عدالت اجتماعی در شهرداری منطقه ۴۳
نویسنده: علیرضا عبدی
در گذشتهای چندان دور، انسانهای اولیه در دل تاریخ، جوری زندگی میکردند که نمیدانستند عدالت اجتماعی یعنی چه. هرکه هرچه گیرش میآمد را ده انگشتی میخورد و خالیخالی میبلعید و تمام میشد.
البته گاهی هم دایناسوری چیزی شکار میکرد که اضافاتی هم داشت؛ اینجا انسان اولیه مجبور میشد بگذارد برای فردایش.
فردا، ادامه دیشبی را ده انگشتی میخورد و خالیخالی میبلعید و تمام. استخوانهای حیوان مرحوم نیز برای شکار بهعنوان نیزه و شمشیر بهکار میرفت یا هرازگاهی شوخی انساناولیهای.
انسان دومیه، با مشاهده آلودگی سطح شهر از وجود یک سری استخوان کفتارنخورده و شوخی هرازگاهی نطلبیده، به فکر ایجاد محیطی به نام شهرداری شد.
شهرداریها جایی بودند که در ازای گرفتن (اندکی) حقالهمهچی و پیچپیچی، شهر را از وجود هرگونه کثافات پاک میکرد.
شهرداری ضد غافلگیری هم بود. یعنی از برف و یخبندان و اینجور چیزها غافلگیر نمیشد که سر مردم بیندازد. همه هم از وجودش راضی بودند. حداقل یکی از راههای برقراری عدالت اجتماعی، همین شهرداری بود.
انسانهای بعدمیه (که دقیق در تاریخ نیامده که اینها واقعاً چندمیه بودهاند. اما همین مستند مانده که اینها بعدمیه هستند و نه قبلنیه!) گاهی علیه عدالت اجتماعیِ ناشی از وجود یک سری نقاشیهای دیواری تیناِیجری، به اعتراض برمیآمدند.
اما جوابی که میشنیدند از خیالْراحتیِ مردم حکایت داشت. آنها هم تمام وجودشان میلرزید. شهرداری تا خواست کاری کند، همین شد که سنگنوشتههای تاریخی غارها، برای نسلهای بعدی باقی ماند که ماند. همین سنگنوشتهها خود تاریخاند.
امروزه در راستای عدالت اجتماعی، شهرداری همه پول مالیات و عوارض و… را برای خود خود خود مردم خرج میکند. مثلاً وسایل ورزشی پارکها که همیشه و همهجا شکسته و خراب هستند، نشان از همین است. همیشه هم شمشادها کوتاه است و بهخاطر بازی با وسایل ورزشی، اصلا کسی در پارک بُخوری نمیشود.
یا مثلاً کسی در شهرداری نیست که حقوق چندین میلیونی به یکی از اعضای خانوادهاش بدهد. حتی امروزه، یکی دیگر از وظیفههای شهرداری حفاظت از مردم است. تا جایی از مردم حفاظت میکنند که اگر بیرون از خانه باشی و کمی حواست پرت شود، ممکن است روی شما طرحی اجرا کنند.
پایان
برای مطالعه سایر مطالب اینجا کلیک کنید.