نسیم عرب امیری و چالشهایی که زنان در عرصه طنز دارند
گپی با نسیم عرب امیری
در حلقه رندان فضا را برای زنان طنزپرداز فراهم کرد
«نسیم عربامیری» از نویسندگان طنزپرداز فعال در ادبیات کشور است. او علاوه بر شعر در زمینه فیلمنامهنویسی و کار کودک هم قلم میزند و استمرار از ویژگیهای این نویسنده است؛ در تمام این سالها بدون وقفه نوشته و توانسته خودش را خلاق و پرثمر حفظ کند. از او درباره تاثیر «در حلقه رندان» در پرورش طنزپردازان پرسیدیم و البته چالشهایی که زنان برای کار در این عرصه دارند.
چطور شد که به حوزه طنز علاقمند شديد؟
زمانی که دانشجوی رشته مهندسی برق بودم و در ۱۹ سالگی، خيلی اتفاقی وارد مطبوعات شدم. بعد متوجه شدم مسابقه طنزی توسط نشريه گلآقا در حال برگزاری است و با اتکا به سابقه طنزنويسی غيرحرفهای که در دوران مدرسه داشتم، که البته صرفا نوشتههای شخصی بود و به جايی ارائه نشده بود، در مسابقه شرکت کردم. نتیجه مسابقه شد دريافت جايزه و پيشنهاد همکاری در گلآقا. پس از آن که مدتی با موسسه گلآقا همکاری کردم با دفترطنز و بعد با برنامه در حلقه رندان آشنا شدم و در نشستها شرکت میکردم.
گویا با مرحوم استاد زرویی هم همکاری داشتهاید.
مدتی پس از شرکت در شب شعرها و برنامههای ديگر اشتياق زيادی به ديدار با استاد زرويی داشتم ولی اين مصادف با سالهايی بود که استاد زرويی عزلت اختيار کرده و کمتر در مجامع حاضر میشدند. بلاخره فرصت ديدار با ايشان در يکی از برنامههای خانه ادبيات دست داد و با ايشان آشنا شدم. فکر میکنم اين يک اتفاق خاص در زندگی من بوده است، همانطور که طنزنويسان بسياری بودند که پس از ديدار با آقای زرويی حرفهای کارکردند. برای من هم اين ديدار باعث شد که به شکل جدی وارد حوزهی طنز شوم. پس از آن با ايشان در صدا و سيما، مطبوعات و غيره همکاری داشتم. علاوه بر اينها به طور خاص در پروژه مشترک «هزار سال طنز فارسی» برای انتشارات نيستان (در دست انتشار) افتخار همکاری و آموختن از محضر استاد زرويی را داشتم. اين ماجرای شروع کار حرفهای من بود؛ طنزنويسی و بعدها فيلمنامهنويسی. طوری که زمينه شغلی مهندسی برق را کنار گذاشتهام و به سمت حرفه نويسندگی رفتم و از اين راه امرار معاش میکنم.
از اين تغيير شاخه و رشته پشيمان نيستيد؟
نه. برق سختترين رشته فنی بود ولی واقعا پشيمان نيستم و اگر چند سال ديگر هم به عقب برگردم باز هم همين کار را خواهم کرد چون نوشتن برايم آرامشبخش است و به من کمک میکند که زندگی کنم.
معتقدم آدمهايی مثل شما مبتلا به نوشتن هستند يعنی تلاش نمیکنيد که بنويسيد، نمیتوانيد که ننويسيد.
بله. چندوقت پيش از اين به دوستی میگفتم دچار بيشفعالی در حوزه نوشتن شدهام. آنقدر که متنوع و در زمينههای مختلف مثل کتاب کودک يا فيلمنامه، نوشتهام ديگر نمیتوانم که ننويسم. البته خروجی بد از آب در نمیآيد و آبرومندانه است بعضی اوقات آدم به کار «نه» نمیگويد ولی نتيجه قابل قبول نيست. ولی وقتی مثلا من میخواستم وارد کار کودک شوم با استاد زرويی هم مشورت کردم. ايشان گفتند کار بسيار سختی است به خاطر اينکه بر خلاف تصوری که میشود و اکثرا میگويند اگر نمیتوانی فلان چيز را بنويسی برو کار کودک کن، ظرايف بسياری در اين حوزه وجود دارد. نويسنده کودک بايد روانشناسی بداند. بايد بدانی آنچه نوشتهای تاثيری منفی بر تربيت و روان کودک نخواهد داشت. چون کودکان و نوجوانان حساستر از ردههای سنی بالاتر هستند. آنچه مینويسی بايد سهل و ممتنع باشد؛ به اين معنی که مخاطب کم سن و سال ما نبايد احساس کند دست کم گرفته شده، از طرفی هم بايد به زبانی قابل فهم برای اين گروه سنی نوشت تا به راحتی جان کلام را دريافت کنند و خلاصه کار سختیست.
