شعرخوانی ضد اسرائیلی در شب شعر طنز در حلقه رندان ۱۷۹

شعرخوانی با موضوع فلسطین در صد و هفتاد و نهمین شب شعر طنز در حلقه رندان

صد و هفتاد و نهمین شب شعر طنز در حلقه رندان در راستای طرح فرا تهران دفتر طنز حوزه هنری با حضور شاعرانی از کرمان و با موضوع فلسطین و هجوهایی علیه اسرائیل برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی دفتر طنز در این جلسه شاعرانی از تهران، قم، بندر عباس و شهر کرد نیز حضور داشتند و شعرها و نثرهای طنزی با موضوعات مختلف از جمله موضوع فلسطین و هجوهایی علی اسرائیل خواندند.

در ابتدا مجری برنامه، سعید بیابانکی، شب شعر طنز در حلقه رندان را معرفی کرد و تاکید کرد که با توجه به شرایط کنونیِ جامعه جهانی و جنگ بین فلسطین و رژیم صهیونیست، برگزاری شب شعر طنز به معنای شادی نیست و با برگزاری در حلقه رندان با نگاهی دیگر جنایات و ظلم رژیم صهیونیستی را بررسی می‌کنیم و همدرد کسانی هستیم که عزیزانشان را از دست داده‌اند.

-طوفان الاقصی

احمد رفیعی وردنجانی، شاعری از شهر کرد به عنوان نخستین طنزپرداز این برنامه به دعوت سعید بیابانکی روی صحنه حاضر شد و شعری با موضوع مرتبط خواند. بخشی از این شعر به شرح زیر است:

«به نام خداوند جان و خرد
که بر ظالمان خوب پاسخ دهد

خداوندِ اهلِ حساب و کتاب
که ننهاده هر ظلم را بی جواب

به ظالم دهد جای هر حرف مفت
جوابی به غایت زمخت و کلفت

محقق شود هرچه فرموده است
نشاید از امری که او خواست رست

به یارای او یک سپاه قلیل
شود چیره بر لشکری بی بدیل»

وی همچنین شعری با موضوع کتاب‌هایی که بیش از اندازه چاپ می‌شوند خواند که بخشی از آن به شرح زیر است:

«چاپ کردی باز از این اشعار تر، حیف از درخت
شعرهای بیشمارِ بی‌ثمر حیف از درخت

با تراوش‌های ذهن بیمار خودت
می‌دهی سرمایه‌هامان را هدر، حیف از درخت

چاپ کردی باز هم از شعرهایت یک کتاب
یک کتابِ دیگرِ ارشادخر، حیف از درخت

این خری که پشت بند نام ارشاد آمده
هست منظورم خریدن، نه خر، حیف از درخت»

-معرفی دفتر طنز در فضای مجازی

در ادامه، سعید بیابانکی دفتر طنز و فعالیت‌هایش در پیامرسان‌ها و فضای مجازی را برای حضار معرفی کرد. مخاطبان می‌توانند آیدی دفتر طنز Daftaretanz@ را در پیامرسان‌های مختلف دنبال کنند.

-دو شعر با دو موضوع

امین شفیعی به عنوان دومین شاعر به روی صحنه آمد و دو شعر با دو موضوع متفاوت خواند.

وی در ابتدا با مناسبت آغاز سال تحصیلی، شعر دانشجویی خواند که بخشی از آن به شرح زیر است:

«فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم
که گِل پاشنه کفش چپ استادم

مثل عطری است کلامش که ز مترو بخری
ماندگاریش کم است و بپرد از یادم

با سوالات فرا جزوه‌ایش در جلسه
جلوی چشم من آمد همه اجدادم

دختری جیغ زنان گفت شب پایان ترم
که چرا جزوه به این مردک سگ خور دادم

نمره گر روی نمودار رود پاس شوم
ور نه هر جور حسابش بکنی افتادم»

امین شفیعی در ادامه شعری در نقد هشتگ #نفرین_به_جنگ در فضای مجازی، شعری با موضوع اصلی برنامه یعنی فلسطین و هجو رژیم صهیونیست خواند که بخشی از آن در زیر آمده است:

«ای مثلث‌های بر سوراخ پرچم استوار
این مثلث گفته رو به آن مثلث زهرمار

دب اکبر را چو دیدی از میان گنبدت
قصه صاروخ فی السوراخ را یادت بیار

گاو وحشی بین بیمارانی و موش نبرد
گنده لات زعفرانیه! سوسول پامنار!

خون به پا کردی تو با آن ارتش شیرافکنت
پوشکی هم کن به پا! وقتی نداری اختیار!»

