فيل، سراپا گوش است
دکتر احمدرضا بهرامپور عمران متولد سال۱۳۵۳، مدرس دانشگاه، پژوهشگر و نويسنده خوب کشورمان است. «رفتنت برايم آمد نداشت» عنوان مجموعه کاريکلماتوري از ايشان است که با تصويرگري هنرمند توانا و صاحب سبک ياشار صلاحي و توسط انتشاررات مرواريد منتشر شده است.
اکبر اکسير شاعر، نويسنده، طنزپرداز و پژوهشگر کاربلد و دوست داشتني، يادداشتي بر اين کتاب نوشتهاست که آن را در ادامه ميخوانيم.
عدول از نُرم نقاشي به گرافيک ميانجامد. عدول از روال عادي جمله به کاريکلماتور. مثلاً اگر در نقاشي زيبائي از سيب دستکاري کنيم و برگ را به صورت سروته به سيب بچسبانيم، يک عمل گرافيکي انجام دادهايم. همين طور اگر در يک جمله ساده، جاي کلمات را هنرمندانه تغيير دهيم، شوک حاصل از اين وارونه سازي به توليد کاريکلماتور ميانجامد. مثل بالا رفتن درخت از گربه!
اگر خرده هوشي و سر سوزني ذوقي داشته باشي، با استفاده از انواع شگردهاي دستوري و بديعي، بازيهاي مبتکرانه زباني، ميتوان کاريکاتوري از کلمات و جملات تحويل مخاطب داد که حرف اول آن طنز آميز بودن يا اراده مفاهيم طنزآميز است. با استفاده از صنايع ادبي مانند جناس، ايهام، تضاد و …. تغيير ضربالمثلهاي رايج، دخالت در ترتيب کلمات قصار، بسته به ذوق و استعداد ذاتي، ميتوان به کاريکلماتور رسيد.
اما شرط اول وفاداري به کشف پرويز شاپور، بکر بودن سوژه و غيرمترقبه بودن معني آنهاست. پرويز شاپور در دهه پنجاه، به نوعي از طراحي سنجاق قفلي، استخوان ماهي و گربه و تنگ و سوژههاي ساده اطراف پرداخت که بر دل نشست. هنوز اين اتفاق گرافيکي جا نيفتاده بود که عبارات طنزآميز سادهاي در کنار طرح هاي ساده شاپور نوشته شد.
اين جملات که در ظاهر بسيار ساده، اما در باطن شيطنتهاي کلامي را همراه داشت، بلافاصله مقبول طبع مردم صاحب هنر شد و کار به جايي رسيد که در شب ششم آن، «شاملو» نام ترکيبي «کاريکلماتور» را بر آن پيشنهادکرد. کاريکلماتور خيلي زود جاي خود را در صفحات ادبي بازکرد و پيروان زيادي پيدا کرد. طوري که به ژانري دلپذير در طنز مکتوب بدل شد.
در آسيب شناسي کاريکلماتور امروز ايران بايد گفت: تکرار و رونويسي، بزرگترين آفت اين قالب ظريف طنز است. هر دفتر کاريکلماتوري که چاپ و منتشر مي شود، به تعداد انگشتان دست، حرف حساب و کاريکلماتور ناب دارد. بقيه جنس دست دوم، تکراري، ناشيانه،دستمالي شده، نامفهوم، ساده انگارانه، جوک و لطيفه است.
تازهترين مجموعه کاريکلماتور«رفتنت برايم آمد نداشت» از سوي انتشارات طنزپرور مرواريد تقديم علاقهمندان شدهاست. کاري از دوست عزيز طنزپردازم «احمد رضا بهرام پور عمران» مازندراني اصل. او متولد ???? ساري است و نامش به اندازه يک کاريکلماتور حرف دارد و چقدر خوب بود که جناب رضا بهرام، امضاي احمد عمران يا عمران پوربهرام را براي طنزهايش انتخاب ميکرد.
اين کتاب جيبي حاوي انديشه هاي والايي در حوزه طنز مکتوب است. او بايد طنز را جدي بگيرد. از هزار گنجشک، يکي بلبل ميشود. بلبلها را موقع چاپ شناسايي کند و گنجشکها را پر دهد تا نام معتبر کاريکلماتور ايران فردا باشد. احمد رضا طنز را ميفهمد، به صنايع ادبي واقف است و مفاهيم غيرمترقبه حاصل از همنشيني عمداً نامتناسب کلمات را ميشناسد.
او براي کتاب دومش بايد سختگيري خاصي از خود نشان دهد. کتاب اول با تمام تجربههاي پرفراز و نشيبش قابل قبول است. او براي اينکه پور خلف عمران باشد، حرف تازه در فرم و لحن تازه بايد داشته باشد؛ بايد به تعداد نامهايش در کتابهاي مختلف تکثير شود. با سپاس از رضا بهرام پور، براي احمد پور عمران موفقيت آرزومندم.
لطفاً به چند کاريکلماتور خواندني از احمد رضا بهرام توجه فرمائيد:
بند بند زندان درد ميکند.
گوسفندها، سرزده وارد قصابي ميشوند.
آرمسترانگ، اولين مرد پا به ماه است.
چراغ اول، همان چراغي بود که اديسون روشن کرد.
آب رودخانه ها به يک جو نميرود.
فيل، سراپا گوش است.
هرچه لگد به بختم زدم، بيدار نشد.
رفتنت برايم آمد نداشت.