بررسي طنز و شوخ طبعي در آثار نيکلاي گوگول
نيکلاي گوگول طنزپرداز، نمايشنامهنويس و رماننويسي است که آثارش نقش مهمي بر جهتگيري ادبيات روسيه داشت و رمان روحهاي مرده و داستان کوتاه پالتو پاييز در قرن نونزدهم جزو مهمترين آثار رئاليسم روسيه به حساب ميآيد.
زندگينامه گوگول
نيکلاي واسيل?ِويچ گوگول، اول آوريل سال ۱۸۰۹در روستاي بالش?ِه ساروچينتسي در ايالت پولتاوا واقع در اوکراين به دنيا آمد. کودکي او در املاک خانوادگيشان در دهکده واسيل?ِفکا سپري شد. او سپس در دبيرستان علوم عالي شهر نيژين ادامه تحصيل داد و پس از پايان دبيرستان به پترزبورگ رفت تا شغل مناسبي پيدا کند اما در نهايت، به عنوان يک کارمند ساده مشغول به کار شد.
وي در سال ????، منظومه هانس کوشِلگارتِن را به چاپ رساند. اما، انتشار اين کتاب، موفقيتآميز نبود و تقريباً تمام نسخههاي آن را خود گوگول خريد و آنها را آتش زد. اين ناکامي، او را نسبت به ادبيات دلسرد کرد ولي باعث شد که وي در سالهاي ????–???? داستانهاي منثور شبهايي در قصبه نزديک ديانکا را منتشر کند و الکساندر پوشکين او را تحسين کرد. رمانتيسم اين داستانها نشاندهنده مضمونهاي افسانهاي و قصهوار آنها و به تصوير کشيدن زندگي خوش و بيغم مردم و نماد عشق و علاقه نويسنده به زادگاهش و مردم آن است و هنوز در آن از خنده تلخ و آميخته به گريه که در مجموعه بعدي داستانهاي او «ميرگورود» احساس ميشود، خبري نيست. گوگول در ميرگورود به نمايش زندگي پيشپاافتاده و مبتذل مردم عامي روي آورد و با خلق اين اثر، براي نخستين بار، در ادبيات روسيه، نيروي هولناک زندگي فاقد معنويت و ريشههاي اجتماعي آن آشکار شد.
گوگول از سال ???? تا ???? مشغول نگارش مجموعه داستانهاي پترزبورگي شد. اين مجموعه شامل داستانهاي دماغ، پرتره، کالسکه، بلوار نفسکي، يادداشتهاي يک ديوانه و شنل) است و اين نشاندهنده تسلط نويسنده براي ورود به قلمروهاي جديد بود. گوگول در اين داستانها در مقام روايتگر شهرها وارد شد و آنها نشان ميدادند که او عمق تضادهاي اجتماعي موجود در شهر را به چشم ديده و درک کردهاست.
گوگول همزمان با نگارش داستانهاي پترزبورگي روي نمايشنامه بازرس نيز کار ميکرد. ذهن خلاق و جستجوگر نويسنده در اين اثر در پي بسط و تعميمهاي گسترده و فراگير بود. وي، در مورد اين اثر گفت: «من در بازرس، عزمم را جزم کردم تا تمام پلشتيهاي روسيه را در تودهاي گردآوري کنم و يکباره همه آنها را به تمسخر بگيرم.» بازرس، در سال ???? روي صحنه رفت و برخي از آن استقبال کردند و از موفقيت آن به وجد آمدند و گروهي ديگر او را به هجونويسي و افترا زدن به روسيه متهم کردند و گوگول را «ياغي خطرناک» خواندند. اين اتهامها و سرزنشها، گوگول را به شدت تحت تأثير قرار داد و او تصميم گرفت به رم سفر کند تا در آنجا بتواند کتاب نفوس مرده را که تازه نوشتنش را شروع کرده بود، به پايان برساند.