-در رثای روزهای خونین فلسطین

محمدحسین علیان از قم نیز یکی دیگر از شاعران بود. او که در جلسه قبلی در حلقه رندان، در راستای طرح فرا تهران با حضور شاعران قمی، حضور داشت، شعر و نثر طنزی در هجو رژیم صهیونیستی خواند.

بخشی از شعر او در زیر آمده است:

«غزه رسیده فصل درو باغ لاله‌اش
دنیا چرا نمی‌شنود آه و ناله‌اش

صهیون به جای غزه چرا داد می‌کشد
گویید با طناب ببندند گاله‌اش

انقدر باز توی فلسطین نشسته است
شد رگ به رگ لگنش با کشاله‌اش

ماییم و مشت‌های گره کرده و شعار
ماییم و فحش‌ها که شود هی حواله‌اش»

همچنین او نثری درباره لحظه نابودی اسرائیل و دعای نتاهایو در لحظات آخر خواند. او در این نثر از صنعت تعریب استفاده کرده بود.

پس جوانی می‌کند زیبا جهان را بیشتر

مجری برنامه شعری از کتاب «فیض‌بوک» از ناصر فیض خواند و به این وسیله از او دعوت کرد تا به روی صحنه بیاید.

ناصر فیض در ابتدا شعری خواند که بخشی از آن را با هم می‌خوانیم:

«وا کند هر کس به هر علت دهان را بیشتر
از دهانش می‌دهد بیرون، زبان را بیشتر

من خودم پیرم درآمد تا دهانم باز ماند
بعد ما این کار می‌زیبد جوان را بیشتر

یک جوان وقتی دهان وا می‌کند زیباتر است
پس جوانی می‌کند زیبا جهان را بیشتر

.

.

خاک اسرائیل بود امروز یک استان ما
می‌کشید آن روز اگر آرش کمان را بیشتر»

همچنین ناصر فیض در ادامه شعری با گویش قمی خواند با این توضیح که در گویش قمی کلمه «که» به معنای فعل انجام دادن است.

بخشی از آن به شرح زیر است:

«بخت و اقبال تا به‌مون پُش که
قیمت خونه بدجوری رُش که

حالا خونه‌ات اگه گچ‌هاش بریزِد
مگه میشه دومرتبه نُش که؟

تازه اونم گچ‌های امروزی
نَمیشن تا قیامتُم خُش که»

-معرفی مکتب‌خانه طنز

در ادامه برنامه سایر برنامه‌های دفتر طنز مثل «مکتب‌خانه طنز» که زیر نظر رضا ساکی برگزار می‌شود، از سوی مجری برنامه معرفی شد.

-صنعت تعریب و پیوند دو موضوع متفاوت در ادبیات

اکبر کتابدار در تازه‌ترین برنامه در حلقه رندان که اجرای بخش «چم و خم طنز» را عهده دار است، درباره صنعت تعریب توضیحاتی داد.

وی با معرفی «میرزا احمد صفایی قهفرخی» و «میرزا احمد نراقی» به توضیح صنعت تعریب پرداخت.

وی توضیح داد: در این روش، ظاهر کلمه عربی است، اما معنای فارسی دارد. این روش در گل آقا هم استفاده می‌شد و ایرج میرزا نیز شعری با استفاده از این صنعت دارد.

کتابدار در ادامه صحبت‌هایش به این اشاره کرد که بعضی از شاعران از موضوعات اطرافشان بهره می‌برند و طنز می‌سازند.

او از آثار «رضا محبی راد» آورد که در آن موضوعات متفاوت با هم پیوند خورده بودند، مثال زد. مثال‌ها به شرح زیر است:

«همیشه می‌گفت گرسنه باشد، سنگ را هم می‌خورد. و من سال‌هاست به این می‌اندیشم که اسرائیل چقدر گرسنه است.»

«در کیفش به جای کتاب، سنگ می‌گذارد، کودکی که مدرسه‌اش در بیت‌المقدس است.»

وی با توجه به وقت برنامه ادامه توضیح صنعت تعریب را به جلسه بعدی در حلقه رندان موکول کرد.

شعر مقاومت

سعید بیابانکی در ادامه برنامه، شعر مقاومت را توضیح داد و از محمود درویش به عنوان شاعر مقاومت یاد کرد. همچنین شعری درباره سنگ و مقاومت فلسطین از «علی فردوسی» خواند.

-یادی از شهید حاج قاسم سلیمانی

مجتبی احمدی، شاعر، منتقد و روزنامه نگار کرمانی از طنزپردازانِ دیگرِ این جلسه بود.

