چگونه یک مسیر پیاده روی را کوتاه کنیم؟
چگونه یک مسیر پیاده روی را کوتاه کنیم؟
نویسنده: مهدی صالحی
من به سلامتیام خیلی اهمیت میدهم و همیشه یک مسیر طولانی در حدود یک ساعت را پیاده میروم و برای اینکه مسیر کوتاه شود، معمولاً نزدیک افرادی که باهم صحبت میکنند حرکت میکنم.
خیلی حال میدهد. هم حوصلهات سر نمیرود هم اینکه در جریان ریز تا درشت اخبار زندگی مردم هستی.
البته من از این حرفها استفاده مفید میکنم و آنها چراغ راهم هستند وگرنه ما که فضول مردم نیستیم.
البته بعضیها هستند که رو مخاند مثلاً چند وقت پیش یکی از اینها به پستم خورد.
رفتم تذکر دادم که به جای اینکه هر روز لباست را عوض کنی که ما هم به اشتباه بیفتیم، خاطره را عوض کن و یا ساعت برگشت از محل کارت را.
ما که نمیتوانیم به خاطر شما فرصت سوزی کنیم. این فرصتی است که من در اختیار مردم گذاشتم و خاطرات و حرفهای آنها را گوش میدهم. کمی رعایت کنید.
بیادب شاکی شد شروع کرد به فحش دادن. منم از فردایش رفتم سراغ یکی دیگر. تازه آلزایمر هم داشت هرروز یکچیزی را کموزیاد میگفت. دیوانه شدیم.
البته از خیلی از مردها چیزی در نمیآید. این به تجربه ثابت شده است. کل حرفشان درمورد کار، زن و زندگی است. ولی در عوض خانمها تا خود صبح حرف تازه برای گفتن دارند. اینها کیس مناسبی هستند.
چند خاطره از مردان و زنان برایتان می گویم تا بدانید چقدر تفاوت دارند.
«توی خانه ما عادت بر این است که بعد از هر وعده غذایی حتماً چایی بخوریم. چون اعتقاد داریم میشوره میبره. حتی اگر غذا نون و ماست خورده باشیم.
ولی برعکسش خانواده همسرم اگر ناهار آبگوشت یا آش داشته باشند، آب سر سفره نمیآورند. میگوید خودش آب دارد. چایی که جای خود گرفتار شدیم آقا جان گرفتار.»
به نظر شما خانم بود یا آقا؟ آفرین آقا بود.
«این همکار ما هست. خیلی بد شانس است. آقای اصغری که میشناسی. چند روز پیش تو اداره از همین ماشینها که رئیسجمهور میگوید حق ندارید بدهید، داشتند قرعه کشی میکردند.
ما کلاً یازده نفریم. ده تا بود اسم این بنده خدا درنیامد. قبل از آنهم یک سری وام میدادند باز اسم این آقای اصغری درنیامد.
کار نداریم رفت دنبالش یک سهمیه وام و ماشین گرفت. ولی ازآنجاییکه بدشانس بود اول سهمیه ماشینش را دادند بعد نامه وامش آمد.
تازه این آخر ماجرا نبود. وام افرادی که در آن ماه بودند را ندادند، ولی افراد ماه بعد را دادند بعد از کلی برو بیا بالاخره وامش را گرفت ولی سهمیه ماشینش سوخته بود.
بین خودمان باشد میگویند از روزی که این درخواست وام داده دلار و طلا بالا رفته. همین که وامش را گرفته همه اینها پائین آمد.
همکارها میگفتند معرفیاش کنند به عنوان اخلاگر بازار بلکه بگیرنش قیمتها برگردد به دوران قبل از دو تا رئیس جمهور قبلی.»
به نظر شما خانم بود یا آقا؟ احسنت خانم بودند.
«به خدا گرفتار شدیم از دست این مرد. هر چی غذا تو قابلمه هست را میخورد. وقتی هم میگویم چرا خوردی؟ میگوید: یکی از قوانین نانوشته مردها این است که غذایی که از تو قابلمه میخورند هیچ کجا حساب نمیشود. حتی اگر غذا تمام شود من خودم به این قانون شدیداً پایبندم.
کاش به همه چیز همین طوری پایبند بود. دیروز رفته بازار روز بهش گفتم کاهو بگیر شام سالاد درست کنم معلوم نیست حواسش پی چی بوده .سه تا کلم خریده آورده. میگم این چیه؟ میگه کاهو. گفتم گیج! این کلم است. میگوید بالاش نوشته بود کاهو رسمی منم خریدم از همین کاهو گردهاست.
براش آوردم گفت اِ کلمه علی ببین کلمه ، کلم هم که باد دارد منم تو همه غذاها کلم ریختم. چند روزی سر قابلمه نمیرود.»
به نظر شما خانم بود یا آقا؟ درست گفتید آقا نبود.
«چند روز پیش به همسرم گفتم امسال برای عید خونه تکونی نمیکنی؟
با نگاه عاقل اندر سفیه گفت: امسال عید که آجیل نمیخری، لباس نو هم که نمیخری، ماه رمضون هم که هست پس نه مهمون میاد نه مهمونی میریم، بیکارم الکی خونه تکونی کنم.
نمیدانی همچین زنهایی نعمت هستند. شاید باورتان نشود ولی بهصورت خودجوش رفتم و تمام سرویس بهداشتی و حمام را دو بار شستم. نه از این شستن الکیها که یک آب میگیریم میگوییم شسته شد. حدود دو ساعت طول کشید.
آمدم بار سوم را شروع کنم که دیدم همسرم با سند آمده دم در و میگوید: بیا بیرون سند آوردم آزادت کنم بریم بازار خرید دارم.
به زنها هم نمی شود اعتماد کرد. تنها هدفش شستن سرویس بهداشتی و حمام بود.»
به نظر شما خانم بود یا آقا؟ احسنت آقا بود.
امیدوارم از این خاطرات افراد مختلف در مسیر پیاده روی من چیزهای مفیدی یاد گرفته باشید و سعی کنید در همین مسیر قدم بردارید.
پایان
برای مطالعه سایر مطالب اینجا کلیک کنید.