خوابنامه
دست از طلب ندارم تا اينقَدَر بخوابم
بگشاي در به رويم تا پشت در بخوابم
[اين بيت تصويري است. خود شاعر بايد با دست نشان بدهد که منظورش از اينقدر دقيقاً چقدر است]
در طول روز خوابم، مانند جوجه چرتي
آيا شود که يکشب مثل بشر بخوابم؟
گويند روي معشوق تا يکنظر حلال است
آن يکنظر حرامم، تا يکنظر بخوابم
هرکس به قصد کاري با کَس رَوَد به ويلا
اما مرا به ويلات يکشب ببر بخوابم
همواره وقت ديدار گل ميخري برايم
يکبار هم، عزيزم، بالش بخر بخوابم
وقتي خمارِ خوابم کي بيقرارِ عشقم
حتي شب عروسي من تا سحر بخوابم
گفتي: به روزگاري مهري نشسته، گفتم:
بيرون نميتوان کرد، اما اگر بخوابم
فرقي ندارد اصلاً پهلو و تاقبازش
من حاضرم، عزيزم، حتي دمر بخوابم
وقتي که مستِ خوابم با جملههاي بيربط
در چرت و پرتِ الفاظ مانند بيت فعلي(!)
آنقدر در ترافيک خوابيدهام، که ديگر
در راه ميتوانم مثل فنر بخوابم
از چارراه سيروس تا مولوي… که سهل است
از بندر گناوه تا رامسر بخوابم
من در تلاشِ خوابم، هِي بوق ميزني تو
بگذار يکدقيقه، اي بيپدر، بخوابم
حتي اگر که ماشين با من کند تصادف
بعد از دو ثانيه مکث روي سپر بخوابم
در سينما هميشه وقتي که فيلمِ طنز است
ششصد نفر بخندند من يکنفر بخوابم
هر وقت بار ديدم بر دوش باربرها
گفتم که کاش چون بار بر باربر بخوابم
ايران و آنگولا را شايد کمي ببينم
اما زمان پخشِ ايران ـ قطر بخوابم
در طول روز وقتي چون اسب گرم کارم
حق مسلّم ماست شب مثل خر بخوابم
مگشاي تربتم را بعد از وفات و منگر
تا اندرون قبرم من بيشتر بخوابم
همواره قبل خفتن دنبال قرص خوابم
حتي اگر کنارِ قرص قمر بخوابم
هر دکتري که رفتم جز وحشتم نيفزود
هفتاد و شش پرستار رفتند وَر به خوابم
وقتي که نيم? شب يک شعر مينويسم
صد بار ميروم تا روي اثر بخوابم
تا صبح ميتوانم در وصف خواب گفتن
نزديک پنج صبح است، بايد دگر بخوابم