زندگي در رم، تأثير خوبي بر وضعيت روحي گوگول داشت و او در سال ???? توانست نگارش جلد نخست نفوس مرده را به پايان برساند و پس از بازگشت به روسيه آن را منتشر کند. گوگول در اين منظومه منثور که در نوع خود منحصربهفرد است تصوير غمباري از بحران اقتصادي، اجتماعي و معنوي نظام رعيتداري را ارائه ميدهد و در همان حال، ماهيت درندهخوي گرايشهاي سرمايهداري را که تازه داشتند در روسيه پا ميگرفتند؛ آشکار ميکند. اما نگاه محافظهکاران به او به عنوان هجونويس و افترازن تأثير عميقي بر وضعيت روحي وي گذاشت و او را از لحاظ فکري و عقيدتي دچار تزلزل کرد. ولي گوگول نااميد نشد و در سال ???? کتاب «قطعات برگزيده از نامهنگاري با دوستان» را به منظور بيان نگرشهاي حقيقي خود نسبت به زندگي مردم روسيه و نسبت به آثار خود منتشر کرد که در ميان هواداران هنر او، واکنشهاي مختلفي برانگيخت اما ويساريون بلينسکي در نامهاي که در تاريخ فرهنگ و ادبيات روسيه به نامه به گوگول مشهور شد، او را محکوم کرد.
بعد از اين ماجرا، گوگول براي يافتن آرامش و اتکاي معنوي به مذهب روي آورد. او بسيار اميدوار بود که با تمام کردن نفوس مرده ميتواند نظر مساعد خوانندگان را نسبت به خود جلب کند. ولي طرح او عملي نشد و چون اثرش فاقد يکپارچگي ظاهري و دروني بود گوگول نسخه دستنويس جلد دوم نفوس مرده را سوزاند و چند روز بعد در چهارم مارس ۱۸۵۲از دنيا رفت و در مسکو به خاک سپرده شد.
تحليل شخصيت نويسنده و برخي از آثارش:
گوگول در سن ۱۲ سالگي به دبيرستان نزين رفت. وي در آنجا با زبان گزنده در يک مجله، نثر و شعر مينوشت و در نمايش و تئاترهاي مدرسه شرکت ميکرد. او، سپس به سن پترزبورگ رفت و علاوه بر کارمندي، به نوشتن داستان با استفاده از فرهنگ عاميانه اوکراين پرداخت. اما ديدگاه گوگول، او را به يک فرد ناهنجار در ميان نويسندگان روسي زمان خودش تبديل کرد. او در سال ۱۸۲۰ کار خود را در حالتي آغاز کرد که زندگي ادبي افراد، تحت سلطه اقليت کوچکي از خوانندگان و نويسندگان فرهيخته بود که معمولاً از آنها به عنوان جامعه ياد ميشد. اين مردان و تعداد معدودي از زنان، تقريباً همه اشرافزاده بودند و در سالنهايي که کانون اصلي فعاليت ادبي به شمار ميآمدند، کار ميکردند. ولي گوگول به عنوان فردي برونگرا با محيط آنجا بيگانه بود. اما در نهايت، از گوگول به لطف استعداد سرشارش در بالاترين محافل زندگي فرهنگي روسيه استقبال شد. او گاهي براي نشريهها مينوشت و خاطرات کودکيش در اوکراين و آن چه را که از مناظر آفتابي، دهقانان و بچههاي پرشور روستا به ياد ميآورد را مرور ميکرد و آنها را مينوشت. وي، همچنين داستانهايي درباره شياطين، جادوگران و ديگر عوامل اهريمني يا خارقالعادهاي را که باعث زنده شدن فرهنگ فولکلور اوکراين ميشد؛ بيان ميکرد و همين داستانهاي عاشقانه گذشته که با حوادث واقعي زمانش عجين شده بودند منشأ هشت روايت او بودند که در دو جلد در سالهاي ۱۸۳۱–1832 تحت عنوان عصرها در مزرعه نزديک ديکانکا منتشر شدند. اين آثار با نثري شيوا و گاهي محاورهاي نگاشته شدند و به خاطر استفاده فراوان از کلمهها و عبارتهاي اوکرايني افراد زيادي را مجذوب دنياي ادبيات روسيه کردند.
