بررسی طنز و دیگر گونههای شوخ طبعی در آثار چخوف
آنتون پاولوویچ چخوف، پزشک، طنزنویس، نمایشنامهنویس و داستاننویس مشهور روسیه هست که بهترین داستانهای کوتاه و نمایشنامههایش فاقد طرح پیچیده و راهحلهای دقیق است که او با تمرکز بر پیشپاافتادگیهای ظاهری آنها فضایی را ایجاد میکند که گاهی اوقات جنونآمیز یا غنایی نامیده میشوند.
چخوف با استفاده از تکنیکهای خاص و ساده، زندگی در روسیه زمان خود را توصیف میکند و به عنوان نماینده برجسته مکتب رئالیستی روسیه در اواخر قرن نوزدهم شناخته میشود.
زندگینامه:
آنتون چخوف در ۲۹ ژانویه سال ۱۸۶۰ در تاگانروگ متولد شد. پدرش مغازه خواربارفروشی داشت. او پسرش را مجبور به خدمت در مغازهاش و همچنین آوازخوانی در گروه کری که خودش برای کلیسا راهاندازی کردهبود، میکرد. چخوف پس از تحصیل در یک مدرسه محلی وارد شهر گیمنازی شد و ۱۰ سال در آنجا ماند. پدرش هم که ورشکسته شدهبود با بقیه اعضای خانوادهاش به مسکو رفتند تا زندگی جدیدی را آغاز کنند. او در پاییز ۱۸۷۹ به خانواده خود در مسکو پیوست و بلافاصله در دانشکده پزشکی ثبت نام کرد و در سال ۱۸۸۴ به عنوان دکتر فارغ التحصیل شد و در آن زمان او تکیهگاه اقتصادی خانوادهاش بود و با درآمدی که به عنوان روزنامهنگار و نویسنده طرحهای طنز بدست میآورد مایحتاج زندگیشان را فراهم میکرد.
چخوف کار نویسندگی خود را به عنوان نویسنده حکایتهایی برای مجلههای طنز آغاز نمود و کارهای اولیه خود را با نام مستعار امضا میکرد تا این که در سال ۱۸۸۸ او به محبوبیت گستردهای در بین عموم مردم با عنوان«کم ابرو» دست یافت. او طرح کوتاه طنز حدود ۱۰۰۰ کلمه را به یک فرم هنری تبدیل کرد. وی، همچنین مطالبی در مورد بدبختی و ناامیدی انسان ارائه داد که تفاوت زیادی با کارهای کمدیاش داشت و همین سبب شد که او جذب کارهای جدی شود. وی در سال ۱۸۸۸ داستانهای کوتاهی مینوشت که از نظر مفهوم، جدی بودند اما درونمایه طنز داشتند. چخوف در این سال، اولین اثر خود، Severny vestnik (“شمال هرالد”) را منتشر کرد و سپس با نگارش اثری به نام «استپ» که یک اثر زندگینامهای برای توصیف سفر در اوکراین است که از طریق چشم یک کودک دیده میشود، سبب شد که او از نوشتن داستان کمیک فاصله بگیرد.
چخوف برای از بین بردن قحطی فاجعه بار سالهای ۱۸۹۱–۱۸۹۲ در روسیه، یک ملک روستایی را در روستای ملیخوو، در حدود ۵۰ مایلی جنوب مسکو خریداری کرد. این خانه برای مدت شش سال محل زندگی اصلی وی بود. دوره ملیخوو بهترین زمان برای خلق داستانهای کوتاهش بود زیرا در این شش سال، او «پروانه»، «همسایگان» (۱۸۹۲)، «یک داستان ناشناس» (۱۸۹۳)، «راهب سیاه» (۱۸۹۴)، «قتل» و «آریادن» (۱۸۹۵) را در میان بسیاری دیگر از شاهکارهایش نوشت و زندگی در روستا به عنوان یکی از موضوعهای اصلی در کار او به ویژه در اثر «دهقانان» (۱۸۹۷) شناخته شد. کارهای چخوف یک مطالعه پانوراما را از روسیه در آن زمان ارائه میدهد و مطالعه دقیقی است که حتی میتواند به عنوان یک منبع جامعهشناختی از آن استفاده شود. علاوه بر این، او در در داستانهایی مانند «پادشاهی یک زن» (۱۸۹۴) و «سه سال» (۱۸۹۵) به توصیف روشنفکران، جهان تجاری و صاحبان کارخانهها پرداختهاست.
