خواستههاي عيال
همسر من نه ز من دانش و دين ميخواهد
نه سلوک خوش و حرف نمکين ميخواهد
نه خداجويي مردان خدا ميطلبد
نه فسونکاري شيطان لعين ميخواهد
نه چو سهراب دلير و نه چو رستم پر زور
بنده را او نه چنان و نه چنين ميخواهد
اسکناس صدي و پانصدي و پنجاهي
صبح تا شب ز من آن ماهجبين ميخواهد
هي بدين اسم که روز از نو و روزي از نو
مبل نو، قالي نو، وضع نوين ميخواهد
خانه عالي و ماشين گران ميطلبد
باغ و استخر و ده و ملک و زمين ميخواهد
از پلاتين و طلا حلقه سفارش داده
از برليان و ز الماس نگين ميخواهد
مجلسآرايي و مهماني و مردمداري
از من بيهنرِ گوشهنشين ميخواهد
پول آوردن و تقديم به خانم کردن
بنده را او فقط از بهر همين ميخواهد
گر مرتب دهمش پول، برايم به دعا
عمر صدساله ز يزدان مبين ميخواهد
گر که پولش ندهم، مرگ مرا ميطلبد
وز خدا شوهري احمقتر از اين ميخواهد