وقتي سياستمدار سر شوخي را باز مي‌کند…

فرهنگ اصطلاحات جانوران سياسي (۱۹۷۸، نشر هارپرکالينز) کتابي است به قلم يوجين مک‌کارتي (سياستمدار) و جيمز کيل‌پاتريک (روزنامه‌نگار) با تصويرسازي‌هاي جف مک‌نلي (کاريکاتوريست) که در سال ۱۳۹۶، با ترجمه ميترا هوشيار (نشر تاش، ۹۶ صفحه) منتشر شد و خوشبختانه اين روزها چاپ دوم آن به بازار نشر راه يافته و در دسترس علاقمندان قرار دارد.

کتاب با يادداشت کوتاهي از مترجم و پيشگفتار مولفين آغاز شده و سپس ضمن معرفي و توصيف ۴۰ گونه مصور (تخيلي) جانوري، با ذکر برخي پي‌نوشت‌ها و اشاره به بيوگرافي مولفينش به پايان مي‌رسد. حال و هواي انتشار نسخه اصلي کتاب مربوط به سال ۱۹۷۸ و ابتداي ورود جيمي کارتر به عرصه سياست آمريکا و جدال هميشگي احزاب ليبرال و محافظه‌کار است. زماني که انتقاد از سياستمداران کار بسيار دشوار و پر هزينه‌اي مي‌نمود. هنر نويسندگان و تصويرگر کتاب را بايستي ترسيم دقيق واقعيت‌هاي دراماتيک تلخ سياسي و تبعات اجتماعي و فرهنگي آن بر پيکره امريکا در دهه ۷۰ به زباني طنز دانست يا همان داستان هميشگي «آنکه مي‌گريد يک درد دارد و آنکه مي‌خندد هزار و يک درد» دانست. در پشت‌جلد، به تعبير منتقد روزنامه بالتيمور نيوز امريکن، کتاب «بسيار بامزه و حاوي طنز برنده و غيرمستقيم درباره تعابير و مفاهيم سياسي و بوروکراسي» و همچنين از قول منتقد روزنامه واشنگتن‌پست «جذاب و خوشايند، تحسين‌برانگيز، بي‌همتا…» معرفي شده است. در اين نوشتار کوتاه نگارنده مي‌کوشد به معرفي کتاب حاضر بپردازد.

 

جملگي بر اين قول متفقيم که وقتي قدرت‌ سياسي به اسلحه (حاکميت رسانه، ايدئولوژي، قانون‌گذاري و…) پناه مي‌برد، توده‌ها هم به شوخي و طنز رو مي‌آورند و همين طنز در درازمدت سبب مي‌شود سلاح قدرت‌هاي حاکم سياسي ديگر کارآمد نباشد. در واقع شوخي‌طبعي (در اينجا طنز) توده‌ها با حاکميت سياسي، سلاحي است که در بي‌سلاحي بدست مي‌گيرند. شوخ‌طبعي طنزآميز، آخرين مرحله تکامل نقد است که مخاطبان عام بدان سمت و سوي سياسي و اجتماعي داده‌اند. با اين حال فرويد معتقد بود «شوخي در منطق فلسفي‌اش به اندازه کارکردش در زندگي روزمره جدي گرفته نشده است». اين عبارت، خود در نظر خواننده تناقضي جدي پديد مي‌آورد. به‌نظر شوخي براي جدي نگرفتن است، پس چرا بايد آن‌را جدي گرفت؟

مي‌توان گفت خنديدن عملي انساني است. کوتاه‌ترين فاصله بين دو نفر «خنده» است، هرچند خنده اقسام و مراتب مختلفي دارد. شايد شباهت واژه فکاهي (Humour) به انسان (Human) نيز در اين فقره بي‌دليل نباشد. اگر ما به رفتار حيوانات در سيرک مي‌خنديم، به‌واسطه ارتباط آن با رفتار انساني است. به قول برگسون در «رساله خنده»، «آنچه باعث خنده مي‌شود احساس نبودن و فقدان است». احساسي که نبودن خود را، به‌واسطه‌ پيش‌فرض‌هاي آشناي تجربه زيستي به ما معرفي مي‌کند. پس خنده زماني پديد مي‌آيد که جاي خالي چيزي، کسي، يا رفتاري، معلوم با فقدانش يا جابجايي آن با عنصر نامتجانس پر مي‌شود و گسستي در پيش‌فرض‌هاي منطقي ذهن بيننده، شنونده و خواننده پديد مي‌آيد. البته شوخي (طنزآميز) در نگاهي حتي گذرا، شخصيتش را از خنديدن صرف جدا کرده و خودش را در اشکال مختلفي نمايش مي‌دهد. اين سعي ماجراجويانه در ارتباط با قدرت در مواردي حضور جدي‌تر مي‌يابد که شايد در شکل عادي امکان نزديک‌شدن به آن کم و محدود باشد نظير موضوعاتي همچون جنسيت، سياست، طبقه و جايگاه اجتماعي، هويت‌فرهنگي و… .