پس از آن، گوگول به سرعت به شهرت رسيد و الکساندر پوشکين و واسيلي ژوکوسکي از اولين تحسين کنندگان وي بودند و اين احترام به زودي توسط افراد ديگري مانند سرگئي آکساکوف، ويساريون بلينسکي و سايرين هم صورت گرفت. ولي او با وجود شهرت فراوان، پس از مدتي، شغل دولتياش را کنار گذاشت و در يک مدرسه شبانهروزي دخترانه مشغول تدريس تاريخ شد و با اين که در سال ۱۸۳۴ او را به عنوان استاديار تاريخ قرون وسطي براي دانشگاه سن پترزبورگ انتخاب کردند اما چون گوگول خودش را فرد مناسبي براي اين کار نميدانست پس از يک سال آن شغل را ترک کرد و بعد از آن، در سال ۱۸۳۵ کتابهاي«ميرگورود و عربسک» را منتشر کرد. گوگول ديدگاه متفاوتي نسبت به محيط پيرامونش دارد. وي در يکي از آثارش «داستان دعواي بين ايوان ايوانوويچ و ايوان نيکيفوروويچ» با شوخ طبعي همراه با تلخي درباره معنوي بودن و ابتذال موجود در جامعه صحبت ميکند. ولي او در اثر ديگرش با عنوان «صاحبان زمينهاي جهان قديم» به بيان محبت متقابل زوج مسني ميپردازد که عامل اصلي علاقه آنها به يکديگر ناشي از پرخوري مداومشان است پس، گوگول اين رفتار آنها را هجو ميکند و به سخره ميگيرد.
گوگول دوست دارد که يک نويسنده بزرگ روسي باشد ولي، بر خلاف تمايلش به استفاده از قوميت اوکراينياش، کاملاً با پروژه شاهنشاهي روسيه همذاتپنداري ميکند اما متاسفانه، در زمان او، ادبيات يک کار شفاهي است و خوانندگان از نويسندگان جدا ميشوند و اين از نظر حرفهاي براي وي بسيار ناخوشايند است به همين خاطر، گوگول شروع به انتشار متنهاي چاپي ميکند و فعاليت وي، دورهاي از سازماندهي مجدد در زندگي ادبي روسيه را به وجود ميآورد زيرا در آن دوره، تأثير سالنها رو به کاهش است و کتابها به طور گستردهتري در بين مخاطبان بسيار متنوع توزيع ميشدند و او از اين موضوع آگاه است و ميداند که در دنياي کتابهاي چاپي، يک نويسنده با کتابي که در جهان منتشر ميکند قدرت تفکر و تامل را به مخاطب ميدهد و اين شرايط جديد، سبب ايجاد انگيزه براي خلق بسياري از کارهاي گوگول، از جمله نمايشنامه خندهدار بازرس دولت شد و اولين موفقيت بزرگ گوگول توليد اين کمدي صحنهاي در سال ۱۸۳۶ است که پيشنهاد خلق نمايشنامه بازرس دولت و همينطور روحهاي مرده را پوشکين به وي داد و آنها به نقطه عطفي براي گوگول و ادبيات روسيه تبديل شدند.
گوگول در سال ۱۸۳۶ علاوه بر نمايش کمدي بازرس دولت، يکي از داستانهاي هجو خود با عنوان مربي و در همان دوره، داستان سورئاليستي جذاب و تند خود به نام دماغ را هم منتشر کرد.
