتيانيهاي مقيم تبريز، و فرانسه را، به همدرسي پسر امير نظام حسنعلي خان گروسي، نزد مسو لامبر فراگرفت.
شانزده ساله بود که ازدواج کرد و سه سال بعد همسر و پدرش درگذشتند و اداره امور خانواده به گردن او افتاد و ناچار به خدمات درباري و دولتي روي آورد.» (آريان پور، ۱۳۷۲: ۲۸۴)
«جلال الملک بعد از فوت پدر خود، به خدمات دولتي وارد شده در وزارت فرهنگ، وزارت کشور و وزارت دارايي انجام وظيفه کرده و در ولايت عهدي مظفرالدينشاه به لقب صدرالشعرايي افتخار يافته است.
شاعر مزبور چندي فرمانداري آباده و معاونت استانداري اصفهان و معاونت پيشکاري دارايي خراسان را به عهده داشته يک بار هم به اروپا مسافرت کرده است.»(حائري، ۱۳۳۳: ۳۷)
ايرجميرزا سمتهاي دولتي متعددي را در زمان حيات خويش برعهده داشت؛ اما اين مسؤليتها باعث نشد که براي حفظ جايگاه خود، نسبت به اتفاقات اجتماعي کشور بيتفاوت باشد:
« ورود ايرج به تهران مقارن با سالهاي پرشور انقلاب مشروطه ايران بود. دکتر مهدي ملکزاده نام جلالالملک ايرج را جزو چهار نفر متحصنين شاهعبدالعظيم در سال ۱۳۲۳ه.ق آورده است.» (آريان پور، ۱۳۷۲: ۲۸۶)
زندگي ايرج سرشار از فراز و نشيب بودهاست. از جمله اتفاقات تاثيرگذار بر زندگي شخصي وي- غير از فوت پدر و همسر در جواني- ميتوان به خودکشي دردناک پسرش اشاره کرد:
«در سال ۱۳۳۴ ه.ق بود که فرزند ارشدش جعفرقلي ميرزا به علت نامعلومي در روي خاکريز خندق دروازه دولت با اسلحهي کمري خودکشي کرد و زندگي را بر شاعر تلخ ساخت.» (آريان پور، ۱۳۷۲: ۲۸۷)
«مدت اقامت و مأموريت ايرج در خراسان که از سال ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۲ ه.ق، پنج سال و چهار ماه طول کشيد، بارورترين دوران فعاليت ادبي اوست… در اشعاري که وي در اين مرحله از عمر خود سروده، سادگي و صميميت، عمق انديشه و لحن افشا و اعتراض به وضوح به چشم ميخورد و در اين سالهاست که قدرت شاعري وي به حد کمال خود ميرسد و او را به نام يک شاعر بزرگ ملي معرفي ميکند…
…سختي و نابساماني زندگي سرانجام سلامت مزاج او را بر هم زد، تا آنکه روز ۲۸ شعبان ۱۳۴۴ ه.ق (۲۲ اسفند ۱۳۰۴)، ساعتي به غروب مانده، در اثر سکته قلبي درگذشت و در مقبرهي ظهيرالدوله به خاک سپرده شد و اين قطعه از اشعار خود او بر سنگ مزارش حک گرديد:
اي نکويان که در اين دنياييد
يا از اين بعد به دنيا آييد
اين که خفتهست در اين خاک منم
ايرجم، ايرج شيرين سخنم
مدفن عشق جهان است اينجا
يک جهان عشق نهان است اينجا…» (همان: ۲۸۸-۳۰۰)
آثار ايرج ميرزا
مجموعه آثار ايرج در ديوان وي به اهتمام محمدجواد محجوب منتشر شده است که تقريباً داراي هفت هزار بيت است و در آن قريب ۱۶۰ غزل، ۱۵۰ قصيده، ۱۰ قطعه و همچنين تعداد محدودي ترکيببند و ترجيعبند و رباعي وجود دارد. (رک. ايرج ميرزا، ۱۳۵۳: يازدهم)
ايرج ميرزا در اواخر عمر خود – مخصوصاً پس از انتشار «عارفنامه»- به اوج شهرت و محبوبيت رسيد و پيش از اينکه مثنوي مشهور و خواندنيش يعني «زهره و منوچهر» ( که موضوع آن از ويليام شکسپيرگرفته شده) را به پايان برساند، در گذشت و تعدادي از شاعران همعصرش بخش پاياني شعر را سرودند که هيچ يک توفيق قلم ايرج را نداشتند. (رک. حائري، ۱۳۳۳: مقدمه)
از ديگر آثار معروف ايرج ميتوان به انقلاب ادبي( نقد به ظاهر نو پردازان) و اشعار تأثير گذار و محبوبي در ستايش جايگاه مادر اشاره کرد.
