کتاب از کرونا و دیگر شياطين کتابی در سبک ضرغامیسم
نویسنده: ابراهیم کاظمی مقدم
مروری بر کتاب «از کرونا و دیگر شياطين»، اثر محمدعلی ابطحی، رئيس دفتر رئیسجمهور خیلی سابق.
(هشدار! این مطلب حاوی اسپویل است اما بدون ترس بخوانید. چون احتمالا بعد از خواندن این، آن را نمیخوانید. شاید هم بخوانید! کسی چه میداند؟)
برای کسانی که مثل من پیگیر تازههای نشر طنز هستند و دیدن یک کتاب طنز جدید در قفسه فروشگاه «قند در دل آب کن» است.
من همیشه به کسانی که هنوز آبنبات هلدار را نخواندهاند حسودیم میشود.
چون هنوز کتابی دارند که بخوانند و قاهقاه بخندند. خودمانیم با وجود کتب طنز قوی و زیادی که داریم، هنوز جای کتابهای زیادی خالی است.
کتاب از کرونا و دیگر شياطين
هفته گذشته یک کتاب جدید در قفسه طنز فروشگاه دیدم. بلافاصله برداشتم و با دیدن عکس یک آخوند روی جلد کلی جا خوردم و خواستم کتاب را سر جایش بگذارم.
البته قیمت ۵۰ هزار تومانی برای یک کتاب جیبی شومیز و صد و خوردهای صفحهای هم بیتاثیر نبود.
همان شب نسخه صوتی کتاب را به صورت رایگان دانلود کردم و گوش جان به نوشتهها و صدای آقای ابطحی دادم.
چون خودشان کتاب خودشان را صداگذاری کرده بودند. (نسخه صوتی ۲۴ هزار تومان قیمت دارد. من قبلا اشتراک خریده بودم که رایگان دادند. شما اشتراکى ندارید که همه کتابهای لواسان را به نامتان کند به من چه؟)
مقدمه و معرفی کتاب میگویند خاطرات ایام کرونا، الحق هم یکی دو روز اول میخواسته شبیه به خاطرات ایام کرونا باشد؛ اما همان اوایل نویسنده میفهمد که خاطره نوشتن کار کسی مثل هاشمی رفسنجانی بود که کلی کار داشت و در نتیجه کلی خاطره.
کسی که در خانه نشسته و یک ریز در فجازی میگردد خاطره خاصی ندارد.
اگر داشت که دو سال کرونا که هیچ، همه عمر را هم میشود نوشت و مطلب کم نیاورد.
این را خود نویسنده گفته. مثلا میگوید خب امروز نمیدانم چه بگویم. همین را که گفت ده کلمه پر شد الحمدلله. اما کافی نیست. گاهی فیلم و سریالهایی که در آن روز دیده نام میبرد.
دقت کنید که معرفی نمیکند. نام میبرد. این که ایشان در روز بیست فروردین فلان فیلم را دیده کجایش طنز است و کجایش به خاطرات کرونا مریوط است که در ویراستاری از کتاب حذف نشده دلیش را نمیدانیم.
مگر این که همان دلیل گفتن امروز حرفی ندارم باشد. ده کلمه دیگر هم اضافه شد. خدا را شکر. یک خاطره کوتاه کردن ریش هم اضافه کنیم قربة الی الله. خب چند کلمه شد؟
به همین دلیل آقای ابطحی بنا را میگذارد به بازگو کردن جوکهایی که در هر روز در فضای مجازی منتشر میشود.
یعنی بعضی روزها فقط همین توییت و جکهای مجازی آمده و تمام. خب الحمدالله خاطره یک روز پر شد.
کتاب بیشتر به این درد میخورد که بفهمیم کدام جوک در کدام روز تولید شده، تازه اگر به نویسنده اعتماد کنیم که بعضی روزها برای روزهای بعد جوک در آستین پنهان نکرده است.
البته شخصا این اتهام را رد میکنم. چون گاهی به زور جوکهایی در کتاب گنجانده شده که خود نویسنده پیشدستی کرده و به بیمزه بودن آن اعتراف میکند تا کسی نتواند احساس مچگیری کند.
همین اعتراف به بیمزه بودن هم ده کلمه اضاف میکرده خب. به اواسط کتاب که برسید تعجب میکنید که این آدم شش سال مداوم وبلاگ نوشته.
به قول خودش یک روز هم جا نیفتاده. من که بعد از این کتاب مشتاق شدم باقی عمر هم مطالب ایشان را نخوانم، وگرنه احتمالا حدود ۲۲۰۰ مطلب اینچنینی در وبلاگ ایشان موجود است.