در اينجا فکاهي (شوخي)، نقش وجوه کارکردي مختلفي را ايفا مي‌کند. وجه نخست، شايد کارکردي است که به‌مثابه مکانيسم دفاعي دارد تا در درجه اول از شدت خشونت بکاهد. به زبان ساده‌تر، وقتي جامعه‌اي در سطوح توده‌ها با واقعيت‌هاي سهمگين، از جمله سياست‌هاي غلط داخلي و خارجي روبرو مي‌شود و قادر نيست امر مربوطه را بپذيرد و حتي نمي‌تواند مفاهيمي بسازد که اين واقعيات را قابل فهم کند، در چنين برخوردي به شوخي روي مي‌آورد که اين همان وجه ديگر يا روند ساده‌تر‌ کردن مساله نيز هست و در نهايت، راز نهفته شوخي(طنز مستتر) قرار دارد که نويسنده با کمک آن يخ‌ها را آب کرده و فضا را حتي براي منتقدش صميمي‌تر مي‌کند.

مک‌کارتي و کيل‌پاتريک در «فرهنگ اصطلاحات جانوران سياسي»، از همين مکانيسم استفاده کرده و مدخل‌هاي بسيار جالبي را منطبق با ادبيات سياسي دهه ۷۰ امريکا پي‌ريزي مي‌کنند. طيف سياسي، تورم، کسري بودجه، نماينده، توليد ناخالص ملي، شاخص‌هاي اقتصادي و… از جمله عناويني هستند که در شرح هر کدام، با استفاده از ادبيات رايج دايره‌المعارف‌نويسي، کنايات، استعاره‌ها، اشارات و ارجاعات زيرکانه‌اي به مناسبات قدرت ناسيوناليستي امريکا زده مي‌شود. خشونت پنهان (طنز) و در حجابي که با سيروسفر در دنياي جانوران تخيلي معرفي و رونمايي مي‌شود.

به‌عنوان مثال در مدخل «کوانتوم جهنده» (ص۷۲) چنين آمده «کوانتوم جهنده اولين‌بار در حوزه رياضيات و فيزيک کشف شد. بعدها به حوزه علوم‌سياسي مهاجرت کرد و در حال حاضر تقريباً به‌طور کامل در حوزه امورخارجه سکني گزيده است، جايي که جهش‌هايش نه‌تنها بي‌اراده و زورکي‌ست، که بي‌نظم و اله‌بختکي‌ست… . در جمهوري خلق چين بود که کوانتوم براي اولين بار ديده شد. وقتي که آقاي نيکسون اولين بازديدش را از پکن انجام داد، بعد از اين ملاقات گفتند که جمهوري چين جهش کوانتومي به‌سوي قرن بيستم خواهد داشت!». براي درک بهتر اين مدخل، لازم به ذکرست که کسينجر (وزير امورخارجه وقت ايالات‌متحده) در طول سفرش به پاکستان (۱۹۷۱) به‌طور مخفيانه به پکن سفر و مقدمات ديدار سال بعد نيکسون (رئيس‌جمهور) را فراهم کرد. نيکسون در سفر به چين (که در آن ايام دشمن استراتژيک امريکا تلقي مي‌شد)، پس از ۲۵ سال به جدايي اين دو کشور خاتمه داد و اين را بزرگترين دستاوردش مي‌دانست اما همين مساله از نظر سياستمداران امپرياليست امريکايي، شکست بزرگي برايشان محسوب مي‌شد. پس مي‌بينيم که چنين توصيفي از اصطلاح «کوانتوم جهنده» همان خشونت نقابداري (طنزي) است که به قيمت آزرده شدن يک طيف (جريان سياسي) و خنده سايرين تمام مي‌شود.

