نصفه شبم بري خدا خسته نيست
خدا که رنج و راحتش نعمته
تو شادي و مصيبتش حکمته
خدا، خدا که جون به بندهها داد
بدي براي بندهها نميخواد
لطف و صفا داره دهات و شهرش
خدايي که قشنگه لطف و قهرش
خداي آسمون، خداي آدم
خداي کل کائنات عالم
براي اون که اهل سوز و سازه
درهاي رحمتش هميشه بازه
تو عالم از چرنده و پرنده
کسي رو مبتلا نميپسنده
خدايي که نـداره تو آسمون
نه منشي و نه حاجب و نه دربون
رسيدگي به کار خلقه کارش
بدون وقت قبلي و سفارش
خدا نداره توي عرش اعلي
تو دفترش کميسيون و شورا
خدا که از ازل خودش خدا بود
مشاور و معاونش کجا بود؟
نصفه شبم بري، خدا خسته نيست
درش به روي هيچکس بسته نيست
خدا که بغض و دشمني نداره
به غير نور و روشني نداره
پيشش که با شکسـته بالي بري
نترس اگر که دست خالي بري
واسطه خداي مهربونه
دعا که نردبون آسمونه
نه ناز و غمزه لازمه نه عشوه
نه حق بوق و پول چاي و رشوه
اگر که تشنه باشي، آبت ميده
سوال اگر کني، جوابت ميده
مرحمتش بيشتـره از عذابش
اينو خودش نوشته تو کتابش
قربون اون خدا که اسمش دواست
قربون اون خدا که ذکرش شفاست