مگر نه

از صبح فقط تحت فشاريم مگر نه
ده شيفته کلا سرِ کاريم مگر نه

هر قدر دويديم به جايي نرسيديم
انگار تردميل سواريم مگر نه

«موجيم که آسودگي ما عدم ماست»
بد نيست اگر دغدغه داريم مگر نه

تا از خبري رايحه‌اي خوش بتراود
ديري است که بدجور خماريم مگر نه

چندي‌ است که با «چون و چرا» کار نداريم
از فلسفه در حالِ گذاريم مگر نه

کو صحبتي از حکمت مشّا و مدرنيسم
دلواپس پرواز دلاريم مگر نه

تا درصف مرغيم، اومانيسم شعار است
کو گوش که غمناله براريم مگر نه

امروز عزيزيم و شريفيم و گرامي
فردا خس و خاريم و غباريم مگر نه

المنةُ للّهَ که در ميکده بسته است
دنبال ثواباتْ قطاريم مگر نه

در حسرت روزي که دلاشوب نباشد
مُرديم و کفن‌پيچِ مزاريم مگر نه

يک اهل غزل در غزلي ناب نوشته
ما در خم ابروي نگاريم مگر نه

خوش باش و بمان در خم ابروي نگارت
خوب است که در باغ و بهاريم مگر نه

لینک کوتاه مطلب : http://dtnz.ir/?p=313511
نظر بدون فحش شما چیست؟

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.