وی در ابتدا دو رباعی به یاد شهید حاج قاسم سلیمانی خواند که در ادامه با هم می‌خوانیم:

«خون است دلم، زخم دمادم غزه است
همسایگی حماسه و غم غزه است

یادت نرود که حاج قاسم می‌گفت
جبهه است جهان، خط مقدم غزه است»

**

«گفتی که نبرد حق و باطل علنی است
این شورش شوم دشمنی اهرمنی است

قاسم قاسم ایران، در بند شبیم
ایران ایران قاسم، صبح آمدنی است»

مجتبی احمدی در ادامه قصیده‌ای به اسم «در مدح آن بانو» خواند که بخشی از آن به شرح زیر است:

«پریشب رفته و مانده است با من روی بارانش
پریشب شهر تر شد، هم خیابان هم بیابانش

بیابان را سراسر غرق باران دیدم و گفتم
بیابانش که این باشد، چه باشد پس خیابانش؟»

مجتبی احمدی همچنین شعری با عنوان «آری پسر برنده بازنده‌ایم ما» که در قالب مخمس بود و موضوعش به نصیحت پدر به پسر برمی‌گشت را برای حاضرین خواند.

بخشی از آن را با هم می‌خوانیم:

«هر گوشه‌اش اگر چه که دعواست ای پسر
هر چند جنگ دیده چپ و راست ای پسر
از جان عزیزتر وطن ماست ای پسر
جنگیده‌ایم سخت اگر زنده‌ایم ما
آری پسر برنده بازنده‌ایم ما»

-این چشم تو یا که موشک سجیل است؟

ملیحه رجایی به عنوان تنها بانوی شاعر این جلسه در حلقه رندان، در ابتدا یک رباعی عاشقانه با مفاهیم فلسطین خواند:

«این چشم تو یا که موشک سجیل است؟
اینها مژه یا کمان عزرائیل است؟

قلب من ساده در مصاف چشمت
چون گنبد آهنین اسرائیل است»

وی در ادامه شعر ضد اسرائیلی هم خواند که بخشی از آن به شرح زیر است:

«بضی جاها به خواب میگن خو
بضی جاها به آب میگن او

خو دیده هر ایرونی یه تف ریخ
توی روشو او رفته زیر او

روز و شب ترسیدن شده کارش
حق داره واقعا با این خو خو

هر کی میخواد به هر کجا کنه go
 لااقل میگه یک اهن و اوهو

بضیا گو میگن به گاو اینجا
Means رفتن in english is go

بعضی اما بی اذن صابخونه
پا گذاشتن تو خونه عینهو گو»

-معرفی نور، صدا، دوربین، خنده

سعید بیابانکی در ادامه شب شعر، سایر برنامه‌های دفتر طنز مثل «نور، صدا، دوربین، خنده» که از برنامه‌های هنری و سینمایی دفتر طنز حوزه هنری است، را معرفی کرد.

-طوفان سهمگین الأقصیٰ بَسَت نبود؟!

محمدحسن صادقی بخشی از قصیده‌ای ضد اسرائیلی را برای حاضرین خواند که در ادامه چند بیت از آن را می‌خوانیم:

«ای «بنیامین نتانیاهو» ای شماره‌‌یَک
در لیست سیاه شیاطین گنده‌بک

گویا «حماس» برجک امن تو را زده‌ست
افسردگی گرفته‌‌ای از فرطِ غمبرک

طوفان سهمگین الأقصیٰ بَسَت نبود؟!
دادی دوباره دست حماس قدَر گَزک

بیمارسْتان غزّه زدی بی ملاحظه
کُشتی هزار مرد و زن و طفل و دخترک

افتاده‌ای به جان فلسطین و می‌کنی
هر روز و شب به ملت مظلومشان اَتَک

این‌بار دودمان تو بر باد می‌رود
با حمله‌ای هزاربرابر خفن‌ترک»

وی همچنین شعری درباره تصاویر دروغین و جریان‌های دروغ رسانه‌ای رژیم صهیونیستی خواند که بخشی از آن به شرح زیر است:

««همی گویم و گفته‌ام بارها»
حقیقت ندارند آمارها

نمودارها من‌درآوردی‌اند
درآرند از خود نمودارها

کشیده‌ست بیخود عمویادگار
نمودار بر پیکر غارها

فریب نمایشگران را مخور
که گندم‌نمایند جوکارها

نمایند عکس رخ یار را
ولی در پیاله به اغیارها»

-ما با جنگ مخالفیم، اما باید با آن بجنگیم

عباس صادقی زرینی از شاعران دیگر این جلسه بود که قسمت‌هایی از کتاب «پیغمبران لال» را برای حضار خواند.

بخشی از آن را با هم می‌خوانیم:

«جنگ از کوه‌ها سنگ مزار می‌سازد

از جنگل‌ها، تابوت

از مردان، سربازان بی دست و پا که سی و پنج درصد زنده مانده‌اند

از زنان، بیوگانی که انتقام را حامله‌اند

.