مثل پیشگوییهای حضرتشان که حقیقتا این یک مورد را باید بیخیال اضافه شدن کلمات میشدند و حذف میکردند… آن را حذف نکردند عیب ندارد، جوک درخت و پیغمبرش و پیتزای عامل کرونا را دو بار گفتید شیخ!
چه میشود کرد؟ ده کلمه هم ده کلمه است! در واقع باید گفت این کتاب فعالیتی در سبک ضرغامیسم است که باعث میشود هر کسی که در فضای مجازی طرفدارانی دارد، حالا به هر دلیلی، به خودش اجازه انتشار کتاب بدهد.
حالا آن فرد بازیگر باشد و به واسطه بازیگری تراوشاتش را به اسم کتاب چاپ کند یا مسئول سابق صدا و سیما باشد و پستهای اینستاگرام خودش را روی کاغذ گلاسه و رنگی چاپ کند…
اما اگر بخواهیم برای رضای سیدِ خدا بعد از این همه به نعل زدن یکی هم به میخ بزنیم باید بگوییم؛ کتاب برای کسی که ارادت قلبی به آقایان خاتمی و موسوی و کروبی دارد گاهی جذاب میشود.
نه این که منویات و کلماتشان در کتاب آمده باشد. نویسنده که به قول خودش زود بازنشست شده، گاهی دلش تنگ میشود زنگ میزند و احوالی میپرسد. همین.
نامردی نکنیم یک بار هم جای جوک یک ماجرای بامزه از دورانی که مسئول دفتر رئیس جمهور بوده میگوید که به جای این که زنگ بزند آبدارخانه به رئیسجمهور زنگ میزند.
با گفتن بعضی از اخبار هم که نیازی به نوشتنشان نبود ولی خب کلمه اضافه میکرد زیاد مشکلی نداشتیم.
از حق نگذریم بیان احساسات حاجی کا کمکم نسبت به آمار کشته شدگان کرونا سِر میشد یکی از دردناکترین بخشهای کتاب بود.
از اتفاقات دلخراش دیگر اوایل کرونا واقعه ناگوار هواپیمای اوکراینی بود که در جای جای کتاب کنایههایی از طرف آن به دستگاه حاکمیت وارد میشود.
رقابت بین این موضوع و لیس زدن ضریح که کلا یک بار کلیپش منتشر شد و احتمالا کمتر از انگشتان دست اتفاق افتاده بود هم در کتاب زیاد است.
اگر فکر میکنید خب انتقاد حق مسلم همه شهروندان است با شما موافقم. اما تیکه انداختن به حکومت موقع تعریف از طلاب جهادی که در بیمارستانها کمک میکنند واقعا هنر است که الحق والانصاف حاج آقای ابطحی داشتند.
در دوره نگارش کتاب با دولتی مواجه بودیم که بیشتر حرف میزد و کمتر عمل میکرد. آش جناب روحانی آنقدر شور بود که حاجی در یکی از صفحات از کم کاری ایشان هم انتقاد میکند.
البته بعدا با تعریفهایی که میکنند از دل ایشان بیرون میآورند. اما خب دیگر. در آوردن صدای یک همحزبی دوآتشه مثل ایشان واقعا فقط از آنچنان رئیسجمهوری بر میآمد و بس.
مرتبط دانستن عدهای تندرو به حکومت، حذف نکردن شایعاتی که بعدا کذبشان معلوم شده و نیش و کنایه زدن به سپاه یک بحث است اما تعبیر پرافتخاز برای سال ۹۸ تعیبیریست که اصلا در مخیله من یکی نمیگنجد که در وزارت ارشاد مورد تایید واقع شده باشد. شاید در مخیله آنها گنجیده. به ما چه؟
در پایان دو کلمه با جناب ابطحی عزیز:
اول این که پدرجان شما سنی ازتون گذشته! ما توی گروههای خانوادگی از دست پیامهای تبریک ایامِ نسل شما در امان نیستیم، لااقل بذارید توی فضای فرهیخته کتاب امان داشته باشیم!
تبریک ایام توی کتاب آخه؟ من ۲۶ بهمن دارم کتاب رو میخونم، تبریک ۲۴ فروردین شما رو چیکار کنم؟
آها راستی! ده کلمه دیگه هم پر شد. خب خوبه. دوم این که شما که به حرف تراپیستتون گوش نمیدید، بیایید و مردونگی کنید پولش رو بدید یه فقیری، تهیدستی چیزی غذا بخوره.
پایان
برای خواندن معرفی و نقد سایر کتابهای طنز اینجا کلیک کنید.