همين‌جا بد نيست اشاره کنيم که در راستاي فهم بهتر طنز ترجمه شده کتاب، طبعاً خواننده بايستي تا حدي دانش سياسي، و حافظه تاريخي و مطالعات مربوطه را دارا باشد و شايد همين امر سبب شود که کتاب براي همه طيف‌ها جذابيت نداشته باشد. خوشبختانه به‌لطف ترجمه روان و ذوق‌آميزانه مترجم، از عبارت‌ها و معادل‌هاي اسامي تخيلي جانوران، مخاطب کمتر دچار سردرگمي مي‌شود. اين کتاب برخلاف نمونه پارودي‌هاي شبه‌تاريخي، در گستره علمي (دانش زيست‌شناسي) قرار مي‌گيرد. در اين حوزه، مترجم بايد بکوشد علاوه بر بازگرداندن يا بازآفريني شوخ‌طبعي‌هاي مولفين به فارسي، داده‌هاي علمي (پس از گذشت قريب نيم قرن) را نيز با ديده احتياط و بدبيني بازبيني کند و در صورت لزوم به حک و اصلاح بپردازد. و همين مساله ارزش ترجمه نقيضه (پارودي) کتاب را دوچندان مي‌کند.

 

در نگاه اجمالي، پارودي مک‌کارتي و کيل‌پاتريک از نمايه‌نويسي هجوآلود فرهنگ واژگان سياسي دهه ۷۰ امريکا به دنياي جانوران خيالي حرف تازه‌اي نيست. تشبيه حالات انساني به خلقيات حيواني يا حتي خواندن کسي به نام جانوران، از گذشته بسيار دور در ميان هجاگويان رواج داشته است. طنزپرداز شخصيت‌هايش را از ميان حيوانات انتخاب مي‌کند ولي در اصل اين انسان‌ها هستند که از زبان حيوانات سخن مي‌گويند و همين فرصت کم‌نظيري را به طنزنويس مي‌دهد تا از فرد و اجتماع حاکم انتقاد کند. نمونه‌هاي فراواني از اين نوع را مي‌توان در ادبيات جهان و حتي ايران  يافت و ديد. ويل کاپي در آثاري نظير «چطور منقرض شويم، ۱۹۴۱» (How to Become Extinct)، «چطور براي دوست خود از ميمون‌ها تعريف کنيم، ۱۹۳۱» (How to Tell Your Friendd from the Apes)، «چطور يک وامبت را به طرف خود بکشانيم، ۱۹۴۹» (How to Attract the Wombat) به معرفي طنزآميز از گونه‌هاي جانوري (براساس مشاهداتش از باغ‌وحش برانکس) پرداخته بود. اما تفاوت نگاه مک‌کارتي و کيل‌پاتريک، بازآفريني عجايب‌المخلوقات تازه‌اي هستند که زاده عالم سياست، جامعه و رسانه هستند. در واقع،  وجهي که اين کار را از سايرين متمايز مي‌کند، اينست که مک‌کارتي خود از رجال سياسي است و اين جنس (طبقه) را به‌خوبي مي‌شناسد و بزرگترين هجو ممکن را در عنوان کتاب يعني «جانوران سياسي» به‌مثابه و معادل «سياستمداران» بر روي جلد آورده است.

پس اگرچه اسامي سياسيون و اصطلاحات رايج ميان‌شان در دوره‌هاي مختلف تاريخي ممکن است متفاوت باشد اما توصيف ويژگي‌ها و خصايص هر کدام از جانوران سياسي و همزادپنداري با ايشان همچنان يکسان وسازگار است. اينکه مخاطب امروز پس از گذشت نيم‌قرن مي‌بيند، همان رفتارها و همان ادبيات طبقه حاکم سياسي براي امروز هم در حال مدل‌سازي و پياده‌سازي است و شرايط هرگز بهتر نمي‌شود، نگاه هوشمندانه‌اي بر ماجراست. براي مثال به مدخل «افکار عمومي» (ص۵۸) دقت کنيد «او بيشتر به‌خاطر داشتن سيستم گوارشي‌اش موردتوجه قرار گرفته است. افکار عمومي نشخوار مي‌کند و سه شکم دارد اما فقط غذاهاي نرم و آبکي را مي‌خورد زيرا سنگداني براي هضم غذاها و واقعيات سفت و سخت ندارد. او اسکلت درست و حسابي ندارد…»

 