هیچکس نمی‌دانست تفنگ‌ها آهن‌هایی هستند که صدایشان کردیم

تپه‌ها، خاک‌هایی که سنگرشان کردیم

پرچم‌ها، پارچه‌هایی که رنگشان کردیم

و سربازان، پسرانی بودند که به عشق صلح به جنگ رفته‌اند

.

هیچکس نمی‌دانست خدای ما و سربازان دشمن یکی بود

باید شلیک هوایی می‌کردیم وقتی کتاب‌ها ما را فقط کلمه دیدند

سیاستمداران، عدد

ما فقط آمارهایی هستیم در دل کتاب تاریخ»

وی همچنین شعرهای کوتاهی با مفاهیم فلسطین خواند که یکی از آنها را با هم می‌خوانیم:

«با قدرت و اقتدار محوش بکنید
با نفرت و انزجار محوش بکنید

تنهایی من شبیه اسرائیل است
از صفحه روزگار محوش بکنید»

-مردم ماتی که نگو

در ادامه برنامه منوچهر ضیایی متخلص به «رسوا» از بندر عباس در شب شعر طنز در حلقه رندان حضور پیدا کرد و شعری خواند که بخشی از آن به شرح زیر است:

«مُردم و یکسره رفتم به صراطی که نگو
دیدم آنجا دو صف از مردم ماتی که نگو

یک صفش سوی بهشت و صف دیگر دوزخ
در صف سوی جهنم صلواتی که نگو

همه از مختلس و دزد و ژن خوب و دغل
شاه و مسئول و وزیر و حضراتی که نگو

در صف دوزخم انداخت نکیر و منکر
نه سوالی نه جوابی زده قاطی که نگو

گفتم از بهر چه من در صف دوزخ باشم؟
گفت آهسته به گوشم جملاتی که نگو

گفتم از تهمت خود مدرک محکم داری؟
کوهی آورد از آن مستنداتی که نگو»

-حسن ختام

مسلم حسن شاهی متخلص به «شیخ»، شاعر اهل راویزِ رفسنجان از استان کرمان، آخرین شاعری بود که در شب شعر در حلقه رندان شعر خواند.

وی ابتدا یکی از اشعار «شاخ نامه» را خواند که به شرح زیر است:

«تا لحظه‌ای که پا به ثریا گذاشتید
بر شانه‌های چند نفر پا گذاشتید؟

از لطف‌تان کمال تشکر، که لااقل
خلق گرسنه را به خدا واگذاشتید

در شهر مصر، پیرهن هرکه پاره بود
انگشت روی شخص زلیخا گذاشتید!

بابا شبیه «آ»ی بدون کلاه شد
از بس کلاه بر سر بابا گذاشتید!

فعلا که زنده ایم ولی فکر می‌کنم
ما را برای روز مبادا گذاشتید

«باشد که از خزانه غیبم دوا کنند»
دیگر مگر خزانه شما جا گذاشتید؟»

وی در ادامه شعر دیگری خواند که بخشی از آن به شرح زیر است:

«مسلح کرده‌ام خود را به شعر طنز تا دندان
نه اینکه دست خالی آمدم در حلقه رندان

ز حق توفیق خدمت خواستم ناگه ندا آمد
برای کسب این کرسی چه کاری بهتر از چاخان؟

هزاران سال پی در پی خدایش را عبادت کرد
و اما سجده بر آدم نکرد، آدم نشد شیطان

بهشت و حوری و آلونک و حوض چراغی هست
خدایی هم نکرده شیخ چیزی از شما پنهان

جهنم را همان اول برای خارجی‌ها ساخت
نگاه ویژه‌ای دارد خدا بر مردم ایران»

وی شعر دیگری هم خواند که بخشی از آن در ادامه آمده است:

«فقیه و قاضی و داروغه و مداح و روحانی
همه از کفر می‌نالند و مسلم از مسلمانی

خدایا از زنان پیغمبری مبعوث کن شاید
جهان مرده را احیا کنی با عشق‌درمانی

جوانان سعادتمندمان زهوارشان در رفت
بفرما پیر دانا این هم از نیروی انسانی»

گفتنی است در این برنامه یک قرعه کشی بین حاضرین هم برگزار شد و در پایان به ۱۰ نفر از برگزیدگان کتاب طنز به یادگار اهدا شد.

پایان

برای مطالعه سایر مطالب مشابه اینجا کلیک کنید.

لینک کوتاه مطلب : http://dtnz.ir/?p=319404
نظر بدون فحش شما چیست؟

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.