همچنين بايد به اين نکته توجه داشت که برخلاف نظر بسياري از مردم، غير از طنز، هزليات، هجويات و مطايبات ايرج( که در نوع خود کم نظير و گاهي بي نظيرند)؛ وي آثار ارزشمند و جاودانهاي در حوزهي اخلاق داشته است: از جمله در مذمت شراب، فوائد مطالعه و نکوهش تکبر، نقد تعارف بيجا و پوچ، جلوگيري از خشم، داستانهاي آموزنده و سودمند همچون شير و موش، روباه و ماکيان، کلاغ و روباه و … که در فصل چهارم کتاب افکار و آثار ايرج با عنوان فرعي «اندرزهاي ايرج» بيش از سي اثر نقل شده است. (رک. حائري، ۱۳۳۳: ۱۵۴-۱۳۷)
سبک ايرج ميرزا
در ارتباط با سطح فکري سبک ايرج ميتوان گفت که جنبههاي اجتماعي در آثار وي که ناشي از آشنايي او با زبان فرانسوي و همچنين ديدن زندگي مردم اروپاست؛ اين شاعر را در جايگاه انساني مصلح، ترقيخواه و متجدد قرار داده است که با بهرهبرداري از طبع طنزآميز، تسلط مثال زدني ادبي و با شجاعت اخلاقي کمنظير؛ تقيه را کنار بگذارد و پليديها و عيوب ناشي از رذالتهاي بشري را در قالب اشعارخود – چون دارويي تلخ و شيرين – به مخاطبان ارائه دهد.
« در اين روزگار است که ايرج از تعارفهاي بيهوده، رم کردن اهل مجلسي از يکديگر و برخواستن جلو پاي واردان مجلس، از دروغ و ريا و نفاق و درويي… به سختي انتقاد ميکند… بيشک منظور او از سخن گفتن بدين رواني و آساني آن بودهاست که همگان گفتههايش را دريابند و براي فهم معني شعرهاي او به تحصيل عالي و مراجعه به فرنگ نياز نداشته باشند.»(ايرج ميرزا، ۱۳۵۳: سي و يکم)
براي جمع بندي و ارائه مطالب و مضامين اصلي که در نتيجه تحول فکري ايرج در شعر او راه يافته و سطح فکري او را متمايز کرده است ميتوان به موارد زير اشاره کرد:
۱- انتقاد از اوضاع سياسي و اجتماعي کشور
۲- خردهگيري از تظاهر
۳- تشويق جوانان به دانش اندوختن و علم آموختن
۴- توجه فراوان به تعليم و تربيت کودکان
۵- اظهار علاقه به مادر و حق شناسي از او
۶- تشويق مردم به وطنپرستي و تقدير از وطنپرستان
۷- انتقاد از زاهدان ريايي (رک. ايرج ميرزا، ۱۳۵۳: سي_ سي و پنجم)
پيرامون سطح زباني شعر ايرج ميرزا از لحاظ کاربرد ويژه زبان و شگردهاي کلامي – که آگاهانه بدان پرداخته است – جايگاهي ويژه دارد. وي با جسارتي هنرمندانه هنجارهاي زبان رايج را در سطحهاي صرفي، نحوي و واژگاني، واجي و معنايي در هم ميشکنند و فضايي تازه در حيطه زبان ادبي ايجاد ميکند و اين کار را با زباني ساده و روان انجام ميدهد؛ به گونهاي که بياغراق، ميتوان گفت در بين شاعران اين عصر، شعر وي بيش از ديگران به زبان طبيعي نزديک است.