کمدي عالي بازرس دولت، بوروکراسي فاسد را زير نظر نيکلاس اول به خوبي نشان ميدهد و با دستور ويژه تزار، اولين اجراي اين کمدي و همين طور، «خنده از اشک» در ۱۹ آوريل برگزار ميشود. ولي در نهايت، اجراي اين نمايش باعث ميشود که اصلاحطلبان در برابر محافظهکاراني که از صاحب منصبان رسمي روسيه ناراضي بودند، قرار بگيرند و همين موضوع، سبب ميشود که گوگول احساس کند که اين کار خيلي مورد استقبال قرار نگرفته است به همين دليل خودش را متقاعد ميکند که به رم برود تا زمان زيادي را صرف نوشتن «روحهاي مرده» کند.
کتاب روحهاي مرده در سال ۱۸۴۲ منتشر شد و اوج شهرت گوگول به خاطر اين اثر بود. اين نسخه، در ميان ديگر نوشتههاي او يک کمدي جذاب با عنوان «ازدواج» و داستان «پالتو» را شامل ميشود که سالها بعد، فئودور داستايفسکي تحت تاثير اين داستان ميگويد: «همه واقعگرايان روسي از زير پالتوي گوگول آمدند.» همچنين، روشنفکران دموکراتيک برند بلينسکي نيز اين رمان را اثري مملو از روح آرزوهاي ليبرال خود ميديدند و بعد از مرگ غمانگيز پوشکين، محبوبيت گوگول به حدي رسيد که به عنوان رئيس ادبيات روسيه به وي توجه شد. او در نهايت، تصميم گرفت که روحهاي مرده را به عنوان نوعي کمدي الهي در نثر ادامه دهد. قسمتي که منتشر شده؛ نشاندهنده جهنم زندگي روسيه و قسمت هاي دوم و سوم برزخ و بهشت آن بود.
گوگول اين کار را انجام داد اما در نهايت، احساس کرد که ديگر خلاق نيست زيرا در پيشنويسهاي چهار فصل و بخشي از پنجمين مقاله موجود در مقالههاي او، شخصيتهاي منفي و گروتسک با شدت تاثيرکمتري ترسيم شده بودند در حالي که افراد بافضيلتي که او گمان ميکرد مشتاق تعالي هستند، فرسوده شدند و فاقد زندگي بودند. پس، گوگول اين کمبود ذوق را اين گونه تفسير کرد که: «به دلايلي، خدا ديگر نميخواست من صدايي باشم که هموطنانم را به وجود شايستهتري ترغيب کنم.» ولي، او بر خلاف انديشههايش تصميم گرفت، ثابت کند که حداقل به عنوان يک معلم و مُبلغ هنوز هم قادر است آن چه را که براي پيشرفت اخلاقي و دنيوي روسيه لازم باشد؛ بيان کند. او اين کار را در سال ۱۸۴۷ در اثر «منتخبي از نامهنگاري با دوستان من» که مجموعهاي متشکل از ۳۲ گفتگو بود، نوشت و به انتقاد از کليساي رسمي محافظهکار و قدرتهايي که او را بسيار بيرحمانه محکوم کرده بودند؛ پرداخت و اين کتاب مورد حمله شديد بلينسکي و افراد گوناگون قرار گرفت و بعد از آن، چون گوگول خود را انسان گناهکاري تصور ميکرد که لطف خدا را براي هميشه از دست داده است؛ پس به اعمال مذهبي روي آورد و در سال ۱۸۴۸ به زيارت فلسطين رفت اما اين کار تاثيري بر وضعيت روحياش نداشت و وي بعد از مدتي سرگرداني سرانجام در مسکو ساکن شد و تحت تأثير کشيش متعصبي به نام پدر ماتوي کنستانتينوفسکي قرار گرفت و در نهايت به دستور وي، نسخه خطي جلد دوم روحهاي مرده را که بيش از ده سال از عمرش را به نوشتن آن اختصاص داده بود در ۲۴ فوريه سال ۱۸۵۲ سوزاند و ده روز بعد از دنيا رفت.
