اسوه اسطورهها
اي مرد مردستان که همپاي تو عشق است
آيينه عشقي و همتاي تو عشق است
در بندگي، خاکيترين سلطان عشقي
زيبايي و معبود زيباي تو عشق است
اسرار تو آن سوي درک ساده ماست
راز خداوندي، معماي تو عشق است
اسطوره؟ نه، تو اسوه اسطورههايي
مولاي مايي اي که مولاي تو عشق است
از مهر تو روييد نخلستان حيرت
در گوش جان چاه، نجواي تو عشق است
با خود چه گوهرها که آوردي به ساحل
اي موج بي پايان که درياي تو عشق است
وصف تو ناممکن ، ولي با عشق گفتم
تو عشقي و محبوب يکتاي تو عشق است