معرفي کتاب «سالاد لبخند»
به نام او که يکي از آفريدههاي بيشمارش زبان و نخستين فرمانش بخوان است. با دانش بيمرز خود سخن را آفريد و خامه را با سوگند خود ارج نهاد تا چامه! زيباترين و ماندگارترين رهاوردش باشد.
چند سالي است که به آشنايي با بزرگاني از استان هرمزگان سربلند و بالندهام. يکي از اين بزرگان “خالو راشد” شيواسخنِ شيرينزبان و نامآور است که لبخند، گوشهنشين هميشگ?ِ لبهاي اوست.
برجستهاي برخاسته از “ديدهبان” صحراباغ که سالهاي درازِ بندر نشيني نتوانستهاست پيوند استوارش را با زادگاهش بگسلد و پيمانش را با خاستگاهش بشکند و او به شيوه ديدهبان?ِ خود هميشه ديدهور است و کژيها و کاستيها را بازدارنده و يادآور .
در واپسين ديدارم تا اکنون (که خدا کند تا هميشه نباشد) با تني چند از اين بزرگان که مانند هميشه “خالوراشد” بزرگ يکي از از آن بزرگان بود که باز هم مانند هميشه با دست پُر به ديدارم آمد و پذيراي?ِ دستودلبازانه ميزبانمان “مهندس جابر سالاري” را با “سالاد لبخند” دلچسبتر و گواراتر کرد.
“سالاد لبخند” را انتشارات “شاني” در دويست و هشتاد و شش صفحه باشمارگان يکهزار نسخه در زمستان ?? چاپ کرده است. کاري است ديگرگونه با کارهاي پيشين اين طنزسراي بزرگ که از کتابهاي پرشمار پيشين (شانزده کتاب) پنجشش تايي را نشان کرده و از ميان آنها سرودههايي را برگزيده و آراسته و پيراسته يکجا گرد آورده است با پيشگفتاري سودمند و رسا از استاد فرهيخته جناب دکتر “اسماعيل اميني” و پس از آن زندگينامه خود را شيرين و دلنشين اينچنين آغاز کرده است: « راشد انصاري مشهور به «خالوراشد» هستم؛ شاعر، نويسنده، روزنامهنگار و طنزپرداز.» و کارنامه پربار خودرا با يادآوري تلخيها و شيرينيهاي کار فرهنگي به ويژه طنز در اين سرزمين با برشمردن جايگاههاي برجسته کشوري و استاني و بومي که تا کنون بدانها رسيده و از آن خود کرده؛ به پايان رسانده است.
نخستين سروده بهنام “حمله رستم” از کتاب “پشت پرده” گزينش شدهاست. در بحر تقارب و دنبالهدار .
دومين گزينه از کتاب “پُزناله” است؛ آواز گرداني (ترجيعبند) به شيوه و روش خالوراشد. اين روند تا صفحه دويست و بيست و سه ادامه داشته و آنگاه جاي خودرا به رباعيات طنز و سپس “ننهجات” و چندتايي سروده پيش ازاين چاپ نشده؛ سپردهاست.
درميان انبوه ديدهها و شنيدهها و خواندههاي اندوهباري که از هر سو مارا در بر گرفته؛ “سالاد لبخند” پديده دلپسندي است که خنده (اين گمشده ديرين) را به لب خواننده و شنونده خود باز ميگرداند.
به باغ پرگلي ميماند که گلهاي خوشرنگ و بويش را از باغهاي ديگر يکييکي برگزيده و يکجا گردآوردهاند تا سرآمد باشد .
در سروده “پايتخت اقتصاد” که از کتاب “لبخند موزون” گزينش شده است چنين ميفرمايد:
با وجود اينهمه پول و درآمد ايعجب
فقر و بيکاري نصيب ساکنان بندر است
در ميان خشکساليهاي پيدرپي هنوز
بوستان طنز خالو ميوههايش نوبر است
و جز اين نيست.
بيا در گلشن آبادِ لبخند
هماوا باش با استادِ لبخند
به ارشادات شاد “خالوراشد”
دمي خوشباش با “سالاد لبخند”