پس با توجه به موارد ذکر شده اگر ما آثار گوگول را از منظر منتقدان قرن نوزدهم تفسير کنيم بايد او را رئاليستي متعهد به افشاي بيعدالتي اجتماعي بدانيم يا اين که مانند مدرنيستها بايد بيشتر بر وجه سورئال و گروتسک کارهاي او تأکيد کنيم. اما مهمترين عاملي که باعث جذابيت فراوان و ماندگاري آثار او شده ناشي از ابهامي است که به عنوان يکي از مشکلات اساسي در ادبيات کلاسيک روسيه مطرح ميشود. اما، گوگول در اصل يک واقعگراي تهاجمي است که به عنوان يک فرد رمانتيک نميتواند خودش را با جهان تطبيق دهد و همچنين قادر به فرار از آن موقعيت نيست. پس بيشتر مايل به افشاي ابتذال و شر است. او در «دفتر خاطرات يک ديوانه» و يا در «پرتره» بر عقيده خود مبني بر عدم رهايي از شر در اين دنيا تاکيد ميکند.
علاوه بر اين، ما با بررسي آثار گوگول متوجه ميشويم که استعداد فراوان و قدرت قلم وي باعث شدهاست که استعارههاي او به صورت مستمر و بدون وقفه تکامل يابند و صحنههاي مينياتوري را به وجود بياورند زيرا او فردي ريزبين است و محيط پيرامونش را منجلاب وحشتناک و خارقالعاده چيزهاي بياهميت ميداند و اعتقاد دارد که زندگي همان چيزي است که ما براي شناسايي يکي از شخصيتهاي داستانياش به نام چيچيکوف به عنوان يک فرد کلاهبردار به آن نياز داريم.
در ادامه، لازم به ذکر است که گوگول در رمان کميک «حماسه» روسيه فئودالي را با رعيت و بيبند و باريهاي بوروکراتيک منعکس ميکند و چيچيکوف به عنوان قهرمان اصلي رمان، يک کلاهبردار صيقل خورده است که ميخواهد سريع ثروتمند شود و ايده روشن اما فريبکارانه او اين است که از مالکان مختلف، زمين تعدادي از رعيتهاي آنها را که به تازگي از دنيا رفتند و مرگ آنها هنوز در سرشماري رسمي ثبت نشدهاست و بنابراين، هنوز زنده هستند را خريداري کند و صاحبان زمين هم به خاطر اين که ميتوانند خود را از پرداخت ماليات تا سرشماري بعدي خلاص کنند بسيار خوشحال هستند و چيچيکوف هم قصد دارد اموال آنها را در بانک بگذارد و با پول جمعآوري شده به عنوان يک شهروند محترم در منطقهاي دور مستقر شود و او به دليل اين که مردم آنجا شيفته رفتار مودبانهاش هستند به چندين مالک در منطقه نزديک ميشود و چون همه آنها از ماهيت جعلي معامله آگاه هستند، ميخواهند اين کار را انجام دهند و در نهايت، هنگامي که راز کارهاي چيچيکوف شروع به فاش شدن ميکند او با عجله شهر را ترک ميکند. پس، نوع روايتگري او در اين داستان، بيانکننده شرايط غمانگيز روسيه است که در آن مالکان، رعيتها و اموال آنها را مانند کالا خريد و فروش ميکنند و اين موضوع در همه معاملههاي طنزآميز آن بسيار مشهود است. به همين دليل، شوخ طبع?ِ گوگول آثارش را به سمت پوچي سوق ميدهد و اين همان چيزي است که در هجوهاي اجتماعي رايج وجود دارد.
پيروان سبک گوگول
«بازرس دولت» يکي از اسناد بنيانگذار درام روسي است و به عنوان يک مطالعه موردي از يک جامعه فاسد نيز عمل ميکند و طرح گوگول در اين نمايش، ساده اما مبتکرانه است و يکي از کلاسيکهاي ساخت کميک در همه زمانها به شمار ميآيد. او پس از اجراي اين نمايش، ۱۲ سال آينده زندگيش را در تبعيد خودخواسته به سر ميبرد و تنها چند سال قبل از مرگش به روسيه بازميگردد و در اين ميان، آثار او وارد کانون ميشوند و هويت روسي را براي صحنه از طريق ترکيبي بينظير از نظرهاي اجتماعي و شوخ طبعي تعريف ميکنند و در دهههاي پس از گوگول، افرادي مانند الکساندر استروسکي و آنتون چخوف پرترههايي از جامعه فاسد را به همين شکل مينويسند و مانند گوگول، آنها هم اغلب از شوخ طبعي به عنوان وسيلهاي براي نشان دادن منظور خود استفاده ميکنند.