او در مارس ۱۸۹۷ دچار خونریزی ریوی ناشی از سل شد پس ملک خود در ملیخوو را فروخت و در یالتا، یک ویلا ساخت و از آن به بعد بیشتر زمستانهای خود را در آنجا یا در ریویرای فرانسه گذراند. وی سرانجام در سال ۱۹۰۱ با اولگا کنیپر ازدواج کرد و دوره یالتای چخوف با کاهش تولید داستانهای کوتاه و تأکید بیشتر بر درام روبرو شد و دو نمایشنامه آخر وی «سه خواهر» و «باغ گیلاس» به ترتیب در سالهای ۱۹۰۱ و ۱۹۰۴ اجرا شدند و چخوف حدود شش ماه بعد بر اثر بیماری سل درگذشت.
طنز و شوخ طبعی در آثار چخوف
چخوف به عنوان بنیانگذار کمدیِ نوع جدید؛ بازسازی اساسی در این ژانر انجام داد که ترکیب سادهای از ژانرهای نمایشی شناخته شده نبود بلکه گاهی اوقات نمایشنامههای خود را به صورت تراژیک، درام هجو، ملودرام، درام و بورلسک ارائه میداد.کمدی چخوف ابتکاری بود زیرا او تمرکز در کمدی را از ویژگیهای خارجی (خنده، بقا و شانس) به درون (پتانسیلهای شخصیتها) تغییر داد و قدرت مقطعی پتانسیلهای شخصیتها، شبه درام او را تشکیل دادند. چخوف در خلق آثارش از رنگآمیزی گوگول، احساسات داستایوسکی و خودآگاهی تولستوی فاصله گرفت. او دنیای شخصیتهای خود را غیرقابل توجه، متوسط و فاقد حوادث قرار داد. هدف چخوف از آن کار، این بود که نشان دهد شخصیت او از ویژگیهای ناهمگن تشکیل شدهاست و درجه قدرت پتانسیل شخصیت با توجه به میزان تأثیر آن بر محیط خودش اندازهگیری میشود. به طور کلی، شخصیتهای او ماهیتی دراماتیک دارند و قادر به تغییر هستند و تکامل مییابند و تعداد نویسندگانی که در جهت خلق کمدی نوع جدید تلاش میکنند در حال افزایش هستند و تفکر و نوشتن نوآورانه چخوف همچنان یک عنصر مهم درام است.
با توجه به سبک نگارشی چخوف، توانمندی وی به حدی بود که او در سال ۱۸۸۸ و در سن بیست و هشت سالگی ۵۲۸ داستان منتشر کرد که به طور تقریبی نیمی از آنها کمیک بودند. این داستانهای کمیک بیادعا، پر جنب و جوش و مبتکر، سالهای زیادی است که در روسیه مورد توجه هستند اما ناشران غربی بیشتر تحت تأثیر تصور غالب چخوف به عنوان یک نابغه سوداوی قرار گرفتند و در برابر طنزپردازیش مقاومت کردند ولی مجموعه آثارش به زبان انگلیسی که فقط به داستانهای کمیک اختصاص داشت در آنجا منتشر شد. ولی به طور کلی، داستانهای او طیف گستردهای از مهارتهای کمدیش را نشان میدهد که حاوی طرحهای ساده، تقریباً شبیه کارتونهای کلامی، تقلیدهای طنز و داستانهای ظالمانه با پیچ و خم کمیک، قطعات هجوآمیز و خرابکارانه است که نگرشهای ضد استبدادی کارهای بعدی او را پیشگویی میکنند.
اما تاثیر آثار او بر ادبیات جهان به حدی بود که چهل سال پس از مرگ وی، کتاب بیست جلدی «آثار و نامههای کامل AP Chekhov» که هشت جلد از آن حاوی مکاتبات وی و بالغ بر چندین هزار نامه است که محتوای آنها نشان از شوخ طبعی او دارد، منتشر شد و این افسانه را که معمولاً در زمان حیاتش، افراد اعتقاد داشتند که وی نگاهی سرشار از ناامیدی نسبت به آینده دارد را نفی کرد. نامههای چخوف به عنوان نمونههایی از هنر معرفتی روسیه توسط مورخ ادبی D.S Mirsky پس از الکساندر پوشکین رتبه دوم را کسب کردند و اگرچه چخوف عمدتاً به خاطر نمایشنامههایش شناخته شد اما به گفته برخی از منتقدان، داستانهایی که پس از سال ۱۸۸۸ نوشت مهمترین دستاورد ادبی قابل توجه و خلاقانه او بودند.
منابع:
- Anton Chekhov, https://www.britannica.com/biography/Anton-Chekhov
- The Comic Stories Paperback – February 23, 1999, https://www.amazon.com/Comic-Stories-Anton-Chekhov/dp/1566632420
- Zubarev, Vera, “Chekhov as a Founder of the Comedy of a New Type”, CLCWeb: Comparative Literature and Culture 13.1, (2011), https://doi.org/10.7771/1481-4374.1716
ترجمه و تالیف: یاسمن حسینی، دفتر طنز حوزه هنری