مير احرار عشق
در بيابان تشنه، اي سردار، کردهاي راه کاروان را سد
عشق را راه ميزني و تو را رهزن عشق راه خواهد زد
خيمهاي چند پيش روي تو نيست، راز تشويش در نگاه تو چيست؟
با توام شير عرص? پيکار! دست و پات از چه روي ميلرزد
هرکهاي ميهمان باراني، کاس? آب را بگير و بنوش
مثل اين دشت تف گرفت? خشک، نکني دست آسمان را رد
اندکي صبر آه اي دريا، جزر روح تو گرچه جانکاه است
ماه با يک نگاه طوفاني ميکشاند تو را دوباره به مد
روبروي تو کيست؟ جلو? او، وحده لا اله الّا هو
بازتاب خدا به روي زمين آينهدار پرتو سرمد
.
کيست اين در دل پريشانت؟ نکند ميو? دل زهرا (س)
کيست اين در نگاه لرزانت؟ نکند نور ديد? احمد (ص)
بر لبانت شکست نجوايي: روسياهم، شکستهام، مولا!
رخصتي ده که بشکند تيغم، هيبت لشکر بَهيمه و دد
ميوزد بر تن سيهکاران تند باد تو اي امير رياح!
تيغ سرخ تو مست باد? خون، بر سر کفر و کينه ميرقصد
سرِ خونين تو به دامن دوست، مرگ بر آستان عشق نکوست
رحمت حق بر آنکه حرّت خواند، ميرِ احرارِ عشق تا به ابد