قاعدتا خانمها به هر عرصهای که وارد میشوند چالشهای بزرگتری پيش رو دارند؛ رقابت به طور کلی سخت است و بعضی عرصهها نيز به طور پيشفرض توسط آقايان تصاحب شده است… زن بودن در فضای طنز چه چالشهايی دارد؟
زمانی که من وارد حوزهی طنز شدم تعداد خانمهای طنزپرداز خيلی کمتر از امروز بود. اگر به تاريخ ادبيات هم رجوع کنيم، میبينيم تعداد زنان طنزنويس شايد به تعداد انگشتان يک دست هم نرسد. در برخی نشریات، آقايان طنزنويسی بودهاند که به نام خانمها مطلب مینوشتهاند که بگويند طنزنويس خانم هم داريم. علت اين موضوع از دو جهت بايد بررسی شود؛ اول اين که خود خانمها تمايلشان به شوخی کردن به دلايلی پايين است. چرا که شوخی برای خانمها خيلی پسنديده نيست و زن نبايد بخندد. پس با توجه به محدوديتها شوخی کردن برای زنان دشوارتر است ولی میتوان راهی پيدا کرد مثلا طوری بگوييم که حاشیههایی خارج از متن ایجاد نشود.
مثال میزنید؟
مثلا میگويند به موضوعات زنان بپردازيد ولی خوب اگر به موضوعات زنانه بپردازيم خيلی از مطالب مشمول مميزی میشود. گذشته از اين، خانمی که میخواهد وارد حوزهی طنز شود بايد مراقبتها و ملاحظات دیگری هم داشته باشد که همینها کار را سخت میکند و باعث میشود خانمها کمتر به طرف طنز بروند. بخش ديگر موانعی است که همکاران ايجاد میکنند. چون طنزنويس زن نديدهاند سخت میپذیرند يک زن وارد شغلشان شده برايشان عجيب است و برای او چالش و مانع ايجاد میکنند. در اين سالها تعداد زيادی از خانمها را ديدهام در شب شعرها و برنامههای ديگر، مختصا در حلقه رندان آمدهاند چند باری شعر خواندهاند، مدتی کار کردهاند ولی اصلا نيستند. بعد از چند سال ديگر هيچ فعاليت ازشان ديده نشده است. استعداد داشتهاند ولی بعد از مدتی موانعی ايجاد شده که ديگر نتوانستهاند، ادامه بدهند. اگر بخواهم تلاش خانم و آقا در عرصهی طنز را مقايسه کنم اگر آن آقا بايد صد در صد توانش را بگذارد تا به طنزپردازان هم روزگار خودش برسد، يک خانم بايد هزار برابر او تلاش کند تا بتواند وارد شود، بماند و ادامه دهد.
تلاش شما ستودنی است که آمدید و ماندید و ثابت شدید.
ويژگی شخصيتی من اين است که در هر زمينهای پشتکار داشتهام و به اهدافم رسيدهام. استعداد کافی نيست. طنز خودش يک هنجارشکنی دارد و زن طنزنويس بايد در لفافه حرفش را بزند و قضاوتهایی مانند فمنيست بودن، نخورد. به نظرم با در حلقه رندان که مشخصا ميراث گرانبهای استاد زرويی و دفتر طنز بود، شان و منزلتی برای شعر طنز پديد آمد و از هجو و هذل کمی جدا شد. همین فضا را برای فعاليت در این عرصه، بهخصوص برای خانمها مهياتر کرد؛ شعر طنز، ارزش ادبی، و معنا و مفهوم پيدا کرد.
در این فضایی که هردم از باغش، بری میرسد، چگونه خلاقيت خودتان را حفظ میکنيد؟
ما الان با نسلی از نويسندگان روبرو هستيم که خروجیشان از ورودیشان بيشتر است. در حالی که بايد چندين برابر آنچه مینويسيد، خوانده باشيد و يا فيلم ببينيد. لزوما هم مطالعات در زمينهی ادبيات نباشد مثلا من بيشتر در مبحث روانشناسی مطالعه میکنم. اگر بخواهيد بمانيد و پويا بمانيد بايد در زمينههای مختلف بخوانيد. تاريخ، روانشناسی، ادبيات و… يعنی اگر قرار است فيلمنامه بنويسيد علاوه بر منابع موضوعی، راجع به قواعد نگارش فيلمنامه هم بخوانيد و آموزش ببينيد.
همين زمينههای مطالعاتی و ورودیهای متنوع ذهن است که خلاقيت را زنده نگه میدارد. به خصوص در عرصهی طنز. بعضی نويسندگان با تصور بامزگی احساس میکنند از مطالعه بینياز هستند. نيازی به ديدن سريالها و فيلمهای دنيا و ايران نمیبينند و اگر اين احساس بینيازی به مطالعه خيلی پررنگ شود کيفيت خروجی به وضوح افت میکند.
پایان
گفتوگو: لیلا باقری
برای مطالعه سایر گفتوگوها اینجا کلیک کنید.