پس، با توجه به اين تفسيرها، ذهن و زندگي گوگول هرچه باشد، او سهم زيادي در ادبيات روسيه دارد و بيش از همه، ساختار آثاري مانند بازرس دولت، روحهاي مرده و پالتو سبب شد که بلينسکي اصول مکتب طبيعي را به دست آورد و گوگول مسئول روند داستانهاي بعدي روسيه شود و با اين که نثر ساده و کلاسيک پوشکين در آن زمان، قدرت و محبوبيت زيادي داشت ولي باعث شد که سبک گوگول توسط لئو تولستوي، ايوان گونچاروف و ايوان تورگنف پيگيري شود و نثر آراسته و آشفته گوگول توسط فيودور داستايفسکي نيز مورد استفاده قرار گيرد. ضمنا، دوره مدرنيسم ادبي هم سبب تغيير نگرش نسبت به آثار گوگول شد و يکي از کارهاي پيشگام در فرمگرايي روسيه، ارزيابي مجدد ايچنباوم از «پالتو» بود.
در سال ۱۹۲۰ گروهي از نويسندگان داستان کوتاه روسي که به برادران سراپيون معروف بودند گوگول را در رديف پيشگامان خود قرار دادند و آگاهانه به تقليد از فنون وي پرداختند. علاوه بر آن، رماننويسان برجسته آن دوره به ويژه يوگني زامياتين و ميخائيل بولگاکوف نيز گوگول را تحسين کردند و راهش را ادامه دادند و در سال ۱۹۲۶ نمايشي با عنوان «کمي از اوضاع پوچ»” به تقليد از «بازرس دولت» روي صحنه رفت و فساد فراوان موجود در دنيا را براي تماشاگران خود آشکار کرد و پس از آن، در سال ۱۹۳۴ آندري بيلي دقيقترين مطالعه درباره فنون ادبي گوگول را انجام داد. او، رنگهاي رايج در کار گوگول را با توجه به دوره استفاده امپرسيونيستي او از افعال، ناپيوسته بودن بيان نحو، الگوهاي موزون پيچيده و بسياري از اسرار جملهها و هنرهاي او را تحليل کرد و بر اساس اين کار، ولاديمير نابوکوف خلاصهاي از شاهکارهاي گوگول را منتشر نمود.
ما در نهايت، با بررسي طنز و شوخ طبعي در آثار گوگول به اين نتيجه ميرسيم که او از دنيا رفت اما محصول تخيل گروتسک وي بر چيزهاي پوچ، تصادفي، سخيف يا نامتقارن تثبيت شد و به همين دليل هست که دنياي خيالي گوگول هم خندهدار و هم بسيار تاريک است.
منابع:
- Lavrin, Janko, Nikolay Gogol, https:// www.britannica.com/biography/Nikolay-Gogol
- Lucas, Julian, The Russian Comic Writer Who’s an Antidote to Mad Times, May, 2, 2018, https://www.nytimes.com/2018/05/02/books/review/nikolai-gogol.html
- Lounsbery, Anne, What Are We Laughing at When We Laugh at Gogol?,
https://www.shakespearetheatre.org/watch-listen/laughing-at-gogol
- Nikolai_Gogol,
- Sabin, David, Gogol’s Giggles: The Dialectic of Corruption and Humor in The Government Inspector, https://www.shakespearetheatre.org/watch-listen/gogols-giggles
ترجمه و تاليف: ياسمن حسيني، دفتر طنز حوزه هنري