تشبيه انسان به حيوان يا ارجاع خصايص انساني به حيوانات عامل راهگشايي براي منتقدي (مک‌کارتي) است که قصد انتقاد طنزآميز دارد. اين اشارات به دنياي جانوران دستاويز خوبي براي گفتن يا نوشتن از رجالي است که نمي‌توان با ذکر اسم و رسم‌شان، علناً از ايشان انتقاد کرد. مک‌کارتي (سياستمداري در مقام طنزپرداز) دستکم به دو دليل از اين روش استفاده مي‌کند. دليل نخست شايد فرار از بازخواست و مجازات (قانوني) است، چراکه ريشخند مستقيم و بدگويي از رجال سياسي و قربانيانش را کاري ناممکن يا خطرناک مي‌بيند. ديگر آنکه، با تشبيه قربانيانش به حيوانات، جايگاه‌شان را از مقام رفيع و بلندي که براي خودشان متصور هستند به حد حيواناتي که کاري جز زيست طبيعي براي بقا و توليد مثل ندارند، تنزل مي‌دهد. گاهي در تشبيه حالات انساني به حيوانات، طنزنويس ويژگي‌هاي اخلاقي ناپسند رجال سياسي را با تشبيه به حيواني که به آن صفت معروف است، نظير مکاري روباه، تن‌پروري خوک، حماقت خر، کينه‌ورزي شتر، مفت‌خوارگي کرکس و… نشان مي‌دهد و دنباله همين نگاه را کارتونيستي چون مک‌نلي در خلق حيوانات تخيلي‌اش تجربه مي‌کند. [حتي تعدادي از اين جانوران، براساس ظاهر، و نه معناي کلمات (انگليسي) تصويرسازي شده‌اند. اين‌گونه اسامي، تا حد ممکن، به همان روش تحت‌اللفظي ترجمه شدند تا طنز متن اصلي نيز از بين نرود]. 

 

به گفته الکساندر پوپ «يک تحقيق و مطالعه درست و شايسته در باب انسان، تحقيق بر روي حيوانات است»، پس مک‌نلي، با سابقه درخشاني (از جمله برنده جايزه پوليدزر در بخش طراحي)که از او به ياد داريم در طنز ترسيمي (کارتون/کاريکاتور) کاراکترهايي (جانوران) که وجوه پيچيده و بي‌شماري دارند، را به کاراکتري تلفيقي تقليل مي‌دهد که صرفاً اندامي کاريکاتوري دارد. او که از تسلط خوبي در قلم‌گيري، هاشور و شناخت فيگور حيوانات برخوردار است، از منظر دانشنامه‌هاي جانورشناسي، طرح‌هاي هجايي اين مخلوقات تخيلي را با ناديده گرفتن تمام وجوه‌شان  و تنها با تاکيد بر يک تا دو وجه از ابعاد هويتي بازآفريني مي‌کند. اژدهاي کمودواي که چرتکه به بغل دارد (هدف انعطاف‌پذير)، کرکسي با شمايل فرشته مرگ همراه با تبر و کتاب‌مقدس (اصلاحات)، آفتاب‌پرستي با بدن قورباغه و پاي کانگورو (طيف سياسي)، خارپشتي که همچون تنبل به درخت آويزان است (مقامات دست‌نيافتني)، تمساح فربه‌اي که براساس قانون شناوري تنها چشمانش از سطح آب بيرون مانده با دست و پاي اردک‌گونه (موازنه سياسي نوظهور)، خرگوشي شاخ‌دار با بدن لاک‌پشت و دمي طاووس‌گون (هردمبيل)، خرسي با سر موش‌وار (افکار عمومي)، اسبي که چهارنعل و افسار گسيخته مي‌تازد (تورم)، خرگوشي با کلاه فوتبال امريکايي بر سرش و با بدن کانگورو(کوانتوم جهنده)، … از جمله همين عجايب‌المخلوقات‌اند.

لابلاي طرح‌هاي مک‌نلي، چه آنها که بر زمينه‌اي خالي تصوير شدند و فضاي بي‌زمان و مکان را در برابر بيننده قرار مي‌دهند و چه آنها که شامل منظره‌پردازي با حفظ کنتراست خطي و هاشورند، در مواردي مرزي باريکي از کاريکاتور و گروتسک ديده مي‌شود. مي‌دانيم که در کاريکاتور عوامل متضاد و ناهمگون بهم در نمي‌آميزند و عناصر به قلمرو يکديگر تجاوز نمي‌کنند. در کاريکاتور واکنش ساده و مستقيم است اما ديدن اين موجودات غول‌آسا، شکم‌باره، انسان‌نما و… از مک‌نلي ما را به فضاي پريشان و پيچيده گروتسک اما در عين حال مضحک وارد مي‌کند که خود نوعي پارودي تصويري نيز بشمار مي‌رود و به‌قول شارل بودلر اين «کاريکاتور خنده ناب است» و چه بجا تجسم تصويري از تصور يوجين مک‌کارتي و جيمز کيل‌پاتريک مهيا شده است.

