قرنطينه
محتکر، گوشه انبار قرنطينه شده
دزد ناشي، سرِ ديوار قرنطينه شده
کوهخواري که فقط قله تمنا ميکرد
عمقِ سي متري يک غار قرنطينه شده
دوسه هفته است که همسايه جنتلمن ما
با کلاه و کت و شلوار قرنطينه شده
عاشقي زار و به جان آمده از درد فراق
رفته در «پيوي» دلدار قرنطينه شده
شيخ شوخي که به ريش کرونا ميخنديد
ديدم امروز به ناچار قرنطينه شده
مرد صابون زدهاي، لُنگ به پا در حمام
با همان وضع اسفبار قرنطينه شده
عمه ناهيدِ اپيلاسيونر هم طفلک
مانده در خانه و بيکار قرنطينه شده
خاله با لايو مرتب همه را ميبيند
اصلا انگار نه انگار قرنطينه شده
پير ميخانه که الکل به جماعت ميداد
با تب و سرفه بسيار قرنطينه شده