ماسک
حسن حاتمي بهابادي از شاعران و طنزپردازان خوب کشورمان و استان يزد هستند. در چندين دوره از جشنوارههاي ادبي با آثار خوب خود موفق به کسب رتبه شدند که جشنواره شهروندي اراک و جشنواره ايرانساخت از آن جملهاند.
کار سختي است توي گرما ماسک
بهترک بود فصل سرما ماسک
ميزند روي صورت نوزاد
چون که خيلي گريست، ماما ماسک!
گاو حاجي بمانعلي گويد
يک نفس صبح و ظهر ما ما ماسک!
بوي ناجور الکل و وايتکس
قاتل شُش شده است امّا ماسک
کرونا باز آمده ياران
لازم و واجب است بر ما ماسک
عربي رفت تا که ماسک خَرَد
گفت با او که : يااخي ما ماسک
v.behdasht داده است sms
شست و شوي دو دست کاما (،) ماسک!
يکسره ميدهد تذکرمان
اين جناب صدا و سيما «ماسک»
گُنگي آمد به حرف و گفت به زور:
«ماماماماماماماماما ماسک»!
از توکيو بگير تا تهران
برو تا کانبرا و ليما، ماسک
در برزيل هم زده چون ما
«رونالدو نازاريو داليما» ماسک!
چون کرونا گرفته «ديبالا»
زده از ترس «دوناروما» ماسک!
داده به بعضي از خز و خيلان
وجهه و رتبه و کاريزما ماسک!
چون زده ماسک نازنين زهرا
از حسودي زده است سيما ماسک
کلهاش را توي قوطي کرده
اينچنين ساخته است نيما ماسک
حيف نون رفت تا دم خفگي
ساخته چون که با مُشمّا ماسک!
ميخورانَد به ماسک خود گرمي!
گويدش هي بخور تو خرما ماسک!
ماسک کم بود و ما دعا کرديم:
«دو سه گوني بده کريما ماسک»!
ماسک خود را نکن تعارفمان
درنياور نگو بفرما ماسک!
دوره الکل است و وايتکس و
دستکش، ريکا، شوما، ماسک!
پشت هر ماسک چهرهاي مخفي است
شده امروز يک معمّا ماسک
دل نبندي به دختر ماسکي
زده شايد «اسي فريما» ماسک!
نزده اين «ترامپ» اصلاً ماسک
ليک حکماً زده «اوباما» ماسک!
موقع پاچه خار?ِ افراد
بزنيم اي عزيز دل، ما ماسک
توي مجلس که خواب ميچسبد
ميروي چون به حال اغما، ماسک!
تا نبيند دهان سرويست
پس بزن نزد کارفرما ماسک!
چون که مادرزن آمده بزنيد
جلوي اين بلاي عظما ماسک!
ماسک قبلاً نقاب دزدان بود
شده اکنون چه با مسمّا ماسک !
مختلس يا عزيزِ دزدِ دکل!
بزن اي دزدِ بادپيما ماسک!
گر کري حرف من نفهميدي
گويمت با زبان ايما: «ماسک»!
مُردم از بس که گفتمت هي ماسک
مغز من شد دگر پلاسما ماسک!
خواستم ماسک استفاده کنم
بُرد دزدي ولي به يغما ماسک!