«سهيلا صارمي» در مقالهاي با عنوان «کارکرد زبان در شعر ايرج ميرزا» به بررسي عملکردهاي زباني ايرج پرداخته و نشان داده است که وي چگونه به کمک اين زبان ساده و روان، شعر خود را وسيله بيان مفاهيم انقلابي، اجتماعي – سياسي، طنز آلود، شکواييه و … قرار داده و با بهرهگيري از ترکيبهاي نوساخته و لطيفه پردازيهاي کم سابقه، خود را صاحب سبکي ويژه ساخته است. (رک. صارمي، ۱۳۸۶)
نادر پور در «چشمها و دستها» سه شاعري که در آغاز تحول شعر، شايستهي نام نوپرداز بودن را دارند، به ترتيب زماني ايرج ميرزا، عشقي و نيما يوشيج ميداند؛ اما با اين حال از منظر بافت کلام و ترکيبات شعري ايرج را کهن سرا ميداند:
«ايرج، شيوهاي فردي و تحولي خاص در سخن ايجاد کرد. يعني فاصلهي موجود بين کلام عوام و لفظ اديبانه را از ميان برداشت و زباني در شعر برگزيد که از زبان عامه جدا نبود، به علاوه از ابتذال و مجامله سخن سرايان معاصرش دوري جست. … و با آن ساده گويي دلنشين توانست ادراک خاص خود را بر سنتهاي اخلاقي و ادبي عصرش تحميل کند. اما ايرج هرچه در شيوه بيان و تفکر اجتماعي خود تازه جوست، در ادراک شاعرانه به معناي امروزي و در «بافت» کلام، کهنه و قديمي است. … ترکيبات شعري او، هنوز رنگ کهن را حفظ کرده و به خصوص هر جا که پاي سخن جد در ميان است، با وجود لطف طبع لطيف، از حدود بينش قدما و بافت مأنوس سخنشان تجاوز نميکند.» ( حائري، ۱۳۳۳: ۴۰۵-۴۰۳)
توجه به موضوعات اجتماعي با درنظرگرفتن مخاطب و زبان او، يکي از هنرهاي قابل توجه ايرج است:
«… ولي غافل نبايد بود که بيان هميشه در کار شاعران حقيقي و صاحب قريحه بهترين شکل و شمايل مقتضي معاني را پيدا ميکند. فيالمثل در مورد همين ايرج که الحق به شأني از شئون ملي ما خدمت کرده است و آن کوشش در راه تجربهي نزديک کردن زبان کتابت و لفظ قلم و محاوره و گفتوگوي سادهي مردم کوچه و بازار است…
با همهي اين احوال ايرج وقتي اقتضاي معني اين چنينها نبود و بلکه تا حدودي اوج ميگرفت و برتر و بالاتر از سطح کوچه و بازار و خاله خانم باجيها ميآمد، وقتي که ميخواست از رنج و دردي غير از درد رنجهاي «عارفنامه» و «انقلاب ادبي» سخن بگويد، به اقتضاي معني بلندتر و والاتر لفظش نيز برتر و بالاتر ميآمد و فيالمثل ميگفت:
من از روان خود آزردهام، ولي مردم
از اينکه هست فلان شعر من روان خرسند
چنانکه در غم جان کندن است مرد صليب
به نظره جمعي در پاي دار از او خرسند … » (اخوان ثالث، ۱۳۶۱ :۵۵)
ايرج علاوه بر تسلط به زبان عاميانه و محاوره و استفاده کاربردي از اين قابليت در آثار خويش، به گفته خود بر پنج زبان مسلط بود :
گرچه در پنج زبان افصح ناسم دانند
«به علي من کرتم» شيوه گفتار کنم (ايرج ميرزا، ۱۳۵۳: ۳۸)
وجود نمونههاي متعدد واژگان، عبارات و مضامين عربي، انگليسي، فرانسوي و ترکي گواه اين ادعاست. ( براي مشاهده نمونهها ر.ک صارمي، ۱۳۸۶ و سبزيان پور، ۱۳۸۷)
از منظر سطح ادبي، در اين پژوهش نمونههاي متعدد و متنوعي از شگردهاي بديعي ايرج استخراج و ارائه شده است. دليل عکس، شگردهاي زباني(از جمله ملمع، زبان محاوره، واژه سازي)، مقايسه، ارسال المثل و ادماج از پربسامدترين صنايع بديعي به حساب ميآيند که در ديوان اين شاعر استفاده شده است. نکته قابل توجه تنوع صنايع و تسلط مؤلف در ساخت مضامين و تصاوير خلاقانه و بکر در اشعار ايرج است.
