آلودگی هوا برای چه کسی آلایش میکند؟
نویسنده: بنیامین کلاچاهی ثابت
همانطور که حتماً میدانید نه خانمهایی که مدام از این آرایشگر به آن جراح زیبایی در رفت و آمد هستند این کار را برای خوشایند مردی میکنند و نه آقایانی که قوت غالبشان کراتینپلو با آب تخممرغ است به فکر جلب نظر جنس مخالف هستند؛ بلکه هر دو گروه این کارها را برای سربلندی و آبادانی میهن عزیزمان انجام میدهند.
بعد از این مقدمه بیربط به مبحث آلودگی هوا که آن را از کانالِ «شوهرعمههای شادزی» کُپی کردم، سراغ این سوال خواهیم رفت که جدی جدی هوا برای چه اینقدر آلایش میکند؟ و راهکار چیست؟
اگر هدف هوا جلب توجه باشد که این راهش نیست چرا که هر چقدر هم این آلایش غلیظتر شده باز کسی آن را گردن نگرفته. تا جایی هم که ما میدانیم که همهمان روزها دست به دست هم دادهایم که از آلودگی هوا کم شود اما معلوم نیست این هوا شبها با کیا و کجاها میگردد که هی آلودهتر میشود.
اتفاقاً ما هم هوای اندرزگوی تهران را دیدهایم و هم هوای بلوار گیلانِ گلسار در رشت را؛ و اتفاقاًتر هوا آنجاها مطبوعتر از سایر نقاط است طوری که در برخی نواحی اوووووم، مامامیاماماسیتا کاچلا! پس ما با این سوال مواجه خواهیم شد که «اینجا موشکلش کوجییه؟»
البته که به منظور کنترل و کاهش آلودگی هوا، تلاشها و ابتکارات زیادی هم به کار گرفته شده است. در صدر این ابتکارات هم این که سالها پیش خود «ابتکار» را رئیس سازمان محیط زیست گذاشته بودیم اما به نظر در آن دوره هم تنها محیط زیستی که توانست بر افزایش آلودگیها غلبه کند، محیط درس زیست در پاسخنامه کنکور بنده بود که تقریباً سفید ماند.
در ادامه این ابتکارات، قدیمیترهای جمع به خاطر دارند حتی در دورهای شایعه شده بود که پیشنهاد شده نوک کوه دماوند را بتراشند تا آلودگی هوای تهران از آنجا به شمال بیاید و در عوض باران شمال به تهران برسد؛ طرحی علمی در مایههای مبحث «همرفت» در کتابِ علوم دبستان.
حتی ما با چندتا از رفقا در رشت شلوارک خالخالی خریده بودیم که برویم اطراف دریاچه چیتگر پایمان کنیم و بعد و به نیت انتقام با همان شلوارک کل مناطق غیرگردشگری تهران را بگردیم اما هر چه صبر کردیم خبری از اجرای این طرح نشد.
در عوض طرح دیگری برای کاهش آلودگی هوا رونمایی شد که آن پاشیدن آب از طریق پرواز هواپیمای آبپاش بر فراز آسمان تهران بود؛ بله، ما اینجا روزهای شاد کم نداشتهایم. البته با توجه به قابل پیش-بینی بودن میزان تأثیر این طرح، بنده همان موقع گمان میکردم که شاید این هم یک قسمت از سریال آلودگی هوا باشد که پسرِ لوس دیوید بکهام خواسته و بابایش پول داده تا ساخته شود؛ مخصوصاً که بعدها این آلودگی هوا خیلی به کار فیلمسازان مشهور آمد.
اگر از حق نگذریم ما چندین جایزه سینمایی جهانی را مدیونِ دیالوگ-های دوپهلوی فیلمهای هنری هستیم که با نمایش شهر دود گرفته به این نتیجه رسیدند که : «باید یه لودر انداخت و این شهر رو خراب کرد!» اما خب آز آنجایی که به غیر از جایزه به اُکسیژن هم نیاز است، هنوز سوال دلایل آلودگی هوا و راهکارهای مقابله با آن سرجایش باقی ماند.
در سالهای اخیر هم که هر بار در فصول سرد با پدیده وارونگی هوا و طبیعتاً آلودگی بیش از حد مجاز روبهرو شدیم، مدارس تعطیل شده است.
طوری که بنده شک کرده بودم وجود مدارس دلیل آلودگی هواست و این بچهها هستند که برای بیشتر تعطیل شدن یک کارهایی در مدرسه میکنند. اما طی بازجوییهای مفصل و بیرحمانه از چندتا بچه فامیل که مامانشان به خرید رفته بود به این اطمینان رسیدم که اگرچه آنها در مدرسه کم آتش نمیسوزانند اما مطمئناً از سوختِ مازوت استفاده نمیکنند.
تنها راهکارهایی که شخصی بدون تخصص مانند من در ادامه طرحهای کاهنده آلودگی هوا میتوانم ارائه دهم این است که به سبک مدرسین موفقیت در شبکههای اجتماعی از مردم بخواهم که هواهای سمی زندگیشان را حذف کنند یا داستانی لایکخور سر هم کنم که شاید هوا عاشق دختری بوده که بعد از گم کردن او با آلایش بیشتر خود همه جا را آلوده میکند تا شخص دیگری هم آن دختر را نبیند! که در هر دو صورت این پیشنهادات به درد همان کانالهای شبکههای اجتماعی خواهد خورد.
چیزی که واقعاً به آن نیاز است جدیتر گرفتن موضوع آلودگی هوا و پیدا کردن راهکارهایی اجرایی برای کاهش جدیتر آلایندهها به دست افراد متخصص است.
پایان
برای مطالعه سایر مطالب اینجا کلیک کنید.