فیلم خط استوا؛ بیمحتوایی امضای ماست
فیلم خط استوا؛ بیمحتوایی امضای ماست
نویسنده: علیرضا عبدی
آیا فکر میکنید که امروزه، برای گرفتن (=دلپذیر شدن، دیده شدن و…) برخی فیلمها، دیگر لازم نیست به خارج از کشور رفت و با یکی دو خانم آنطرفی چند دیالوگ برقرار کرد و کمی هم قر داد و آخر سر به صورت سریدوزی و زورچپان هم چند آروغ دفاع از حقوق زنان زد؟!
آیا فکر میکنید دیگر نمیشود فیلم فوتبالی، سیاسی، اجتماعی و کمدی ساخت که هیچکدامشان در هیچ ابعادی درنیاید؟ شما در اشتباهید.
چون میتوانید یک ساعت و نیم وقت بگذارید و فیلم «خط استوا» را ببینید. اینگونه برای سوالات بالا، جوابتان منفی است.
فیلم خط استوا ساختار درستی ندارد. دو شخصیت (با بازی درخشان و زیرپوستی و زیرگوشتی فرهاد اصلانی و سیامک انصاری) از رؤسای رده بالای فدراسیون فوتبال، بهجای سفر به ایافسی در مالزی، راهی اندونزی میشوند تا در تعطیلات با زیدان مذاکره کنند.
همانجا هم گیر میکنند و نه خبری از زیدان میشود و نه جلسه ایافسی. فقط هر روز در پی اتفاقی کلیشهای، راهی شهر میشوند!
کلیشههایی چون مواجهه با دختری بیپول و بیپناه در خیابان تا رفتن بیهیچ دلیلی به جزیره و کنار ساحل؛ از غذا خوردن در کیافسی تا جریمه رانندگی بیگواهینامه، به این امید که خندهای بر لب تماشاگرش بنشاند و هم زمانش را به تایم استاندارد یک فیلم بلند سینمایی برساند.
چون تنه اصلی روایت بهقدری بلاتکلیف و سردرگم است که هر لحظه میتوان نقطه پایانش را گذاشت!
در فیلم، فرهاد اصلانی سنتی است و همواره نگران آبرو و خانواده است و در مقابل، سیامک انصاری سر و گوشش کمی میجنبد و به اصطلاح، اهل حال است.
در کنار هم قرار گرفتن این دو شخصیت بهطور مشخص، باید چند موقعیت تکراری در مکانهای مختلف ایجاد کند که بنیان آن انکار اولی و اصرار دومی برای انجامش است!
عضو جداییناپذیر این موقعیتها هم حضور چند خانم در طول داستان است که همیشه از فاصله دور با اسلوموشن به سمت دوربین میآیند و دهان دو شخصیت اصلی از این همه زیبایی باز میماند!
فقط میماند به تصویر کشیدن ایرانیان مهاجری که همگی دزد و کلاش و کلاهبردار هستند.
آخرش هم منتظر نقطهی پایانی هستیم ولی بینقطه و در آسمان تمام میشود! همین.
این فیلم را میتوانید از فیلیمو یا نماوا تماشا کنید.
پایان
برای مطالعه نقد و بررسی سایر فیلمهای کمدی اینجا کلیک کنید.