ظهر شب یلدا در آن وَرِ آب
ظهر شب یلدا در آن وَرِ آب
نویسنده: محمدحسین دهقانی ابیانه
پسر دخترعموی بابای شوهرعمهمان، کمتر از یک دهه است که به کانادا مهاجرت کرده است؛ حدوداً دو سال.
امسال نمیدانم چه شد که یکدفعه آمد ایران، دم خانه ما برای عرض ارادت و خداحافظی که پدرمان با طول ارادت، از وی پذیرایی نمود. البته او با خانوادهاش آمده بود و یکهویی و بدون برنامه و با تعارف ریز پدرمان، وارد خانه شدند. الحمدالله که گربهشان را نیاورده بودند؛ گربه در کانادا بود و سگلرز میزد.
چقدر این خانواده باکلاس بودند. به طور اتفاقی، همهشان لباس پلوخوریشان را پوشیده بودند و بهطور اتفاقی، مادرمان به خورشت آب بست.
برکتی داشت این خورشت و مادرمان هم ده دوازده ظرف اضافهتر داد تا به کانادا ببرند و یکوقت دلتنگ دستپخت وطن نشوند.
این را بگویم که اسم مادرمان، ایران نیست و آنها هم نیز آدمهای با رودربایستی بودند. بگذریم؛ چه شد که یاد آنها افتادم؟ سوال خوبی است.
ظهر شب یلدا در آن وَرِ آب
همسر پسر دخترعموی بابای شوهرعمهمان که زینپس وی را پانتهآ مینامم، عکسی از خود به اشتراک گذاشت، اخیراً. همین دیشب بود، مثلاً. ممکن است برایتان سوال پیش بیاید که در کجا به اشتراک گذاشت که در پاسخ باید بگویم در شبکههای اجتماعی. چقدر سوال بیخود میپرسید!
بگذریم، محتوای عکس اشتراکی چه بود؟ سفره شب یلدا را از آن طرف دنیا برای دنبالکنندگانش به اشتراک گذاشته بود. البته من جزئی از دنبالکنندگانش نبوده و نیست و در قسمت پیامهایم دیدم که پیام داده و خودش را معرفی کرده و محتوای نشر داده شدهاش را برایم فرستاده است.
از من خواسته بود تا محتوایش را پسند کنم و من نیز همان کار را کردم. ممکن است بپرسید بعدش چه شد؟ ابتدا گفتگو را پاک کرد و بعد من را مسدود کرد.
از اینها بگذریم، مگر شب چلّه، در شب نیست؟ پس چرا آفتاب در عکس منتشر شده، وسط آسمان بود؟ مگر انار و هندوانه و آجیل و باسلوق جزء خوراکیهای شب چلّه نبود؟ پس چرا غذای گربه و پفک نیمخورده پسرشان و نوشابه زرد نصفه سر میز بود؟ اینها به کنار، چرا لباس همسرش، گوزن شمالی با بافت کوبیسم داشت؟ چرا در پسزمینه، درخت کاج با تزئین دانه انار بود؟ همه اینها قابل قبول میتوان باشد، ولی از کِی آنها مسیحی شدند که انجیل روی میزشان بود؟
پانوشت عکس نشر شده هم با تفعلی به انجیل مقدس، نوشته شده بود: با خانواده عزیز، شب یلدای پارسی را پاس میداریم. سلام ما را از ونکوور به خانوادهها برسانید. دوستدار شما، مامان و بابای آرتیوشا و نارنجی (گربهشان)
البته این زیاد عجیب نبود. هفته پیش، تبلیغات پدیکور کاج و هندوانه در مترو پخش شد و وقتی با نگاه عاقل اندر سفیه به طرف خیره شدم، سریع نگهدارنده گوشی که برای هر خونه لازم هست را بیرون آورد؛ فقط و فقط ده تومان، همین کار را همکارهایش سی تومان میدهند.
دیشب هم خبر آمد که اداره جنگلبانی، باند قطع کنندگان جنگلهای کاج را دستگیر کرده که امروز صبح، ترند فضای مجازی، این هشتگ است: #جای_قطعکننده_زندان_نیست.
حالا ما نمیدانیم جای کی زندان هست یا نیست، ولی باید مشخص میکردند که جای کدام قطعکننده زندان نیست.
پایان
برای مطالعه سایر مطالب اینجا کلیک کنید.