قفل
راحت از قاعدههايي که به هم خواهم زد
روزها تا ته بازار قدم خواهم زد
با نگاهي گذرا، کفش و کتي خواهم ديد
دو سه تا طعنه به کاهو و کلم خواهم زد
پيش بزاز و بنکدار، نه از قيمت جنس
بلکه از شعر و سپس فلسفه دم خواهم زد
رنج ما بيشترش، حاصل مرغانديشي ست
با گذر از صف آن، طعنه به غم خواهم زد
ميوه مخصوص تماشاست، نبايد بخوريم
صفحهاي چند در اين باره قلم خواهم زد
زاهدي گفت که من قفل به مطبخ زدهام
فکر خوبي ست، به منزل بروم خواهم زد
فقط امروزه اگر گاهگداري صابون
گوشهاي گير بيايد به شکم خواهم زد
رقم مغلطه بر کار مديران نزنيم
هي نگو کار قشنگي ست، رقم خواهم زد
مصطفي مشايخي؛ طنزپرداز