کمال تعجب؛ کتابی شبیه یک حساب توییتر
نویسنده: سارا ملاعباسی
خواندن روزنامههای سالهای گذشته، بخشی از تاریخ معاصر روزنامهنگاری و حال و هوای یک جامعه در زمانی مشخص را نشان میدهد. اگر بخشی از این جراید با نگاهی متفاوت و طنز همراه شود، میتواند به اثری تبدیل شود که تا سالها بعد از آن اتفاقات هم خواندنی باشد.
کتاب کمال تعجب، کتابی در قطع جیبی است که گزیده خاطرات مرحوم صلاحی را در خود جای داده است.
مرحوم عمران صلاحی که نزدیک به نیم قرن تجربه فعالیت مطبوعاتی داشت، در روزنامه آسیا خاطرات کوتاه خود با اهالی هنر و قلم را با نام «کمال تعجب» نقل میکرد.
خاطرات این کتاب به انتخاب یاشار صلاحی (پسر مرحوم عمران صلاحی)، جمعآوری شده و از سوی نشر پوینده در ۴۱۵ صفحه به چاپ رسیده است.
در این کتاب، کوتاه بودن خاطرات و اتفاقات روزمرهای که نکته قابل توجهی در خود دارند، علاوه بر آشنایی مخاطبان با وضعیت اجتماعی آن زمان، سبب آشنایی آنها با بداهه گویی، شوخیهای کوتاه کلامی و ساده نویسی میشود.
همچنین خواندن روایات کوتاه و قرار گرفتن در موقعیتهایی که به واسطه یک جمله یا کلمه به طنز تبدیل میشوند، میتواند تمرین خوبی برای علاقهمندان به کوتاهنویسی باشد.
در اصل، کتاب کمال تعجب را میتوان به حساب توییتری تشبیه کرد که نویسنده بعضی از خاطرات بامزه و روزمره خود را در آن منتشر کرده است.
هر چند ممکن است بعضی از شوخیها و نقل قولها تکراری یا قدیمی به نظر برسند، اما خواندن آنها میان سایر خاطرات، خالی از لطف نیست.
همچنین جملات روان، نزدیکی نثر نویسنده به زبان گفتار و شیوه گزینش خاطرات نشانگر این موضوع است و از خوبیهای «کمال تعجب»، که به حساب توییتری شباهت دارد، این است که میتوان به صورت آفلاین هم آن را خواند.
بعضی از خاطرات کمال تعجب را با هم میخوانیم:
– روزی شرکت گاز نام نشریه داخلیاش را گذاشته بود: «ندای گاز». پیشنهاد میکنیم شرکت واحد اتوبوسرانی هم اسم نشریهاش را بگذارد :«آوای اگزوز».
– پرویز شاپور میگفت: «به ماهی فکر میکردم. اما چون یادم رفت به آب فکر کنم، ماهی فکرم مرد.»
– و باز پرویز شاپور میگفت: «وقتی دکمههایم میرسند، میافتند.»
میتوانید این کتاب را به صورت فیزیکی از این لینک تهیه کنید.
برای مطالعه معرفی سایر کتابها اینجا کلیک کنید.
پایان