شايد تسلط او به ادبيات کلاسيک و فنون بلاغت است که باعث شده غلامحسين يوسفي بيان او را از حيث نرمي و رواني و سهل و ممتنع بودن، همانند شعر سعدي بداند و به همين سبب بسياري از ابيات او مانند ضرب المثل معروف شده اند. (يوسفي، ۱۳۶۹: ۳۵۸)
اوج شاعري ايرج و نقطه عطف کارنامه او، دهه پاياني زندگياش بود که با زباني سليس و روان و مضامين بکر و طنزآميز سبک و سياق خويش را پيدا کرده بود:
«در حقيقت دوره شاعري و ايام شهرت ايرج ده سال اخير عمر اوست که سبک کهنه سابق را ترک کرده، طرزخاصي به ابيات خويش داد و چندان در سهولت بيان و سادگي گفتار مبالغه و هنرمندي نموده که گاهي در نثر هم نميتوان تا آن درجه سادگي به کار برد و بايد دانست که ايرج با وجود قدرت طبع و رواني بيان چندان در شعر گويي اصرار نداشته و گاهي به تفنن از خزانه طبع گوهري بر بساط سخن مينشاند. پرفسور ادوارد برون، «گويند مرا چو زاد مادر» او را در صدر کتاب خويش جاي دادهاست. کمتر شعر فارسي از قديم و جديد ميشناسم که با اين سرعت وارد گشته و ورد زبانها شده باشد. …»(رشيد ياسمي، ۱۳۱۶: ۲۴)
در اين پژوهش کتاب «ديوان کامل و تحقيق در احوال و آثار و افکار و اشعار ايرج ميرزا و خاندان و نياکان او با اهتمام محمد جعفر محجوب »( که در سال ۱۳۵۳ نگاشته شده) براي بررسي آثار اين شاعر از منظر کاربرد صنايع بديعي، مدنظر قرار گرفتهاست.
منابع:
آرينپور، يحيي (۱۳۷۲). از صبا تا نيما، چ ۹، تهران: زوار.
اخوان ثالث، مهدي (۱۳۶۱). عطا و لقاي نيما، چ ۳، تهران: زمستان.
ايرجميرزا (۱۳۵۳). ديوان کامل و تحقيق در احوال و آثار و افکار و اشعار ايرجميرزا و خاندان و نياکان او، با اهتمام محمدجعفر محجوب، تهران: انديشه.
حائري، سيدهادي [کوروش] (۱۳۶۶). افکار و آثار ايرج (جلالالملک)، چ ۲، تهران: سازمان انتشارات جاويدان. رشيدياسمي، غلامرضا (۱۳۱۶). ادبيات معاصر، تهران: چاپخانه روشنايي.
سبزيانپور، وحيد (۱۳۸۷). «مضامين شعر و ادب عربي در ديوان ايرجميرزا»، فصلنامه کاوشنامه، ۱۷، صص ۱۵۳ـ۲۰۸.
صارمي، سهيلا (۱۳۸۶). «کارکرد زبان در شعر ايرجميرزا»، نشريه زبان و زبانشناسي، دوره 3، ۲ (پياپي ۶)، صص ۸۳ـ۱۰۲.
يوسفي، غلامحسين (۱۳۶۹). چشمه روشن، تهران: علمي.