بخيل و سايه!
ميرزا ابوالقاسم شيرازى در وصف بخيلى چنين سروده است:
با فلان گفتم اى پسر، پدرت /
جز به تاريکى از چه نان نخورد /
گفت: ترسد ز روشنى که مباد /
سايه اش دست سوى کاسه برد!
|گلشن لطايف ۲|
ميرزا ابوالقاسم شيرازى در وصف بخيلى چنين سروده است:
با فلان گفتم اى پسر، پدرت /
جز به تاريکى از چه نان نخورد /
گفت: ترسد ز روشنى که مباد /
سايه اش دست سوى کاسه برد!
|گلشن لطايف ۲|