شيوه هاي طنزپردازي در رساله دلگشا
کتاب «شيوههاي طنزپردازي» نوشته طيبه تختي در ابتداي پاييز سال ???? توسط انتشارات نغمهي زندگي در تهران به چاپ رسيد. اين کتاب در تيراژ ???? نسخه و در ??? صفحه و قيمت روي جلد ????? ريال منتشر شد.
طيبه تختي، کارشناس ارشد زبان و ادبيات فارسي، دبير، نويسنده و شاعر متولد بيجار است که علاوه بر کتاب شيوههاي طنزپردازي، کتاب «شخصيتها در رسالهي دلگشا» را نيز در کارنامه خود دارد. از نظر مولف بيجاري کتاب شيوههاي طنزپردازي، شيوههايي که در گذشته توسط افراد ديگر آورده شده، بسيار کلي ذکر شده و محدود به شش الي هشت شيوه بوده ولي اين کتاب يک نوع ابداع و نوآوري در حيطهي ادبيات و در باب ساخت طنز است و مولف در اين کتاب پنجاه شيوه در باب ساخت طنز به صورت جزئينگر آورده و در مورد آن توضيح داده و نمونه حکاياتي نيز براي هر شيوه ذکر کرده است. نويسنده در پيشگفتار دربارهي ساختار طنز و در جستار نخست، شيوهها و شگردهاي طنز و مطايبه در آثار پژوهشي و کساني را که در اينباره کار کردهاند ذکر کرده است و در جستار دوم شيوههاي طنزپردازي را از ديدگاه خود بيان کرده که شامل پنجاه شيوه است و براي هريک چندين حکايت که در همان شيوه است به عنوان مثال آورده است. در اينجا ميتوانيد تعدادي از اين شيوهها را به همراه توضيح و نمونه حکايات مشاهده کنيد:
?-پرداختن به کارهاي خطير بيلوازم آن
کارهاي بزرگ را بايد با ابزار و لوازم آن به انجام رساند. حتي گاهي کارهاي کوچک نيز چنين هستند. ولي اگر بخواهند کاري بزرگ را بدون اسباب و وسايل آن انجام دهند، غير ممکن و مضحک ميگردد.
مثال: «قزوينياي با کمان بيتير به جنگ ميرفت که تير از جانب دشمن بردارد. گفتند: شايد نيايد. گفت: آن وقت جنگ نباشد» (زاکاني ???:????).
?-ابرام در اهداف غير معقول
انسان بايد همواره بر اهداف معقول و مفيد خود پافشاري کند تا سرانجام به آنها دست يابد ولي اگر هدفي غير معقول و زشت وجود داشته باشد، ابرام بر انجام آن آدمي را به خنده وا ميدارد.
مثال: «مردي از کسي چيزي بخواست. [آن شخص] او را دشنام داد. [مرد] گفت: مرا چيزي ندهي، چرا به دشنام راني؟ [آن شخص] گفت: خوش ندارم که تهي دست روانت سازم» (زاکاني ???:????).
?-جابهجايي به کارگيري اشيا و مفاهيم
عبيد زاکاني در طنزهايش گاهي اشيا و مفاهيم را در جايي غير معقول قرار ميدهد و انتظاري را که از آن اشيا و مفاهيم هست برآورده نميسازد. مثلا در جايي ميخوانيم که براي درباريان سلطان محمود، به فرمان محمود لباسهايي را به عنوان هديه ميآورند و طبيعتاً بايد براي دلقک سلطان محمود هم -که جزء انسانهاست- لباس آورده شود، به جايش پالان مي آورند؛ يعني پوشش حيوانات. اين امر باعث ناراحتي دلقک نميشود. آن را ميپوشد و به مجلس سلطان ميآيد. اين امر حکايت را طنزآميز مينمايد.
مثال: «از بهر روز عيد، سلطان محمود خلعت هرکس تعيين ميکرد. چون به طلحک رسيد، فرمود پالاني بياوريد و بدو دهيد. چنان کردند. چون مردم خلعت پوشيدند، طلحک آن پالان در دوش گرفت و به مجلس سلطان آمد. گفت: اي بزرگان؛ عنايت سلطان در حق من بنده از اينجا معلوم کنيد که شما همه را خلعت از خزانه فرمود دادن و جامهي خاص از تن خود برکند و در من پوشاند» (زاکاني ???:????).