داوینچیز خالق لبخند ژکوند است

داوینچیز خالق لبخند ژکوند است

نویسنده: بنیامین کلاچاهی ثابت

حتی اگر تنها ارتباط شما با هنر تئاتر، گرفتن عکس هنری در محوطه تئاتر شهر باشد و حتی اگر تنها ارتباط شما به گردش اقتصاد تئاتر، خرید از دستفروش‌های اطراف ایستگاه مترو تئاتر شهر باشد، احتمالاً باز هم افشین هاشمی را بشناسید و از ارزش او به عنوان یک هنرمند باسابقه تئاتری مطلع باشید.

بازیگری با استعداد که از جمله دست‌اندرکاران اصلی سِرو خوشمزه‌ترین ناهارهای جمعی از دانش‌آموزان دهه هشتاد بود؛ آن هم از طریق بازی در سریال‌های بانمکی چون «نیمکت» و «توی گوش سالمم زمزمه کن.» که ظهرهای بعد از تعطیلی مدارس شیفت صبح و همزمان با وعده ناهار پخش می‌شد.

سریال‌هایی که به خوبی توانسته بودند تئاتر را در مختصات تلویزیون ارائه دهند. اتفاقی که احتمال دارد روی تصمیم افشین هاشمی برای تولید فیلم‌ها و سریال‌هایی با ویژگی‌های تئاتری و نمک اضافه تاثیرگذار بوده باشد.

شاید اگر ریش‌هایم کمی پرپشت تر بود و به چشم زدن عینک گرد مادربزرگم باعث سردردم نمی‌شد میتوانستم نقدی کامل درباره تفاوت مدیوم‌های سینما، تئاتر و تلویزیون ارائه دهم اما در حال حاضر صرفاً قصد دارم به چیزی که بیشتر از آن سردرمیاورم بپردازم و آن تلاش سریال «داوینچیز» افشین هاشمی برای بانمک بودن است.

تلاشی که در سریال قبلی او یعنی «شبکه مخفی زنان» هم وجود داشت و البته شاید آنجا حداقل کمی موفق‌تر بود. نوع داستان‌های انتخابی با محورهای حقوق زنان و قشرفرودست در کنار کنایه‌های متعدد سیاسی و اجتماعی و همچنین شیوه تبلیغات هر دو سریال به گونه‌ای است که مخاطب عام را هدف قرار گرفته و اما حداقل درباره «داوینچیز» مخاطب با فضای آن ارتباط برقرار نمی‌کند و به شوخی‌های آن نمی‌خندد.

البته که ژانر سریال خانوادگی در نظر گرفته شده اما تلاش خوشمزه بودن در بخش‌های زیادی از سریال مشهود است. حجم انبوهی از شوخی‌های بی‌مزه که می‌توانستند خنده‌دار باشند به شرطی که سال ساخت سریال کمی جلوتر می‌بود؛ چیزی در حدود اواسط دهه ۴۰ شمسی!

برای مثال دقایق زیادی از قسمت اول سریال در یک قهوه‌خانه می‌گذرد و هر چند ثانیه و در لابلای دیالوگ‌های گل درشتِ مصنوعی که بین سام درخشانی و پدر دختر محبوبش رد و بدل می‌شود، هر بار یکی از حاضرین قهوه‌خانه به نوبت مزه‌ای میریزد.

ارائه لطیفه‌هایی که همه آن‌ها روی هم به اندازه یکی از استوری‌های صفحه شخصی سام درخشانی نمی‌خندانند. طوری که این سوال ایجاد می‌شود لطیفه‌ای مثل «طرف قبل از ازدواج می‌خواست دنیا رو عوض کنه اما بعد از ازدواج نتونست کانال تلویزیون رو عوض کنه.» در واقعیت برای کدام یک از حاضرین صحنه خنده‌دار بوده که نویسنده‌ها تصمیم گرفته‌اند همه حاضرین در سکانس باید با صدای بلند به آن بخندند.

«داوینچیز» اما مجموعه بسیار هماهنگی است؛ مجموعه هماهنگی از ناهماهنگی‌ها. ناهماهنگی نوع نگاه خوش‌رنگ و فانتزی کارگردان به دنیا با به تصویر کشیدن حقیقتِ زندگی قشر فرودست و ناهماهنگی دیالوگ‌های تئاتری در سریالی با زمان معاصر و ناهماهنگی زوج اصلی بازیگر فیلم با شرایط سنی نقش‌های خود.

زوج «سام درخشانی» و «سیما تیرانداز» که با وجود توانایی‌های بالای بازیگری و به خصوص سابقه خلق شخصیت-های شیرین اما از اساس برای نمایش یک زوج جوان انتخاب مناسبی نیستند. سابقه بازی آن‌ها در سریال‌های پرمخاطب تلویزیونی آنقدر زیاد است که بعید نیست استاد علی نصیریان با تماشای سریال «داوینچیز» ادعا کند زمانی که بچه بوده کارهای این دو بازیگر را دنبال میکرده.

مجموعه تلاش «داوینچیز» در جهت خنداندن به خلق لبخند ژکوند ختم می‌شود. مخاطب لبخندی به احترام تلاش محترمانه عوامل موثر و به خصوص کارگردان محترم و خوش قریحه اثر خواهد زد اما نگاه مغمومی به آن خواهد داشت.

غمی که نه مشکلاتِ شکل نگرفته شخصیت‌های شکل نگرفته داستان توانسته باشد به مخاطب منتقل کنند بلکه عدم هدایت درست استعدادها برای خلق آثاری متناسب با استعدادشان عامل آن خواهد بود.

این سریال را می‌توانید از نماوا تماشا کنید.

پایان

برای مطالعه نقد و بررسی سایر فیلم‌های کمدی اینجا کلیک کنید.

لینک کوتاه مطلب : http://dtnz.ir/?p=320004
نظر بدون فحش شما چیست؟

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.