نقد فیلم کمدی کوزوو؛ انگشتر دردسرساز
نقد فیلم کمدی کوزوو؛ انگشتر دردسرساز
نویسنده: الهه ایزدی
کوزوو فیلمی کمدی به کارگردانی میثم هاشمیطبا است که نقشهای اصلی آن را کوروش تهامی و فرهاد آئیش بازی میکنند.
کارمندی صاف و ساده از سر کنجکاوی، انگشتر قیمتی رئیسش را در دست میکند و هر چه تلاش میکند آن را از انگشتش دربیاورد و بهجای اصلیاش برگرداند، نمیتواند. گم شدن انگشتر باعث سکته رئیس شده و اتفاقات دیگری رقم میخورد.
در وهله اول، چیزی که به چشم میآید موضوع و سوژه فیلم است که اشتیاق لازم را برای تماشا کردنش در مخاطب ایجاد میکند.
کوروش تهامی در این فیلم نقشی کمدی ایفا میکند و تلاشش را کرده تا بازی متفاوتی ارائه دهد.
مخاطب تا نیمههای فیلم با او همراه نمیشود اما در ادامه، نوع بازی او برای مخاطب جا میافتد و کمکم جنبه طنز رفتارها و گفتارهایش آشکار می شود.
فیلم، طنز کلامی کمی دارد و بیشتر تلاش دارد با طنز موقعیت از مخاطب خنده بگیرد. طنز نیمه دوم فیلم بیشتر و بهتر از نیمه اول است.
بعضی از اطلاعاتی که در فیلم به مخاطب داده میشود زیادی هستند و کارکردی در داستان ندارند. مثلا مجرد بودن یا همان پسر بودن سردفتر فیلم، حاج محمود، هیچ کمکی به پیشبرد داستان یا ایجاد گره نمیکند.
این که او تا کهنسالی ازدواج نکرده ولی دختر و پسرهای جوان را به هم میرساند، به خودی خود موقعیت کمیک میسازد اما صرفا در حد یک طرح یا ایده باقی میماند و پرورش داده نمیشود؛ نقش پیشبرنده در داستان ندارد، منجر به ماجرایی نمیشود و صرفا به فیلم چسبانده شده است.
بههمینخاطر شنیدن این دیالوگ که بین جمشید (کوروش تهامی) و حاجی (فرهاد آئیش) ردوبدل میشود، نمیتواند لبخندی بر لب مخاطب بیاورد.
گریم و انتخاب لباس کوروش تهامی و فرهاد آئیش خوب است.
لزوم وجود نقشی که بهاره کیانافشار آن را ایفا میکند مشخص نیست و این کاراکتر در فیلم اضافی است. نقشی که گوهر خیراندیش آن را بازی میکند، کفایت میکند و قصه را پیش میبرد.
در طول فیلم بارها بهطور غیرمستقیم و مستقیم شاهد اعتماد دو برادر یعنی شاهین و مهران به یکدیگر هستیم.
حتی وقتی جمشید، شاهین را متهم به برداشتن انگشتر میکند، مهران ذرهای به برادرش شک نمیکند.
اما در انتهای فیلم که مهران به شاهین میگوید گروگانها را بکشد ولی او بهخاطر دلدادگی به شعله میخواد آزادش کند، ناگهان فردی از دارودسته خودشان به او حملهور میشود.
از آنجا که این فرد در طول فیلم نقش نوچه مهران را دارد و بدون دستور او کاری نمیکند، اینطور برمیآید که مهران به او سپرده باشد که اگر شاهین خلاف دستورش عمل کرد او را از سر راهش بردارد؛ اما مخاطب هیچجا ردی از خودخواهی مهران یا اختلافش با شاهین نمیبیند.
همین قضیه باعث میشود دعوای انتهای فیلم برای مخاطب جا نیفتد و بهنظر برسد که صرفا بهعنوان یک راهدررو برای گشودن گره انتهایی استفاده شده باشد.
فیلم مثل اکثر فیلمهای کمدی یک هَپیاِندینگ دارد. آدمبدها بهسزای اعمالشان میرسند، آدمخوبها نجات پیدا میکنند، نگین الماسِ گمشده هم به صاحب اصلیاش برمیگردد و فیلم با یک پیام اخلاقی دلنشین به پایان میرسد.
در کل کوزوو کمدی شریفی است که گرچه نتوانسته آنقدرها که باید، مخاطب را بخنداند، ولی تلاش کرده از اشارات جنسی و اروتیک برای خنده گرفتن فاصله بگیرد و داستانی سرگرمکننده را برای مخاطب تعریف کند.
پایان
برای مطالعه نقد و بررسی سایر فیلمهای کمدی اینجا کلیک کنید.