در اين سرزمين پهناور (ايالات‌متحده)، با اين حجم از جانوران گوناگون که تقريباً تمام تنوع زيستي را شامل مي‌شوند، خبري از انسان نيست. موجودي که خود توانايي شوخي کردن، خنديدن و خنداندن دارد، خود ناپديد و گونه منقرض‌شده و در ساير موجودات هبوط کرده است، همين امر رمز بقا و زيست اين همه گونه متکثرشده است. اين را زماني بهتر مي‌فهميم که از ارتفاعي ديگر به اين سرزمين و موجوداتش نگاه کنيم و اين همان تعبير بُعد زمان است. طنز چيزي جز نشان دادن بلاهت و حماقت نيست. امروز با خواندن (ترجمه) مدخل‌هاي مک‌کارتي و کيل‌پاتريک مي‌خنديم و به تفکرات و تصميمات اشتباه و مضحک سياستمداراني مي‌انديشيم که در زمانه خود نه‌تنها احمقانه نبودند که گاه در حد مانيفست و ايدئولوژي مهم و پرطمطراق بودند. تبعات تصميمات سياسي اين قماش فکري، نظم جهاني را تا دهه‌ها متلاطم کرده است. امروز اما از آن زمان فاصله (ارتفاع) گرفتيم و سطح خود را بالاتر برده‌ايم، و تنها واکنش‌مان خنده است. اين همان انتقام اهل تامل، هنر و انديشه از ابتذال و جهل و جور و بيداد است که در طنز وشوخي عيان و آشکار مي‌شود.

بد نيست در پايان کمي هم به حال و هواي صفحه‌آرايي کتاب (کارگاه گرافيک هيچ) اشاره و توجه کنيم. قطع کتاب کمي کوچکتر از رقعي است که آن‌را براي مخاطب خوش‌دست‌تر مي‌کند. همچنين براي نزديک‌تر شدن به فضاي طراحي‌هاي مک‌نلي، تاپيوگرافي عناوين مدخل‌ها نيز به‌صورت دستي (علي جهانشاهي، که خود کارتونيست هست) صورت گرفته و نتيجه کار سبب خوش‌خوان‌تر شدن محتوا شده است و از اين حيث کتاب نمره قابل‌قبولي مي‌گيرد. مترجم کوشيده است در انتقال مضمون، به‌درستي از تعابير و اصطلاحات مناسب بهره ببرد و از اين نظر تقريباً محتواي متني ويراست‌داري شده است.

در نهايت بايد گفت «فرهنگ اصطلاحات جانوران سياسي»، کتابي‌ست فکاهي با فرم پارودي، که شوخي‌هايش گاه نقد اجتماع است و گاه طعنه به سياسيون مي‌زند. همه شوخي‌هاي صورت‌گرفته  به يک اندازه شيرين نيستند، حداقل اين مي‌تواند متاثر از محدوديت‌هاي زباني ترجمه نيز بوده باشد که در انتقال تام محتوا ناتوان است. برخي شوخي‌ها مربوط به زمان و مکان خاصي هستند و خواننده اگر شان نزول‌شان را نداند، به راحتي به لطف آن پي نمي‌برد، اگرچه مترجم به‌درستي کوشيده با اضافه کردن بخش پي‌نوشت‌ها اين نقصان را بپوشاند. جنس شوخ‌طبعي مک‌کارتي و کيل‌پاتريک در اين کتاب به دنبال براندازي يا مبارزه نيست بلکه بيشتر انتقاد از سياست داخلي و خارجي امريکا در دهه ۷۰ است. البته انتقاد را هم مي‌توان گونه‌اي از مبارزه دانست و اين بهترين حالت استفاده از طنز در مواجهه با عامل هزار چهره و فتان قدرت است. اندکي طنز به از بسياري!.

 

سيدعماد‌الدين قرشي، دفتر طنز حوزه هنري

 

 

لینک کوتاه مطلب : http://dtnz.ir/?p=313949
نظر بدون فحش شما چیست؟

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.